معرفت اقتصاداسلامی، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 13، پاییز و زمستان 1394، صفحات 55-76

    نگرش اسلام به رفاه اقتصادی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    غلامعلی معصومی نیا / عضو هیآت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه خوارزمی / masuminia@khu.ac.ir
    ✍️ سمیه رشیدیان / دانشجوی دکتری اقتصاد اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی / s.rashidian@atu.ac.ir
    چکیده: 
    در اقتصاد متعارف، هدف از فعالیت های اقتصادی، رسیدن به رفاه به معنای لذت و سعادت است. در این مقاله به بررسی رویکرد اسلام نسبت به رفاه اقتصادی و مفاهیم مرتبط از جمله لذت، خوشی و سعادت می پردازیم. بنا به فرضیه مقاله، اسلام رفاه عاقلانه را مطلوب می داند. یافته های پژوهش نشان می دهد که اسلام ضمن به رسمیت شناختن رفاه مادی معقول، به دنبال این است که جامعۀ اسلامی، جامعه ای مرفه باشد. حکمای اسلامی در تبیین رفاه مطلوب در رویکرد اسلامی، لذت های عقلی را از لذت های جسمی برتر می دانند و ضمن تایید لذت های جسمی، پذیرش آن را مشروط به عدم تنافی با لذت های عقلی می دانند. اسلام با گشودن افق های ابدیت به روی انسان، به دنبال جهت دهی رفاه مادی در راستای دستیابی به لذت های وصف ناپذیر مادی و معنوی سرای دیگر می باشد؛ لذت هایی را هم که در تنافی با آن لذت ها می باشد، ممنوع یا نکوهیده اعلام کرده است. رفاه موردنظر اسلام با رفاه در اقتصاد متعارف که سعادت را مرادف لذت می داند تفاوت اساسی دارد.  می توان گفت رفاه مورد تأیید اسلام «رفاه عاقلانه» است که در برابر رفاه «رفاه غافلانه» رایج قرار می گیرد. در نگاه اسلامی، رفاه غافلانه موجب کفران نعمت، فساد، غفلت و نابودی جامعه می شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Economic Welfare from an Islamic Perspective
    Abstract: 
    In conventional economics, the aim of economic activities is to achieve welfare and prosperity that are taken equivalent to joy and happiness. This paper examines Islam's approach to economic welfare and the related concepts, such as pleasure, joy and happiness. According to the hypothesis of this research, Islam approves of reasonable welfare. The results show that Islam recognizes reasonable material welfare and aims at building an affluent Islamic society. In clarifying the optimal welfare in the view of Islam, Muslim scholars consider reasonable pleasures as superior to physical pleasures and, approving of physical pleasures, they accept them only if they are not inconsistent with reasonable pleasures. Opening the horizons of eternity for man, Islam seeks to orient material welfare towards the indescribable material and spiritual pleasures in the other world. Pleasures that are contrary to the otherworldly pleasures are deemed forbidden or blameworthy. There is a fundamental difference between the Islamic approach to welfare and the welfare in conventional economics according to which happiness is equivalent to pleasure. Islam legitimizes a "reasonable welfare”, whereas the contemporary economics vote for what can be referred to as “unreasonable welfare". Islam sees that unreasonable welfare leads to one's ingratitude for blessings, corruption, negligence and destruction of society.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    در مباحث اقتصاد متعارف، رفاه به عنوان يكي از ارزش‌هاي اصلي فعاليت‌ها و نظام اقتصادي قلمداد مي‌شود. همين امر زمينه شكل‌گيري مباحث «اقتصاد رفاه» را فراهم نموده است. در مباحث اقتصاد اسلامي نيز كما بيش به مقوله رفاه پرداخته شده است. اما در اين زمينه سوال‌هاي زيادي در زمينه مفهوم و جايگاه رفاه در انديشه اسلامي مطرح است. 
    اين مقاله به دنبال تعيين جايگاه رفاه در نظام اقتصادي اسلام و مقايسة آن با نظام سرمايه‌داري است. روش تحقيق، «تحليلي ـ توصيفي» و روش گردآوري اطلاعات كتاب‌خانه‌اي است. در اين راستا، پس از تبيين مفهوم رفاه در اقتصاد متعارف و مباني آن، به بررسي نگرش اسلام نسبت به رفاه اقتصادي مي‌پردازيم. بررسي ديدگاه اسلام نسبت به رفاه با توجه به آيات قرآن، روايات معصومين و ديدگاه حكماي اسلامي تبيين مي‌شود.
    پيشينة تحقيق
    در زمينه تحليل نگرش اسلام نسبت به رفاه اقتصادي مطالعاتي انجام شده كه به مهم‌ترين آثار در ادامه اشاره مي‌شود:
    ـ عربي (1387) در مقاله‌اي بنيان‌هاي فلسفي و ارزشي اقتصاد رفاه را بررسي كرده است. او در اين مقاله، سعي دارد علي رغم تلاش عده‌اي در تبرئۀ اقتصاد رفاه از داوري‌هاي ارزشي، با تجزيه و تحليل معيارها و روش‌هاي اقتصاد رفاه متعارف، بنيان‌هاي فلسفي و به خصوص مباني هنجاري آن را نشان دهد. او از پيامدگرايي، مطلوبيت‌گرايي، رفاه‌گرايي، فردگرايي و تحويل‌گرايي، به عنوان بنيان‌هاي فلسفي اقتصاد رفاه نام مي‌برد.
    ـ عربي(1390) در مقاله‌اي ديگر، به صورت تطبيقي نظريه‌هاي رفاه و بهروزي را بررسي كرده است. او در اين مقاله، به دنبال بررسي ماهيت و چيستي رفاه و بهروزي مطرح شده در ادبيات اقتصادي است.  نويسنده مقاله، با توجه به تفاوت جوهري انسان و ارزش‌هاي انساني در ديدگاه اسلامي و نظريه‌هاي متعارف، معتقد است كه ديدگاه اسلامي دربارة رفاه مبتني بر كمال‌گرايي و در نظر گرفتن هر دو بعد جسمي و روحي انسان در كمال حقيقي او مي‌باشد. 
    ـ گيلك حكيم‌آبادي (1392) در كتاب درسنامه اقتصاد رفاه با نگرش اسلامي به دنبال پاسخ‌گويي به چندين پرسش از جمله حوزة اقتصاد رفاه و روش تحليل آن، مفهوم و ابعاد رفاه در اقتصاد متعارف و معيارها و اصول ارزيابي موقعيت‌هاي اجتماعي ـ اقتصادي، كاستي‌هاي معيارهاي يادشده از ديدگاه انديشمندان اسلامي و اصول و معيارهاي اسلامي در اقتصاد رفاه مي‌پردازد. ايشان به بررسي اموري همچون ذهني بودن رفاه اقتصادي، حتي در ابعاد مادي، و نقد ديدگاه‌هاي حاكم بر اقتصاد رفاه از سوي انديشمندان اسلامي مي‌پردازد.
    ـ فيتز پاتريك(1381) در كتاب نظرية رفاه، نظريات گوناگون دربارة رفاه را بررسي كرده است. نويسنده نخستين هدف اين كتاب را تشريح خاستگاه تاريخي نظرية رفاه مي‌داند. به نظر او، از آن‌جا كه مقولات رفاهي، اجتماعي و سياسي آشكارا به هم پيوسته‌اند، رفاه و نظام‌هاي رفاهي را نمي‌توان بدون توجه به ابعاد غير اقتصادي ارزيابي كرد.
    در اين مقاله تلاش مي‌كنيم تا با بهره‌گيري از مطالعات پيشين، تحليلي مقايسه‌اي از مفهوم و جايگاه رفاه در اقتصاد اسلامي و سرمايه‌داري ارائه دهيم.
    رفاه در اقتصاد متعارف
    قدماي پيش از ارسطو مانند فيثاغورس، سقراط و افلاطون، سعادت را فقط در گرو كمال نفس مي‌دانستند و تحقق فضايلي همچون حكمت، شجاعت، عفت و عدالت در نفس را سعادت آن مي‌خواندند، هرچند بدن، ‌ناقص و مبتلا به امراض باشد. آنان فقر، سستي و ضعف جسم و ساير امور خارج از نفس را مضر به سعادت انسان نمي‌دانستند. اين نظريه را حكماي بعد به لحاظ آنكه فقط به جنبه‌اي از شخصيت انسان، يعني نفس، توجه كرده و از بُعد ديگر آن، يعني جسم، غفلت كرده، مردود دانستند(كاپلستون، 1386، ج 5، ص 86 و 87).
    در مقابل، در بينش متعارف، «لذت» يا «مطلوبيت» حسي است كه در نتيجة استفاده از كالاها و خدمات گوناگون ايجاد مي‌شود و سعادت هم چيزي جداي از آن نيست. در اين نگاه، رفاه جنبۀ مادي دارد و عمدتا با مصرف بيشتر تأمين مي‌شود. رفاه در نگاه متعارف، نسبتاً عيني است، نه كاملاً ذهني كه به سبب تفاوت احساسات و ادراكات و تجربيات اشخاص با يكديگر موجب برداشت‌هاي متفاوت از آن مي‌شود. اين نگاه همچنين رفاه را از ابعاد زماني و مكاني امري نسبي مي‌داند؛ به اين معنا كه جوامع گوناگون در هرزمان، مفاهيمي متفاوت براي رفاه قايلند. در اين ديدگاه، رفاه امري فردي است، اگرچه از جمع تأثير مي‌پذيرد. در نظريۀ «رفاه»، اقتصاد متعارف در لذت‌هاي دنياي مادي خلاصه مي‌شود.
    مباني و نظريه‌هاي اقتصاد رفاه
    دو مبناي مهم در نظريات رفاه مطرح مي‌شود:
    الف. پيامدگرايي: در اين رويكرد، اعمال و افعال بر اساس ميزان نتيجه ارزيابي مي‌شود. نتايج خوب آنهايي است كه پيامد مناسب‌تري داشته باشد(لارنس، 1380، ص32).
    ب. مطلوبيت‌گرايي: اين ديدگاه، اعمال و افعال را براساس ميزان لذت حاصل از آن ارزيابي مي‌نمايد. استوارت ميل مي‌گويد: «لب ايدة فايده‌گرايي اين است كه كارها بايد به‌گونه‌اي انتخاب و نهادها به گونه‌اي طراحي شوند كه در جهت افزايش سرجمع خوشبختي يا همان شادي و لذت در ميان مردم باشند(ميل، 1388، ص21). تمام چيزهاي ديگر فقط از اين حيث خواستني‌اند كه وسيلة نيل به اين مقصودند (همان، ص109).
     جان لاك «خير يا نيك» را اين‌گونه تعريف مي‌كند: «نيك» آن است كه به ايجاد يا افزودن لذت در ذهن يا تن، يا به كاستن رنج مي‌گرايد، درحالي‌كه «بد» آن است كه به ايجاد يا افزودن رنج يا به كاستن لذت ميل دارد... «نيك اخلاقي» عبارت است از: همسازي افعال ارادي با قانوني كه متكي به جزاست (كاپلستون، 1386، ج 5، ص141). خاصيتي كه لاك آن را «خير» يا «خوب» نام مي‌نهد همان است كه بنتام «فايده» مي‌نامد. هدف تمام فعاليت‌هاي انسان به‌دست آوردن لذت يا خوشي و دوري از رنج و درد است، و لذت يا خوشي همان «نيك يا خير يا فايده» است. رنج و درد همان شر است. هيوم پا را فراتر گذاشته، ابراز مي‌دارد «تلاش براي برقراري اخلاق عقلي، كه با كشش و رانش به سوي شادكامي در تعارض باشد، راه به جايي نمي‌برد(ميل، 1388، ص27).
    بنتام از مهم‌ترين فلاسفة طرفدار مطلوبيت‌گرايي است. او تحت تأثير هاچسون(Hutcheson)، معتقد بود: «بهترين عمل، عملي است كه به بيشترين خوشي يا خوشبختي بيشترين تعداد از آدميان منتهي شود (كاپلستون، 1386، ج 5، ص 19). در باب اصل مطلوبيت، او معتقد بود: «طبيعت، انسان را زير حاكميت دو ارباب قدرتمند قرار داده است: درد و لذت. تنها اين دو به ما نشان مي‌دهند چه بايد بكنيم، و نيز تعيين مي‌كنند چه خواهيم كرد. از يك‌‌سو معيار درست و نادرست، و از سوي ديگر، زنجيرة علت‌ها و معلول‌ها به اين دو وابسته‌اند. هرچه مي‌كنيم، هر چه مي‌گوييم و هر چه مي‌انديشيم به حكمي است كه آنها بر ما مي‌رانند. هر تلاش ما براي رهايي از اين انقياد، تنها به اثبات و تاييد آن خواهد انجاميد (سموئلز و مدما، 1391، ص337).
    بنتام مي‌گويد: «لذت و الم همان چيزهايي هستند كه هر كس احساسشان مي‌كند». كلمة «لذت»، لذايذي همچون خوردن و آشاميدن را هم دربر مي‌گيرد. همچنين شامل لذت حاصل از خواندن يك كتاب خوب يا گوش دادن به موسيقي يا انجام دادن يك كار نيك هم مي‌گردد (كاپلستون، 1386، ج 5، ص 24). 
    شاگرد بنتام، جيمز ميل‌(1773ـ1837)، آدام‌ اسميت، ژان‌ باتيست‌ سه(1832ـ1776)، باستيا(1850ـ1801)، ريكاردو(1823ـ1772)، اجورث‌(1926ـ1845)، پيگر(1959ـ1877) و همة اقتصاددانان‌ كلاسيك‌ و نئوكلاسيك بر همين عقيده‌اند (كاپلستون، 1386، ج 5، ص 467).
    بر اساس مباني فلسفي نظريه رفاه متعارف، رفاه عين لذت و خوشي و نيك‌بختي است؛ هركس خودش مي‌تواند خوشبختي و نيك و بد را براي خويش تعيين كند. با پي‌روي از اميال خود، به‌ويژه خودخواهي، نه‌تنها خوشبختي فرد حاصل مي‌شود، بلكه جامعه هم به سعادت مي‌رسد. به گفتة ماندويل، در افسانة زنبورهاي عسل، «همة بخش‌ها پر از فسق و فجور بودند/ ولي كل خلق در بهشت بودند». اين سرچشمة آموزة فردگراي ليبرال به شدت مخرب است كه اگر رفاه هدفي است كه بايد براي آن كوشيد، رفاه از طريق پي‌گيري هواهاي نفساني حاصل مي‌شود، نه از طريق پي‌گيري حساب‌شدة آن (بري، 1389، ص37).
    نقش عقل در لذت و رفاه
    موضوع محوري در تفسير لذت و رفاه در اقتصاد متعارف، نقش عقل است. در اين نگرش، عقل در هنگام تعيين اهداف، هيچ دخالتي ندارد و فقط اميال و نفسانيات انسان  هدف را براي او تعيين مي‌كنند. در اين صورت، به گفتة هيوم، عقل نه در عرض شهوات و ميل، بلكه در طول و خدمتگزار شهوات است(ر.ك: کاپلستون، 1386، ج 5، ص 334ـ336).
    بر اساس ديدگاه مزبور، كاركرد عقل يافتن ابزارهايي براي رسيدن به اهدافي است كه خود در تعيين آنها دخالتي ندارد. آن اهداف توسط احساسات و اميال تعيين مي‌شود. پس از تعيين اهداف، عقل به ميدان عمل آمده، راه‌ها و روش‌هاي مختلف را بررسي مي‌كند تا راهي را پيش پاي او بگذارد كه با كمترين هزينه، بيشترين منفعت مادي را كسب كند. از آن‌جا كه، بشر فطرتاً نامحدودطلب است، وي بهره‌مندي بيشتر بر كمتر يا مطلوبيت بيشتر بر مطلوبيت كمتر را ترجيح مي‌دهد.
     هرچند ديدگاه‌هاي ديگري غير از «نگاه ابزاري» به عقل وجود دارد؛ اما نگاه حاكم در اقتصاد متعارف نگاه ابزاري به عقل است. وقتي ارزش انسان را به عقل او و عقل را به قوۀ ادراك كنندۀ حقايق عالم و انسان تعريف كنيم و سرانجامِ عالم را رسيدن به معاد و انسان را مسافر آن ديار دانستيم، انحصار وظيفۀ عقل به ابزار تأمين خواسته‌ها و اميال نفساني توهيني بزرگ به عقل به‌شمار مي‌آيد و رسيدن به بسياري از مراحل رفاه ـ به اين معنا ـ سبب غفلت انسان از مقصد واقعي و در نتيجه، ارتكاب اعمال منافي با كمال واقعي او خواهد شد.
    نگرش اسلامي به رفاه
    براي بررسي نگرش اسلامي به رفاه بايد به سؤالات مهمي از قبيل سوالات ذيل پاسخ داد:
    ـ آيا اسلام برخورداري يك مسلمان از رفاه را مطلوب مي‌داند؟
    ـ رفاه در نگرش اسلامي، با ديدگاه اقتصاد متعارف هم‌معناست يا با آن تفاوت دارد؟
    ـ ديدگاه اسلام در زمينة بهره‌مندي جامعه از رفاه عمومي چگونه است؟
    ـ آيا رفاه ارزش يا هدف غايي نظام اقتصادي اسلام است؟
    آنچه ديدگاه اسلام را در اين زمينه از ديدگاه‌هاي ديگر متمايز مي‌كند، نگرش ويژۀ اسلام به مباني رفاه و مفهوم آن است. تعاريف «لذت»، «مطلوبيت»، «رضايت خاطر»، و «خوشبختي» در منابع اسلامي، با آنچه در اقتصاد متعارف وجود دارد، متفاوت است. اين تفاوت‌ها به‌سبب تفاوت در نوع نگاه به انسان، هدف آفرينش، مبدأ و مقصد اوست. دربارة مفهوم رفاه نيز تفسيرهاي متفاوتي ارائه گرديده است. 
    مقالۀ حاضر درصدد پاسخ‌گويي به سؤالات ياد شده با نگاه تطبيقي است. پاسخ به اين سؤالات و ارائۀ نگاهي تكميلي به تحقيقات قبل، نوآوري اين مقاله محسوب مي‌شود. در اين تحقيق ابتدا ديدگاه‌هاي صاحب‌نظران و حكماي مسلمان و سپس آنچه در كتاب و سنت آمده است، بررسي مي‌گردد.
    لذت و الم از ديد حكماي مسلمان 
    عموم متفكران مسلمان تحت تأثير آموزه‌هاي كتاب و سنت، انحصار لذت در لذت‌هاي حسي و مادي را قبول ندارند. در ديدگاه حكماي مسلمان، استفاده از لذايذ بايد در جهت شكوفايي تمامي ابعاد وجودي انسان باشد. آنان وضعي را كه خداوند انسان را در آن آفريده، بهترين حالت براي او مي‌دانند و معتقدند: اگر او از اين وضعيت عدول كند، چه به صورت افراط يا تفريط، موجب الم و رنج براي او مي‌شود، و چنانچه دوباره به حالت اولية خود بازگردد، موجب انبساط‌خاطر و لذت و رضايت در فرد مي‌شود. اين حكيمان الهي، انسان را متشكل از جسم و روح دانسته، كمال عقلاني را براي وي بالاترين درجۀ كمال مي‌دانند. به نظر آن‌ها، استفاده از خوردني‌ها و آشاميدني‌ها براي انسان لذت دارد، اما لذت‌هاي عقلاني و معنوي از درجۀ بالاتري برخورداراند.
    ابن‌مسكويه قوي‌ترين لذت‌ها را لذت‌هاي عقلي مي‌داند. ابن‌سينا رسيدن به چيزي را كه نزد ادراك‌كننده كمال و خير است، لذت، و رسيدن به آنچه را براي دريافت‌كننده شر و آفت است، الم و رنج مي‌داند. او ملاك لذت را دو چيز مي‌داند: كمال و خير مورد لذت، و ادراك قوه‌اي كه لذت را مي‌فهمد(ابن‌سينا، 1375، ص 138).
    نظر ابن‌سينا را از يك جهت مي‌توان مشابه نظريه مطلوبيت‌گرايي دانست؛ زيرا خير و شر مد‌نظر وي مانند مطلوبيت امري ذهني است و به شخص دريافت‌كننده بستگي دارد. اما تفاوت آن در گسترۀ موضوع لذت است؛ زيرا از نظر وي، خيرِ قوۀ شهوت پوشاك و غذاي ملايم طبع؛ خيرِ قوۀ غضب غلبه و پيروزي؛ خيرِ عقل نظري شناخت حقيقت؛ و خيرِ عقل عملي شناخت زيبايي و عمل به مقتضاي آن است. رسيدن به شكر و سپاس و ستايش بسيار و بزرگواري نيز از مدركات عقل است. نظر ابن‌سينا با نظر مطلوبيت‌گرايان تفاوت اساسي ديگري نيز دارد. وي لذت را شامل لذت‌هاي معنوي و اخروي نيز مي‌داند، درحالي‌كه اين لذت‌ها در منظومة فكري مطلوبيت‌گرايان جايي ندارد.
    همان‌گونه كه ملاحظه شد، ابن‌سينا كمال و خير را نيز در دايرۀ لذت وارد مي‌كند. روشن است كه اين امر با لذت‌هايي كه با خير و كمال او در تنافي است، حاصل نمي‌شود. از ديدگاه اسلام، گاهي انسان دچار توهم مي‌شود. او گاهي از امري خوشش مي‌آيد (و طبيعتاً از آن لذت مي‌برد)، درحالي‌كه در واقع، بر خلاف مصلحت اوست؛ و چه‌بسا از چيزي كراهت دارد (و از آن رنج مي‌برد)، درحالي‌كه خير او در آن است. «عَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ»(بقره: 216).
    صدرالمتألهين لذت را به امر ملايم طبع معنا مي‌كند و به توصيف مراحل لذت مي‌پردازد. او از لذت‌هاي مادي شروع مي‌كند و در انتها، به كمال نفس ناطقه مي‌رسد. كمال نفس ناطقه اين است كه با عقل كلي متحد شده، محل انعكاس و تجلي حقايق عوالم هستي در تمام مراحل گردد. وي كمال نفس ناطقه را آزادي از بردگي شهوت و غضب و مانند آن معرفي مي‌كند و لذت اين آزادي را برتر از تمامي لذات اين جهان مي‌داند. صدرالمتألهين در پاسخ به اين سوال كه چرا بيشتر انسان‌ها به لذايذ مادي مشغولند، علت را وابستگي به اين دنيا و در نتيجه، تخدير قوۀ ذائقۀ آنها مي‌داند؛ همانند مريضي كه لذت طعم غذاهاي لذيذ را متوجه نمي‌شود، وگرنه درمي‌يابد كه گواراتر از لذت كمال قوۀ عاقله قابل تصور نيست(صدرالمتألهين، 1360، ص 250).
    علامه طباطبائي هنگام تشريح كيفيات نفساني پس از اشاره به تعريف رايج «لذت»، به ادراك ملايم طبع و «الم» به ادراك منافي طبع، آنها را به چند دسته تقسيم مي‌كند: «لذت حسي و خيالي» مانند ادراك شيريني از طريق ذائقه و ادراك بوي خوش و ادراك صورت‌هاي محسوس و «لذت عقلي». وي سپس «لذت عقلي» را به‌سبب تجرد و ثبات آن، شديدترين و قوي‌ترين لذت‌ها مي‌داند، و الم را نيز در مقابل، به الم «حسي»، «خيالي» و «عقلي» تقسيم مي‌كند(طباطبائي، 1362، ص 124). 
    از نظر علامه، سعادت هر موجود در اين است كه به خير خود برسد و از آن لذت ببرد. «خير» چيزي است كه هر شيء بر حسب طبيعت خود، آن را طلب و قصد مي‌كند، و هرگاه فاعل ميان چند امر مردد شود، بهترين آنها را برمي‌گزيند. سعادت نهايي انسان كمال روحي و رسيدن به بهشت و لقاي خداوند است. برخي لذت‌ها مانند علم، سبب كمال روح است؛ برخي مانند مال و فرزندي كه مانع ياد خدا نيست، سبب كمال جسم و روح است و استفاده از لذت‌هاي مادي، كه در تنافي با كمال نهايي او نباشد، مقدمۀ رسيدن به آن است(طباطبائي، 1391ق، ج3، ص 111).
    انواع چهارگانه لذت
    نفس انسان داراي مراتبي است كه هريك از اين مراتب داراي لذتي است. به‌طوركلي، لذات انساني را به چهار دسته تقسيم مي‌كنند: «لذات حسي» كه به وسيلة اعضاي بدن و حواس پنج‌گانه حس مي‌شوند؛ «لذات خيالي» كه از طريق وهم و خيال نصيب انسان مي‌شوند؛ مانند يك خاطرة خوش، و لذت بردن از خيال حضور در جايي زيبا، «لذات عقلي» كه عبارتند از: درك حقايق؛ مانند لذت بردن از انديشيدن به هدف و مقصد حقيقي انسان و لذت كشف يك حقيقت علمي؛ مثل حل فرمول رياضي يا فيزيك، و لذت بردن از آگاهي يافتن بر امور علمي، و «لذات معنوي و روحي» كه شامل لذاتي مي‌شود كه از امور معنوي و بندگي خدا نصيب بنده مي‌شود. لذات «خيالي» و «حسي» بين انسان و حيوان مشترك است. اما لذات «عقلي» و «معنوي» ويژۀ انسان است. لذت‌هاي وهمي و حسي اشباع‌پذيرند، اما لذت‌هاي عقلي و روحي اشباع‌ناپذيرند.
    شهيد صدر مي‌نويسد: «حب‌ ذات، غريزه‌اي است كه فراگيرتر و مقدم‌تر از آن نمي‌شناسيم. تمام غريزه‌هاي انساني فروع و شعبه‌هايي از آن هستند، به‌گونه‌اي‌كه دربردارندة غريزة زندگي انسان هستند. بنابراين، حب ذات انسان (اينكه انسان لذت و سعادت را براي نفسش دوست دارد، و از ألَم و شقاوت گريزان است) موجب حركت وي براي زندگي، برآوردن نيازهاي غذايي و مادي‌اش مي‌شود در نتيجه، حب‌ ذات، به‌عنوان امر طبيعي و حقيقي در تمام ابعاد زندگي بشر وجود دارد و با انگشتان خويش، بشر را هدايت مي‌كند. ما از آن به «حبّ لذت» و «تنفر از درد» تعبير مي‌كنيم (صدر، 1401ق، ص 36 - 37).
    دربارة حب ذات و فروع آن، مباحث زيادي قابل طرح است. مبناي ما فرمودۀ شهيد صدر است. از حب ذات اموري مانند حبّ بقا و گريزان بودن از نيستي، عشق به كمال و لذت‌جويي منشعب مي‌شود (مصباح، 1377، ج 2، ص 42). چون خود را دوست مي‌داريم از نيستي متنفريم. به همين علت است كه مي‌خواهيم به بالاترين كمال ممكن برسيم، و به‌خاطر همين ويژگي است كه مي‌خواهيم لذت ببريم و زندگي خود را با خوشي بگذرانيم. معاد پاسخ خداوند به حب بقاست. گرچه انسان دچار تخيلات مي‌شود و رسيدن به قدرت‌هاي ظاهري و مانند آن را كمال مي‌داند، اما كمال‌خواهي او فقط با قرب به خداوند ارضا مي‌شود.
    لذت و الم از منظر كتاب و سنت
    از نگاه كتاب و سنت، شهوات و غرايز صلاحيت تعيين خوب و بد را ندارند و اين وظيفه عقل است كه بايد با در نظر گرفتن تمامي ابعاد انسان، خير و سعادت او را تعيين كند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: «چه بسيار عقل‌هايي كه اسير هواهاي نفساني‌اند» (نهج‌البلاغه، 1379، ح 211). «بيشترين لغزش‌گاه‌هاي عقل وقتي است كه طمع در انسان متجلي مي‌شود» (همان، ح 219). براين اساس، دين خواسته‌هاي نفساني را در خدمت عقل قرار مي‌دهد. عقل نظري اعتقادات را اثبات مي‌كند و عقل عملي لزوم عمل به دستورات الهي را لازمۀ سعادت انسان معرفي مي‌كند. عقل استفاده از لذايذ را اگر منافاتي با سعادت ابدي انسان نداشته باشد، تجويز مي‌كند، و چون اطلاعات خود را ناقص مي‌بيند به لزوم استمداد از شرع حكم مي‌نمايد. بنابراين، در ديدگاه اسلامي، لذت امري فطري و پذيرفته‌شده است. البته لذات حسي، بخش كمي از لذات را شامل مي‌شود. از انجا كه، لذات متفاوت مي‌باشند، روش‌هاي تأمين آنها نيز متفاوت است. به طور نمونه، در اثر خوردن لذت جسمي كسب مي‌كنيم؛ ولي اگر همين غذا را براي رضاي خدا ببخشيم، لذتي معنوي كسب كرده‌ايم. 
    با توجه به آنچه گفته شد، دايرة لذات در بينش اسلامي، بسيار وسيع‌تر از ديدگاه لذت‌گرايان و مطلوبيت‌گرايان است. اسلام نه‌تنها با لذات مادي و حسي مخالفتي ندارد، بلكه به سبب وسعت دايرة لذات انسان، او را از توجه بيش از اندازه به يك نوع لذت، كه موجب بازماندن از ساير لذات شود برحذر مي‌دارد. روشن است كه معمولاً براي افراد مقدور نيست حتي از لذت‌هاي دنيوي به هر اندازه تمايل دارند، استفاده كنند.
    لذات دنيوي و اخروي در قرآن كريم
    دربارة لذت‌هاي مادي، آيات زيادي در قرآن كريم وجود دارد كه چند نمونه از آنها ذكر مي‌شود: 
    دستة اول آياتي است كه بهره‌مند شدن از لذت‌هاي مادي را جايز دانسته، گاهي هم آنها را راجح مي‌داند. براي نمونه: «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً»(بقره: 168) و «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»(اعراف: 32). آيات بسياري وجود دارد كه لذت‌هاي مادي را تشريح كرده كه به وضوح دلالت بر جواز استفاده و التذاذ از آنها دارد مانند: «و اوست كسى كه باغ‌هايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه‏هاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد. از ميوة آن چون ثمر داد، بخوريد و حق بينوايان از آن را روز بهره‏بردارى از آن بدهيد و زياده‏روى مكنيد كه او اسراف‌كاران را دوست ندارد»(انعام: 141). اموري از قبيل امنيت را نيز مي‌توان در اين زمره قرار داد كه حضرت ابراهيم آن را به‌عنوان خواستة اول خود از خداوند مطرح ساخت: «پروردگارا! اين شهر(مكه) را شهر امني قرار ده» (ابراهيم: 34).
    دستة دوم، لذت‌هاي مادي بهشت را توصيف مي‌كند. اين آيات بسيارند؛ از جمله «ظرف‌هاى غذا و جام‌هاى شراب طهور از طلا، لبريز از بهترين غـذا و شراب‌هاي بهشتي به وسيلة خدمت‌كاران مخصوص، كه گرداگرد آنها مى‌گردانند «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ»(زخرف: 71) قرآن كريم دستيابي به اوج لذت‌هاي مادي را نيز تنها در بهشت ميسر مي‌داند: «فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» (همان). ظاهراً مراد از «ما تشتهيه الانفس» (آنچه انسان به آن تمايل پيدا مي‌كند) چـيـزهـايـى اسـت كـه شـهـوت طـبـيـعـى بـدان تـعـلق دارد؛ از قـبـيـل چـشـيـدني‌ها، بوييدني‌ها، شنيدنى‌ها، و لمس‌كردني‌ها، و خلاصه چيزهايى كه انسان و حـيـوان در لذت بـردن از آنها مـشـتـركـنـد، و مـراد از تـلذذ چشم‌ها جـمـال و زيـنـت اسـت و قهراً منظور از آن، چيزهايى است كه اختصاص به انسان‌ها دارد؛ مـانند مناظر بهجت‌آور، رخساره‌هاى زيبا، لباس‌هاى فاخر و به همين سبب، تعبير تـغـيير داده شده است. 
    در آيات بالا، از آنچه به نفس ارتباط دارد و مورد علاقة آن است به «شهوت» و «اشتهاء» تعبير شده، و از آنچه با چشم ارتباط دارد، به لذت تعبير گرديده است. لذايذ نفسانى هم نزد ما انسان‌ها منحصر در اين دو قسم است. البته لذايذ روحى و عقلى را نيز مي‌توان در لذايذ چشم‌ها گنجاند. التذاذ روحى خود رؤيت و تماشاى قلب است. ازاين‌رو، در بينش اسلامي نيز مانند اقتصاد متعارف، لذات جسماني پذيرفته‌شده، نيكو و جزو پاداش‌هاي بهشتيان محسوب مي‌شود. البته لذت‌هاي مادي بهشت با لذت‌هاي مادي اين دنيا تفاوت ماهوي دارد. در آنجا، انسان صاحب نعمت را لمس مي‌كند و بنابراين، لذت‌هاي مادي هم صبغۀ معنوي دارد (طباطبائی، 1393ق، ج 18، ص 122).
    دربارة ساير لذت‌هاي مادي و معنوي توضيحي لازم است. انسان موجودي متشكل از روح و جسم است. ازاين‌رو، لذت‌هاي او هم دو بعد دارد: لذت‌هايي كه متناسب با جسم اوست ، لذت‌هاي جسماني و مادي، و لذت‌هاي متناسب با روحش، لذت‌هاي روحي و معنوي مي‌باشند. در فلسفة صدرايي، اصل با «وجود» است و بنابراين، مادي و مجرد بودن درجات ضعيف و شديدي است كه تشخيص مرز آن دو مشكل است (صدرالمتألهين، 1981، ج 8، ص 393 و 343ـ3467).
    لذت‌هاي مادي مانند خوردن و آشاميدن، جنبه‌هاي جسمي انسان را ارضا مي‌كند و لذت‌هاي معنوي ويژۀ انسان مانند لذت مطالعه و تحقيق و ارتباط با خدا فارغ از جنبۀ جسماني او مي‌باشد. در اين دنيا لذت‌هاي مادي جنبۀ دفع الم دارند. نخوردن، رنج گرسنگي را به دنبال دارد و ننوشيدن، موجب درد و رنج تشنگي مي‌شود. اما لذت‌هاي بهشتي براي دفع الم نيست و لذت خالص است. از اين بالاتر، سنخ لذت‌ها هم فرق مي‌كند. در آنجا، لذت‌هاي مرتبط با جسم همراه با لذت معنوي است و سبب ارتقاي معنوي نيز مي‌شود. 
    ذيل آيۀ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»(انسان: 21). رواياتي وارد شده است. به طور نمونه، عنوان شده كه اين نوشيدني پاك سبب حيات جاوداني مي‌شود و فرد را از صفات رذيله‌اي مانند حسد بكلي پاك مي‌كند(حويزي، 1370، ج 3، ص 360). ازاين‌روست كه خداوند بشر را تشويق فرموده از برخي لذت‌هاي زودگذر دنيوي بگذرد تا بتواد به لذت بالاتر و پايدار اخروي دست يابد: «شما به حسب طبعتان، طالب لذت‌هاي مادي و دنيوي هستيد، درصورتي‌كه لذت آخرت بر لذت دنيا رحجان دارد» (اعلی: 16 - 17).
    دستة سوم نعمت‌هاي صرفاً معنوي بهشت را به تصوير مي‌كشد. آيات فرواني به اين لذت‌ها اشاره مي‌نمايد. براي نمونه خداوند متعال، پس از اشاره به لذت‌هاي مادي بهشت، مي‌فرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(توبه: 72). در سورۀ زمر نيز پس از ذكر نعمت‌هاي بهشتي مي‌فرمايد: «وَ تَرَي الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»(زمر: 75). لذت‌هايي كه بهشتيان از آن بهره مي‌برند كاملاً معنوي است و براي ما خاكيان قابل درك نيست. روايات زيادي در اين زمينه وارد شده است كه بر اساس آن بار يافتن به درجۀ بالاي قرب الهي در اين سطح قرار دارد. 
    لذات دنيوي و اخروي در سنت
    در سنت ـ يعني: قول، فعل و تقرير معصومان نيز مكرر دربارة لذت‌هاي مادي و معنوي مطالبي آمده است كه همانند قرآن كريم، آنها را به سة دسته كلي تقسيم مي‌كنيم:
    دستة اول. التذاذات مادي اين دنيا: اين نمونه‌ها زيادند. امام صادق از پدر بزرگوارشان نقل كرده‌اند كه حضرت رسول فرمودند: «از سعادت‌هاي يك مسلمان، اين است كه فرزندش به او شبيه باشد؛ زن زيباي متدين داشته باشد؛ و از مركب راهوار و مسكن وسيع برخوردار باشد»(مجلسي، 1403ق، ج 73، ص 149). در منابع اهل‌سنت نيز از حضرت رسول نقل شده است: «از سعادت انسان مسلمان، مسكن وسيع، همسايۀ شايسته و مركب راهوار است» (متقي هندي، 1409ق، ج 11، ص92).
    امام صادق فرمودند: پنج چيز است كه هر كس يكي از آنها را نداشته باشد، زندگي‌اش همواره ناقص، و عقلش زايل و مشغول است: اول سلامتي جسم، دوم امنيت، سوم فراخي در روزي، چهارم همدم سازگار. راوي مي‌گويد: عرض كردم: منظور از «همدم سازگار» چيست؟ فرمودند: زن نيك، فرزند نيك و همنشين نيك. و پنجم كه همة اين ويژگي‌ها را جمع مي‌كند، آسايش و راحتي است. (حرعاملي، 1414ق، ج 20، ص 52). 
    دربارة هريك از نعمت‌هاي فوق، نصوص متعددي وارد شده است. اميرالمؤمنين از پيامبر اكرم سوال كردند: «بهرۀ پيروان ما در دنيا چيست؟ فرمودند: امنيت و سلامتي» (مجلسي، 1403ق، ج6، ص 162). اين‌گونه روايات شامل تمامي اقسام امنيت، اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي، زيست‌محيطي و مانند آن مي‌شود. دربارة سلامتي جسم امام علي مي‌فرمايند: «الصّحةُ افضل النعم» (محمدي رى شهرى، 1416ق، ج 2، ص 157). ايشان همچنين وسعت مال را از جملة نعمت‌ها دانسته و فرموده‌اند سلامتي جسم از آن برتر است. (مجلسي، 1403ق، ج1، ص 88). 
    در رسالة حقوق امام سجاد، به انسان توصيه شده است كه به خاطر نعمت وجود همسرش، شكرگزار خداوند باشد و با او به كرامت و خوبي رفتار كند: «و اما حق همسر آن است كه بداني خداوند متعال با آفرينش او، وسيلة آرامش، رفاه، انس و نگه‌داري تو را فراهم آورده است. هر كدام از شما زن و شوهر بر نعمت وجود ديگري، خدا را سپاس گويد و بداند كه اين نعمت الهي است. بر او و بر تو واجب است كه نعمت الهي را گرامي داريد و در معاشرت با او خوش‌رفتاري و رفق پيشه كنيد، اگرچه حق تو بر زن سخت‌تر و رعايت محبوب و مكروه تو (اگر زياده‌خواهي نباشد) بر او لازم‌تر است؛ ولي زن حق مهرباني و انس بر تو دارد و جايگاه آرامش و آسايش، غريزه‌اي است كه گريزي از انجام آن نيست و اين حق بزرگي است(حيدري نراقي، 1386، ص 270).
    دستة دوم: لذت‌هاي مادي بهشت: اميرالمؤمنين در مورد اين لذت‌ها مى‏فرمايند: 
    اگر با ديدة دل بدانچه از بهشت برايت توصيف كرده‏اند، بنگرى از هر چه مربوط به دنياست، دل خواهى كند، هرچند جالب و زيباست، و خواهش‌هاى نفسانى و خوشي‌هايش از امورى است كه انسان را به خود جلب مى‏كند. اگر در حركت درخت‌ها، كه در كنار جوي‌هاى بهشت است و در برخورد برگ‌ها به يكديگر و صداى زيبايى كه از آن برمى‏خيزد و ريشه‏هاى درخت‌ها، كه در تپه‏هايى از مشك پنهان گرديده، انديشه كنى از خود بى‏خود خواهى شد. همچنين است آويزان بودن خوشه‏هاى مرواريد تر و تازه بر شاخه‏هاى باطراوت و محكم و ميوه‏هاى رنگارنگ در پوست شكوفه‏ها و شاخه‏ها كه بدون زحمت چيده مى‏شود و طبق ميل هر كس در دسترس قرار مى‏گيرد. در قصرهاى اهل بهشت، عسل پاك و خالص و شربت‌هاى تصفيه‌شده گردش داده مى‏شود. ساكنان بهشت افرادى هستند كه هماره عنايات الهى شامل حالشان مى‏گردد؛ تا آن‌گاه كه در خانة جاويد خويش جاى گيرند و از اينجا و آنجا شدن آسوده گردند. پس اى شنونده، بدان كه اگر دل خود را به رسيدن به آن منظره‏هاى زيبا، كه تصور مى‏كنى، مشغول نمايى، از شوق رسيدن به بهشت، جان خواهى داد و از همين محفل، به همسايگى اهل گورستان خواهى رفت و از دنيا دل خواهى كند (نهج‌البلاغه، 1379، خ 165).
    دستة سوم. لذت‌هاي معنوي بهشت: امام سجاد مي‌فرمايد:
    وقتي اهل بهشت در آن، جا گرفتند و ولي خدا به بهشت‌ها و منازلش داخل شد و هر مؤمن بر تخت خودش تكيه زد، و خدمت‌گزاران او را احاطه كردند و ميوه‌ها در دسترس او قرار گرفت، چشمه‌ها و جويبارها اطراف او روان و فرش‌ها و بالش‌ها گسترده شد... پس مدتي كه خدا بخواهد در آنجا بمانند. سپس حق‌تعالي بر آنان اشراف مي‌يابد و مي‌فرمايد: دوستان من و پيروان من و ساكنان بهشت من، در جوار رحمت من، آيا به شما خبر ندهم از بهشتي كه بهتر از اين بهشت شماست؟ بهشتيان گويند: چه بهشتي بهتر از اين بهشت است، درحالي‌كه ما هر نعمتي بخواهيم و از آن لذت ببريم در جوار پروردگار كريم از آن برخورداريم؟ سپس همين سخن بار ديگر از آنان پرسيده مي‌شود. بهشتيان در پاسخ مي‌گويند: بلي، پروردگارا، خشنودي تو از ما و دوستي تو نسبت به ما براي ما بهتر و براي نفوس ما پاك‌تر است. سپس امام سجاد اين آيه را تلاوت كردند: «وعدالله المؤمنين» (مجلسي، 1403ق، ج 8، ص 141).
    نگاه كتاب و سنت به لذات دنيوي و اخروي
    قرآن و سنت استفاده از لذت‌هاي مادي دنيوي را جايز دانسته‌اند. البته درجۀ التذاذ از نعمت‌هاي مادي اخروي بسيار بالاتر از آنهاست. استفاده از آن دسته از لذت‌هاي مادي دنيوي كه در تنافي با لذت‌هاي مادي و معنوي اخروي نيستند، جايز شمرده شده و از اين بالاتر، با تصحيح انگيزۀ مؤمن در راستاي لذت‌هاي اخروي قرار مي‌گيرد. عقل سليم حكم به ممنوعيت استفاده از لذت‌هايي مي‌كند كه با لذت‌هاي اخروي تضاد دارد و در تشخيص آن، از شرع كمك مي‌گيرد. 
    اگر انسان از امكانات الهي در همين دنيا با توجه به منعم حقيقي استفاده كند، سبب شايستگي او براي وصول به نعمت‌هاي مادي و معنوي پايدار آن سرا خواهد شد. رسول اكرم مي‌فرمايند: «‌اي ابوذر، بايد در همة امور، قصد قربت داشته باشي، حتي در خوردن و خوابيدن (ورام، 1368، ج2، ص 277). ايشان همچنين مي‌فرمايند: «خداوند دوست دارد اثر نعمت را بر بنده‌اش ببيند» (محمدي ري‌شهري، 1416ق، ج4، ص 3316). بيان مولاي عارفان بسيار گوياست: «انسان‌هاي باتقوا لذت‌هاي دنيوي و اخروي را با هم بردند. آنها در دنياي اهل دنيا با آنان شريكند، اما اهل دنيا با آنان در لذت‌هاي اخروي شريك نيستند» (نهج‌البلاغه، 1379، نامه 27).
    رابطة لذت و الم با سعادت و شقاوت 
    گذشت كه فلاسفة قديم يونان سعادت را فقط در گرو كمال نفس مي‌دانستند، درصورتي‌كه بي‌توجهي به نيازهاي جسماني، تأمين نياهاي معنوي و روحاني را نيز با اخلال همراه مي‌كند. از سوي ديگر، بسياري از استعدادهاي بالقوه بشر در جهت تأمين نيازهاي مادي و جسماني بالفعل مي‌شوند. در مقابل، اقتصاددانان متعارف سعادت را در التذاذات مادي منحصر مي‌دانند. اين نيز به‌معناي ناديده گرفتن نيمي از ساحت وجودي انسان است.
    سعادت واقعي با استكمال هر دو بعد روحي و جسمي حاصل مي‌شود. اسلام رفاه كساني را كه اعتقاد صحيحي ندارند و با حق عناد مي‌ورزند حيوان مي‌داند: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوي لَهُمْ» (محمد: 12) و رفاه جامعۀ شاكر را مستحسن مي‌شمارد: «كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» (سبا: 15). 
    اسلام به سرپرست خانواده دستور مي‌دهد براي افراد تحت تكفل خود رفاه فراهم سازد: «صاحب النعمة يجب أن يوسع على عياله» (مجلسي، 1403ق، ج 75، ص235). علاوه بر اين، تأكيد بر لزوم تأمين نيازهاي جسمي و لذت بردن از نعمت‌هاي الهي و توجه به آفريدگار لذايذ و كرنش در برابر او را سبب ارتقاي روحي انسان دانسته است. قرآن كريم انسان را به عمل به دستورات الهي دعوت و از اموري كه خداوند نهي فرموده برحذر مي‌دارد و اين را سبب فوز، فلاح، سعادت، و تخلف از آن را موجب شقاوت مي‌داند: «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ... وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» (هود: 107ـ108). اين كتاب الهي در عين حال، استفاده از لذت‌هاي مادي در چارچوب ياد شده را تأييد مي‌كند.
    در يك جمع‌بندي، مي‌توان گفت: سعادت از نظر اسلام عبارت است از: استفاده از نعمت‌هاي الهي در دنيا و لذت بردن از آنها در چارچوب اوامر و نواهي الهي و به دنبال آن، استفاده از نعمت‌هاي بي‌انتهاي اخروي. قرآن كريم به ما آموخته است كه اين دو را با هم از خداوند طلب كنيم «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره: 201). امام صادق حسنۀ در دنيا را به وسعت در رزق و زندگي و اخلاق نيكو، و حسنۀ در آخرت را به بهشت و رضوان الهي تفسير كرده‌اند (حرعاملي، 1414ق، ج17، ص 9).
    براين‌اساس: «مسئلة سعادت جداي از لذت نيست. حقيقت سعادت، بازگشتش به اين است كه انسان لذت دايمي و فراگير داشته باشد، خوشبختي و سعادت چيزي جز اين نيست كه انسان بتواند لذت دائمي و پايدار و همه‌جانبه ببرد، و اينكه لذت و سعادت را با هم ذكر مي‌كنيم به خاطر همين است (مصباح، 1382)».سعادت حقيقى وقتى حاصل مى‌شود كه تمام استعدادهاى انسانى، به‌ويژه استعدادهاى عالىِ وجود وى، از قوّه به فعليت برسد(مطهري، 1368، ج 2، ص 96). در زمينۀ رابطة لذت با سعادت، بيان اميرالمؤمنين گويا و روشنگر است: 
    خداوند هنگامي كه مردم را آفريد، خواست كه آنها به مراحل رفيع ادب و اخلاق شريف بار يابند. پس دانست كه آنها به اين مقام نمي‌رسند، مگر اينكه آنچه را به نفع و ضرر آنهاست به آنان معرفي نمايد، و معرفي بدون امر و نهي ميسر نمي‌شود، و امر و نهي بدون وعده و وعيد ممكن نيست، و وعده بدون ترغيب و وعيد بدون ترساندن ناممكن است، و وعده بدون استفاده از آنچه از خوردن و ديدن و... آن لذت مي‌برند و وعيد بدون استفاده از ضد آن امكان ندارد. ازاين‌رو، آنان را آفريد و لذت‌هاي اين دنيا را هم آفريد تا بتواند به آنها وعدۀ لذت‌هاي خالصي كه فاقد هرگونه الم است، يعني بهشت را بدهد و آلام را آفريد تا به آنها دورنمايي از آلام خالص را، كه همان جهنم است، ارائه دهد. ازاين‌روست كه مشاهده مي‌كنيد نعمت‌هاي دنيوي با محنت‌ها مخلوط، و شادي‌ها با انواع غم همراه است (مجلسي، 1403ق، ج 5، ص 316).
    رابطة رفاه با لذت و خوشي
    ازآن‌روكه سعادت انسان هدف است، بايد همه چيز در اين جهت قرار گيرد. رفاه مادي هم مشمول اين قاعده است. امام باقر مي‌فرمايند: «خدايا، تا زماني كه مرا زنده نگه مي‌داري، رفاه و آسايش را در زندگي‌ام از تو مي‌خواهم تا بدان وسيله، بر اطاعت تو توان يابم و به وسيلة اطاعت تو، به بهشت‌ات نايل آيم و به من رزقي مده كه مرا به طغيان وادارد (مجلسي، 1403ق، ج84، ص 301). در اين بيان امام، علت غايي درخواست رفاه توانايي بر اطاعت و جلب نعمت‌هاي ابدي بيان شده است.  از اين درخواست امام معلوم مي‌شود كه هرگونه رفاهي مطلوب نيست.
    رابطة مصرف و رفاه از ديدگاه اسلام
    در اسلام، برخلاف ساير بينش‌ها، به جاي تأكيد و توجه بر خواست‌هاي نفساني، تمركز بر نيازهاست. در اقتصاد متعارف، «تقاضا» را مقدار كالاها و خدماتي مي‌گويند كه فرد مي‌تواند (توانايي مالي) و مي‌خواهد كه به‌دست آورد. اگر خواسته‌ها مبنا قرار گيرد، چون نفس انسان سيري‌ناپذير است، اگر نيرويي از بيرون انسان را محدود نكند، غير از محدوديت بودجه هيچ حد و مرزي براي خواهش‌ها و تمايلات نفساني‌اش وجود ندارد. چنين نگاهي نتيجة قهري اعتقاد به اومانيسم است. در مقابل، اسلام با توجه به عواقب چنين معياري، معيار خواست را در تمام گسترة مصرف فرد نمي‌پذيرد و نياز را جايگزين آن مي‌كند و مبناي نياز لزوم رعايت مصلحت انسان است. براين‌اساس، محور مصرف كالاها و خدمات و در نتيجه رفاه ناشي از آن، تأمين مصلحت واقعي انسان است و ازاين‌روست كه مصرف كالاها و خدماتي كه موجد رفاه ظاهري، اما بر خلاف مصلحت واقعي انسان است، ممنوع گرديده است.
    آفات رفاه
    دربينش اسلامي، به رفاه مادي آفات و آسيب‌هايي را به دنبال دارد كه در ادامه آفاتي براي رفاه مادي در كتاب و سنت آمده است كه به برخي اشاره مي‌شود:
    الف. كفران نعمت 
    كفران نعمت مي‌تواند سبب سلب نعمت از يك جامعه شود. قرآن كريم داستان جامعه‌اي مرفه را بيان مي‌كند كه از تمام امكانات رفاهي برخوردار بود، اما به خاطر ناسپاسي، آن نعمت‌ها از ايشان سلب گرديد و دچار گرسنگي و ناامني شدند(نحل: 12). دربارة قوم سبأ به‌طور مشخص، شاكر نبودن آنان، سبب آمدن سيل معروف «عرم» در صنعا و شكسته شدن سد مآرب و نابودي زمين‌هاي پرمحصول و سرسبزشان معرفي شده است: «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ…» (سبا: 16). همان‌گونه كه يك جامعه در اثر كفران نعمت ممكن است دچار قهر الهي شود، تك تك افراد نيز مشمول اين سنت هستند. مثال بارز آن ماجراي قارون است كه مستي رفاه‌زدگي سبب شد خداوند خود و تمامي امكاناتش را نابود سازد: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ» (قصص: 81).
    ب. فساد
    اگر يك جامعۀ مرفه به فساد بپردازد و دچار مستي نعمت «سكر نعمت» شود زمينۀ نابودي خود را فراهم ساخته است. قرآن كريم دايم داستان نابودي جوامعي كه از يك رفاه نسبي برخوردار بودند، اما دچار فساد شدند، را بازگو مي‌كند. قوم عاد از اين قبيل است: «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ»(فجر: 7). پديد آمدن يك طبقۀ خوش‌گذران مقدمۀ نابودي حتمي چنين ملتي است: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا» (اسراء: 16). قرآن كريم رفاه جامعة بدون ايمان را رفاه حيواني مي‌داند: «وَ الَّذِينَ كفَرُوا يتَمَتَّعُونَ وَ يأْكلُونَ كمَا تَأْكلُ الاَنْعَمُ وَ النَّارُ مَثْوًي لهَّم» (محمد: 12). رفاه‌زدگي و تجمل‌گرايي از عوامل مهم زمينه‌ساز فساد جامعه است. اين امر، به‌ويژه اگر در بين خواص جامعه رشد كند، خوي كاخ‌نشيني را در آنان پديد مي‌آورد و آنان به‌تدريج، خود را تافتۀ جدا بافته از توده مردم به حساب مي‌آورند. اين مشكل در صدر اسلام، اتفاق افتاد و آن‌همه ضربه سنگيني بر پيكرۀ جامعۀ نوپاي اسلامي وارد ساخت. قرآن كريم در اين زمينه، به عنوان يك سنت الهي، به‌شدت هشدار مي‌دهد: «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى» (طه: 81).
    غفلت
    از بزرگ‌ترين آسيب‌هاي رفاه، غفلت از خدا و ارزش‌هاي الهي است. انسان موجودي فراموش‌كار است و زود دچار غفلت مي‌شود. اگر عوامل يادآوري به‌صورت دايم فعال نباشد بروز غفلت حتمي است و غفلت مقدمۀ فساد و كفران نعمت است. از ديدگاه قرآن كريم، جامعۀ مرفه «مبتلا به رفاه است»؛ يعني خداوند اين جامعه را با رفاه آزمايش مي‌كند. اما بسياري از ما انسان‌ها دچار غرور نعمت مي‌شويم: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» (فجر: 15) يكي از پيامدهاي رفاه مصطلح در دنياي امروز، غفلت انسان و مسخ شدن او و فاصله گرفتن از ارزش‌هايي است كه سعادت او را تضمين مي‌كند. انسان هر چه مرفه‌تر مي‌شود بيشتر از حقيقت خود دور مي‌گردد و در اوقات فراغت، به انواع فساد مي‌پردازد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي أَنْ رَآهُ اسْتَغْني»(فجر: 6و7).
    البته تجمل‌گرايي و زياده‌روي در رفاه هم زمينه‌ساز غفلت است. امام صادق فرمودند: «آيا چنان تصور مي‌كني كه خداوند، كسي را كه مالي داده به خاطر كرامتش بر اوست و محروم از آن را خوار شمرده است؟ هرگز! بلكه مال، مال خداست و آن را نزد اشخاص به امانت مي‌گذارد، و بر ايشان روا مي‌دارد كه از آن با ميانه‌روي بخورند، و با ميانه‌روي بنوشند، و با ميانه‌روي بپوشند، و با ميانه‌روي زناشويي كنند، و با ميانه‌روي از مركب استفاده كنند؛ و هر چه جز آن (مصرف اقتصادي) باشد به فقراي مؤمنان دهند، و به نابساماني زندگي ايشان سامان بخشند. پس هر كس چنين كند، خوردني و نوشيدني و سواري و مركب و زناشويي او حلال است و هر كس چنين نكند، بر او حرام خواهد بودند». سپس فرمود: «اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد. آيا خيال مي‌كني كه چون خدا به كسي مالي دهد و او را در آن امين بداند، به وي اين اجازه را مي‌دهد كه اسبي را به ده‌هزار درهم براي سوار شدن خود بخرد، درصورتي‌كه اسبي به بهاي بيست درهم براي او كافي است. و [خداوند در قرآن] فرموده است: اسراف نكنيد كه خداوند اسراف‌كاران را دوست ندارد» (حر عاملي، 1414ق، ج11، ص 50).
    در حديثي از پيامبر نقل شده است: «هر كس هر چه [دلش] خواست بخورد، هر چه دوست داشت بپوشد و هرچه از مركب‌ها [نظرش را گرفت] سوار شود، خداوند [با نظر لطف‌آميز] به او ننگرد، تا مرگ او فرا رسد يا آن كارها را وانهد» (ابن‌شعبه حراني، 1363، ص 28).
    رفاه عاقلانه و غافلانه
    انسان موجودي متشكل از روح و جسم است و بر اين اساس، نيازهاي جسمي و روحي فراواني دارد. عقل سليم حكم مي‌كند كه از آنچه نيازهاي جسمي و روحي او را برآورده مي‌كند، لذت ببرد و اگر اين نيازها تأمين نشود، انسان از اعتدال خارج است. و از سوي ديگر، او مسافر دارالقرار است و همين عقل حكم قطعي مي‌كند از لذايذي كه مانع دستيابي به لذت‌هاي پايدار اخروي است و آفت رفاه حقيقي هستند اجتناب ورز.
    بر اساس آنچه گفته شد، مي‌توان رفاه مطلوب اسلام را «رفاه عاقلانه» نام نهاد. اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: «سعادتمندترين مردم كسي است كه لذت فاني را بخاطر لذت باقي ترك كند» (محمدي ري‌شهري، 1416ق، ج2، ص 1305). در اين‌صورت، عقل بهره‌مندي از رفاه حاصل از تمام لذت‌ها و ناسپاسي، ايجاد فساد و غفلت را «رفاه غافلانه» مي‌داند و انسان را از اين امور برحذر مي‌دارد. 
    عقل شكر منعم را واجب مي‌داند، فساد را مانع رسيدن به كمال مي‌داند و غفلت را سبب آسيب‌پذيري انسان در مسير كمال مي‌داند. در استدلال‌هاي عقلي، پس از انتخاب مقدمات و چينش آنها بروز نتيجه قهري بوده و خارج از اختيار انسان است. عاقلانه و غافلانه بودن رفاه نيز مشمول قاعدۀ يادشده بوده و مقتضاي حكم عقل سليم است. قرآن دايم بر همين مطلب تأكيد نموده است كه مردم فقط لذت‌هاي دنيوي را به خاطر نقد بودن مي‌بينند و از لذت‌هاي اخروي غافلند، و اين بر خلاف عقل سليم است.
    نتيجه‌گيري
    انگيزة اصلي فعاليت‌ها و تلاش افراد حب ذات است؛ اما تعاريف «لذت»، «مطلوبيت»، «رضايت‌خاطر» و «سعادت» در ديدگاه اسلامي، با تعاريف آنها در اقتصاد متعارف متفاوت است. حكماي اسلامي ضمن به رسميت شناختن لذت‌هاي مادي، لذت‌هاي عقلي و معنوي را از آن برتر مي‌دانند و سعادت را در دستيابي به آن لذت‌ها مي‌دانند.
     در بينش سرمايه‌داري، مصرف با رفاه، رفاه با لذت و خوشي، و لذت و خوشي با سعادت رابطه دارد و اصلاً هدف و غايت سعادت، لذت و خوشي است. ازاين‌رو، مصرف بيشتر سعادت بيشتري به دنبال دارد. پس مصرف بيشتر بر كمتر ترجيح دارد.
    اسلام رفاه مادي را به رسميت مي‌شناسد و به حاكم اسلامي توصيه مي‌كند تلاش خود را براي تأمين رفاه عمومي به‌كار گيرد و به سرپرست‌هاي خانواده‌ها براي تأمين رفاه خانواده سفارش كرده است. روايات بسياري وارد شده كه جامعۀ زمان ظهور جامعه‌اي مرفه است. در نتيجه، پاسخ پرسش اول كه «آيا اسلام برخورداري يك مسلمان از رفاه را مطلوب مي‌داند؟» روشن شد. اسلام رفاه را در جهت سعادت ابدي سامان داده و از اين نظر، با تلقي اقتصاد متعارف، كه سعادت را عين برخورداري از لذت مي‌داند، تفاوت جدي دارد.
    اسلام لذت‌هاي اخروي را معرفي كرده كه هم بادوام‌تر از لذت‌هاي مادي است و هم پايدارتر، و در اين‌صورت، عقل سليم به اصالت آن لذت‌ها حكم كند. لذت‌هايي كه استفاده از آنها با لذت‌هاي اخروي تنافي ندارد، بلامانع است، و اگر با قصد قربت باشد ممدوح نيز مي‌باشد. بر اين اساس، پاسخ پرسش دوم كه «رفاه با نگرش اسلامي با ديدگاه اقتصاد متعارف هم‌معناست يا با آن تفاوت دارد؟» روشن مي‌شود. اين دو ديدگاه تفاوتي اساسي دارند. در اقتصاد متعارف، مطلق لذت و رفاه حاصل از آن خوب است؛ اما در بينش اسلامي، سعادت با وصول به لذت‌هاي اخروي به‌دست مي‌آيد. در اين زمينه، گروهي از لذت‌ها تحريم گرديده، دسته‌اي نكوهيده شده و محدوديت‌هاي كيفي هم قرار داده شده است.
    پرسش سوم اين بود كه «ديدگاه اسلام در خصوص بهره‌مندي جامعه از رفاه عمومي چيست؟» بر اساس يافته‌هاي پژوهش، جامعة اسلامي بايد ضمن برخورداري از لذت‌هاي حلال، مراقب بروز آفت‌هايي از قبيل ناسپاسي، فساد و غفلت و استحالۀ حاصل از مستي نعمت باشد. هرچند در اقتصاد متعارف به اين امور توجهي نشده است؛ اما اسلام اين عوامل را سبب نابودي و قهر الهي مي‌داند.
    بدين‌روي، جواب سؤال چهارم «آيا رفاه ارزش يا هدف غايي نظام اقتصادي اسلام است؟» نيز معلوم گرديد: هدف غايي نظام اقتصادي اسلام همان هدف غايي ساير نظام‌هاي اسلامي است كه عبارت از باريابي انسان‌ها به قرب الهي است؛ اما هدف پايين‌تر رفاه عمومي آحاد جامعۀ اسلامي است. اما رفاهي كه با حاكميت عقلانيت، ياد خدا و ارزش‌هاي واقعي انساني و دوري از عواملي است كه انسان را از مسير حقيقي‌اش خارج مي‌سازد، همراه است. بنابراين، رفاه تأييدشده از سوي اسلام «رفاه عاقلانه» است، در برابر رفاه رايج كه مي‌توان آن را «رفاه غافلانه» نام نهاد. مراد از عقل، عقلي است كه در هر دو مقام نظر و عمل، انسان را ابدي مي‌داند و با توجه به آن، براي وي حكم صادر مي‌كند.

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتي، قم، اميرالمؤمنين.
    • ابن‌سينا، حسين‌بن عبدالله، 1375، الاشارات و التنبيهات، قم، البلاغه.
    • ابن‌شعبه حراني، حسن‌بن محمد، 1404ق، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، قم، مؤسسة نشر اسلامي.
    • آربلاستر، آنتوني، ليبراليسم غرب (ظهور و سقوط)، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مركز.
    • بري، نورمن، 1389، رفاه، ترجمه محمدرضا فرهادي‌پور، تهران، آشيان.
    • جي. سموئلز و استيون جِي. مِدِما، 1391، تاريخ انديشه اقتصادي (از ارسطو تا جان استوارت ميل{پيش از ميلاد تا سده نوزدهم})، ترجمه محمدحسين وقار، تهران، نشر مركز.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1414ق، وسائل الشيعه، چ دوم، قم، مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث.
    • حويزي، عبدعلي جمعه، 1370، تفسير نورالثقلين، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • حيدري نراقي، علي محمد، 1386، رساله حقوق امام سجاد(ع)، چ هفتم، قم، مهدي نراقي.
    • دهخدا، علي‌اكبر، 1377، لغت‌نامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران.
    • صدر، سيدمحمدباقر، 1401ق، فلسفتنا، ط. العاشرۀ، قم، دارالكتاب الاسلامي.
    • صدرالمتألهين، 1360، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، چ دوم، مشهد، المركز الجامعى للنشر.
    • ـــــ ، 1981م، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث‌العربي.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1362، نهايۀ الحكمۀ،قم، مؤسسۀ نشر اسلامي.
    • ـــــ ، 1393ق، المیزان فی تفسیرالقرآن، چ سوم، بیروت، مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات.
    • ـــــ ، 1404ق، نهايۀ الحكمه، قم، مؤسسۀ نشر اسلامي.
    • عربي، سيدهادي، 1387، «از اقتصاد اثباتي تا اقتصاد هنجاري (بنيان هاي فلسفي و ارزشي اقتصاد رفاه)»، روش‌شناسي علوم انساني، ش 57، ص 29-51.
    • ـــــ ، 1390، «بررسي تطبيقي نظريه هاي رفاه و بهروزي»، جستارهاي اقتصادي، ش 15، 61-88.
    • فيتز پاتريك، توني، 1381، نظريه رفاه، سياست اجتماعي، ترجمه هرمز همان‌پور، تهران، مؤسسه عالي پژوهش تأمين اجتماعي (گام نو).
    • كاپلستون، فردريك، 1370، تاريخ فلسفه (فيلسوفان انگليسي از هابز تا هيوم)، ترجمه اميرجلال‌الدين اعلم، چ دوم، تهران، علمي و فرهنگي.
    • گيلك حكيم‌آبادي، محمدتقي، 1392، درسنامه اقتصاد رفاه با نگرش اسلامي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • لارنس، سي بكر، 1380، «تاريخ فلسفه اخلاق غرب»، در: مجموعه مقالات برگرفته از دايره المعارف فلسفه اخلاق، ترجمه گروهي از مترجمان، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
    • متقي هندي، حسام‌الدين، 1409ق، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرساله.
    • مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • محمدي، ري‌شهري، محمد، 1416ق، ميزان الحكمه، قم، دارالحديث. 
    • مصباح، محمدتقي، 1377، اخلاق در قرآن، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
    • ـــــ ، 1382، «لذت و سعادت از ديدگاه قرآن كريم»، كوثر، ش 10، ص 13-24.
    • مطهري، مرتضي، 1368، مقالات فلسفي، چ چهارم، تهران، صدرا.
    • ميل، جان استوارت، 1388، فايده‌گرايي، ترجمه و تعليق مرتضي مرديها، تهران، نشر ني.
    • ورام بن أبي فراس المالكي الاشتري، 1368، تنبيه الخواطر ونزهة النواظر، چ دوم، تهران، دارالكتب الإسلاميه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    معصومی نیا، غلامعلی، رشیدیان، سمیه.(1394) نگرش اسلام به رفاه اقتصادی. دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7(1)، 55-76

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلامعلی معصومی نیا؛ سمیه رشیدیان."نگرش اسلام به رفاه اقتصادی". دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7، 1، 1394، 55-76

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    معصومی نیا، غلامعلی، رشیدیان، سمیه.(1394) 'نگرش اسلام به رفاه اقتصادی'، دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7(1), pp. 55-76

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    معصومی نیا، غلامعلی، رشیدیان، سمیه. نگرش اسلام به رفاه اقتصادی. معرفت اقتصاداسلامی، 7, 1394؛ 7(1): 55-76