معرفت اقتصاداسلامی، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 14، بهار و تابستان 1395، صفحات 49-66

    محدودیت‏های فلسفی بهره‏گیری از نظریه‏بازی‏ها در تحلیل‏های تعاملی اقتصاد اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمدهادی زاهدی وفا / دانشيار دانشکده معارف اسلامي و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) / zahedi@isu.ac.ir
    محمدمهدی عسگری / دانشيار دانشکده معارف اسلامي و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) / m.askari@isu.ac.ir
    محمد نعمتی / استاديار دانشکده معارف اسلامي و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) / nematy@isu.ac.ir
    ✍️ مهدی موحدی بک نظر / دکتري علوم اقتصادي، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) / movahedi@isu.ac.ir
    چکیده: 
    گسترش استفاده از نظریه بازی‏ها در اقتصاد زمینه ساز استفاده بیشتر از تکنیک های ریاضی در تحلیل رفتارهای تعاملی بوده است. در این بین محققان اقتصاد اسلامی همچون سایر اقتصاددانان از زبان یا ابزار ریاضیاتی (به ظاهر خنثی) برای تحلیل رفتارهای تعاملی مورد مطالعه خود در اقتصاد اسلامی بهره می‏برند. اما به نظر می‏رسد نظریه بازی‏ها آنگونه که ادعا می‏شود خنثی نباشد. در این مقاله به بررسی این سوال می پردازیم که در صورت امکان استفاده از این نظریه برای تبیین‏ موضوعات مطرح در اقتصاد اسلامی، چه ملاحظاتی باید مد نظر قرار گیرد؟ بنا به فرضیه مقاله، استفاده از نظریه بازی های در تحلیل های تعاملی اقتصاد اسلامی با برخی محدودیت های فلسفی روبرو است. یافته های تحقیق حاکی از مبتنی بودن نظریه بازی ها بر چهار مبنای فلسفی (1) تقدم فهم سازگار بر صدق تجربی؛ (2) ابزارگرایی بدون پیش‏بینی قابل قبول و (3) تقدم صدق صوری مبتنی بر اصول موضوعه بر صدق تجربی و (4) تمسک به عقلانیت ابزاری می باشد. وابستگی این نظریه به مبانی قابل مناقشه فوق محدودیت هایی را برای کاربرد آن در مطالعات اقتصاد اسلامی ایجاد می نماید. بر این اساس، محققان اقتصاد اسلامی پیش از استفاده از نظریه‏بازی‏ها باید از آثار پذیرش این مبانی بر نتایج تحلیل خود آگاه باشند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Philosophical Limitations of Using Game Theory in the Interactive Analysis of Islamic Economics
    Abstract: 
    Expanding the use of Game Theory in economics has paved the way for greater use of mathematical techniques in the analysis of interactive behaviors. In the meantime, scholars of Islamic economics, like the other economists, use the (apparently neutral) mathematical language or tools to analyze the interactive behaviors studied in Islamic economics. Nevertheless, it seems that Game Theory is not as neutral as it is claimed to be. The present paper deals with the considerations that should be taken into account in case of using this theory for explaining the issues in Islamic economics. According to the research hypothesis, using Game Theory in the interactive analyses of Islamic economics is faced with some philosophical limitations. The findings show that Game Theory is based on four philosophical foundations: (1) the primacy of consistent understanding over empirical truth; (2) instrumentalism without acceptable prediction (3) the primacy of formal truth based on axioms over empirical truth and (4) resorting to instrumental rationality. The dependence of this theory on the above controversial principles creates some restrictions on its application in the study of Islamic economics. Accordingly, before using Game Theory, the scholars of Islamic economics should be aware of the effects of adopting these principles on the results of their analysis.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    نظريه ‏بازي‏ها به عنوان زبان رياضي تحليل رفتارهاي تعاملي (Interactive) به‌تدريج راه خود را در دانش اقتصاد پيدا کرده است. اين نظريه در قامت يکي از آخرين مظاهر سلطه‏گري روش‏شناختي علم اقتصاد نئوکلاسيک، حمايت طرفدران استفاده از تکنيک‏هاي رياضي در اقتصاد را به خود جلب کرده است (هيپ و واروفاکيس، 2004، ص4). نظريه بازي‌ها در دهه هفتاد ميلادي به بلوغ نسبي خود دست يافت و در حوزه وسيعي از علوم از اقتصاد و علوم سياسي گرفته تا زيست‏شناسي تطوري، علوم رايانه‌اي، مباني رياضيات، آمار، حسابداري، روان‌شناسي اجتماعي، حقوق و حتي برخي از شاخه‌هاي فلسفه همچون معرفت‌شناسي و اخلاق کاربرد يافت (راس، 2012). اين نظريه زمينه ايجاد يک انقلاب روش‌شناختي را در دانش اقتصاد ايجاد کرد و به زبان مشترک اقتصاددانان در تحليل رفتارهاي غيرهمکارانه بدل گشت (کرپس«Kreps»، 1990، ص 4 - 5).
    نظريه بازي‌ها مسير خود را در مطالعات اقتصاد اسلامي نيز باز کرده است. به طور نمونه، سويلم (2012)، از اين نظريه براي تحليل غرر استفاده مي‌کند. عبدلي و قوامي (1391)، با بهره‏گيري از نظريه‏بازي‏ها به تجزيه و تحليل بکارگيري عقد مشارکت مدني در بانکداري بدون ربا مي‏پردازد. خليلي عراقي و همکاران (1392)، با استفاده از ابزار تحليل نظريه‏بازي‌ها، دلايل باطل بودن معاملات غرري در اسلام را نشان مي‏دهند. درخشان و واعظ برزاني (1393)، نيز از نظريه ‏بازي‏ها براي تبيين غرر استفاده مي‌کنند. اين محققان بدون هيچگونه اشاره‏اي به محدوديت‏ها و اشکالات خاص بهره‏گيري از نظريه‏بازي‏ها در عرصه مطالعات اقتصاد اسلامي به تبيين‏هاي پيش‏گفته پرداخته و در بهره‏گيري از اين ابزار به ظاهر عقلايي در تحليل‏هاي اقتصاد اسلامي به هيچ اشکالي اشاره نکرده‏اند. در اين بين تنها ابوالحسني و حسني مقدم (1389)، به بررسي امکان استفاده از نظريه بازي‌ها در مطالعات اقتصاد اسلامي پرداخته‌اند. آن‌ها بررسي اصول فون نويمن(Von Neumann) و بحث نفي غرر در اسلام، نتيجه گرفتند که اصول مزبور را با کمي تعديل مي‌توان در تحليل غرر در اقتصاد اسلامي به‌کار گرفت. به نظر آن‌ها، استفاده از بازي‏ها همراه با فرض «عقلانيت ارزش‏مدار»، تعارضي با اصول اسلامي ندارد. اين مقاله به بنيان‏هاي فلسفي اين نظريه اشاره‏اي ندارد و تنها نگاهي فقهي به امکان استفاده از نظريه‌ بازي‌ها در مطالعات فقه اقتصادي دارد. 
    در اين مقاله به بررسي امکان استفاده از نظريه بازي‌ها در مطالعات اقتصاد اسلامي مي‌پردازيم. در اين زمينه اين سوال مطرح است که آيا استفاده از ابزار‌هاي به ظاهر خنثاي نظريه بازي‌ها در اقتصاد اسلامي با هيچ محدوديتي روبرو نيست؟ شناخت محدوديت‌هاي نظريه بازي‌ها در مطالعات اقتصادي از اين جهت مهم است که مانع از بکارگيري نادرست آن در اقتصاد اسلامي مي‌شود. اين بررسي به طور عمده با ارجاع به ديدگاه صاحب‌نظران برجسته نظريه بازي‏ها صورت مي‌گيرد. به اين منظور در بخش اول مقاله به بررسي مدل‏سازي متعارف در نظريه‏بازي‏ها خواهيم پرداخت. در ادامه با تبيين چهار محدوديت موجود در اين‌گونه مدل‏سازي‏ها، به لزوم توجه محققان اقتصاد اسلامي به آن اشاره خواهيم کرد و در نهايت به نتيجه‏گيري از بحث مي‌پردازيم. 
    مدل‏سازي در نظريه‏بازي‏ها
    در مورد چيستي نظريه ‏بازي‏ها اتفاق نظري در بيان متخصصان اين نظريه وجود ندارد. از اين نظريه با عناويني چون شاخه‏اي از رياضيات کاربردي، رشته مستقل با محتواي قائم به ذات، رشته‏اي فاقد هرگونه محتواي قائم به ذات همانند علم منطق و حساب، نظريه‏اي با يک روش‏شناسي قابل تعميم به ساير علوم، ابزاري براي مدل‏سازي و تحليل عاملان عقلايي و يا ابزاري براي تحليل عاملان عقلايي و غيرعقلايي ياد شده است( رک: هندريکس و هانسن 2007). تفاوت در تعريف نظريه بازي‏ها، موجب اختلاف در اهداف و کارکرد اين حوزه مطالعاتي نيز شده است. عده‏اي نظريه‏بازي‏ها را ابزاري براي تأمين سه هدف تبيين، پيش‏بيني و تجويز مي‏دانند (ديکسيت«Dixit» و ايکيث«Skeath»، 2004، ص 41). برخي بر دو کارکرد تبيين و پيش‏بيني تاکيد و تجويز را در زمره کارکرد نظريه‏بازي‏ها نمي‏دانند (آومن«Aumann»، 2008، ص 553). گروهي نيز ضمن اصالت بخشيدن به تبيين، پيش‏بيني را نيز کارکردهاي بالقوه نظريه بازي‌ها مي‏دانند (رابينشتين، 1991). برخي همچون ماسکين (Maskin) برکارکرد اين نظريه در ارائه پيش‏بيني تأکيد مي‌کنند (براندنبرگر، 2014، صxi).
    رابرت آومن (Robert Aumann)، آريل رابينشتين (Ariel Rubinstein) و کنث بينمور (Kenneth Binmore) از معدود نظريه‏پردازان برجسته حوزه بازي‏ها هستند که سعي نموده‏اند‏ تا به طرح مباحثي فلسفي در باب ماهيت‏شناسي نظريه بازي‏ها بپردازند. در اين مقاله با تکيه بر ديدگاه نظريه‏پردازان فلسفه نظريه بازي‏ها به ترسيم نمايي کلي و نسبتاً جامع از مدل‏سازي در اين نظريه‏ مي‌پردازيم. اين بررسي نه تنها قادر به توضيح اجمالي دليل اختلاف نظر در مورد کارکرد نظريه بازي‌ها مي‌باشد؛ بلکه محدوديت‌هاي آن را نيز آشکار مي‌نمايد. 
    نظريه بازي‏ها به مانند هر نظريه‏ علمي ديگري، به دنبال تحليل، تفسير و ارائه بازتابي از واقعيت جهان تعاملات استراتژيک اقتصادي و اجتماعي است. نظريه‏پرداز عرصه بازي‏ها، پس از درک واقعيتي از تعاملات افراد، تفسير خود را با استفاده از زبان نظريه بازي‏ها ارائه مي‌دهد. بديهي است هر نظريه‏پردازي نيازمند تحليل و تفسيري ذهني از واقعيت قابل مشاهده است. اما هر فعاليت ذهني در عرصه نظريه‏پردازي از آن جايي که ذهني است، مشمول قواعد انتزاع است. نظريه بازي‏ها نيز از اين قاعده مستثني نيست و در معرض انتزاع از واقعيت قرار مي‌گيرد. نظريه‏پرداز اقتصادي در فرآيند انتزاع واقعيت در يک موقعيت مشخص، آن‌گونه که اسکالي مِکي (Uskali Mäki (maeki)) بيان مي‌نمايد، به دنبال کنار گذاشتن تأثيرگذاري مجموعه‏اي از عناصر بر ساير عناصر و جداساختن مؤلفه‏هايي از مؤلفه‏هاي ديگر است (ساگدن، 2000). نظريه بازي‏ها در فرآيند نظريه‏پردازي و مدل‏سازي، با سطوح مختلف انتزاع روبرو است. گرون‌يانوف (Grüne‐Yanoff) و شوينزر(Schweinzer) (2008) به سه مرحله انتزاع و تجريد در مدل‌سازي در نظريه بازي‌ها اشاره مي‌کند. مراحل سه‌گانه انتزاع در شکل شماره يک نشان داده شده است. 
    شکل 1: چگونگي مدل‌سازي در نظريه بازي‌ها

    منبع: گرون‌يانوف و شوينزر، 2008، ص 136.
    انتزاع مرتبه اول: انتزاع رفتارهاي تعاملي جهان پيراموني با زبان بازي‏ها
    نظريه‏بازي‏ها زباني براي فهم و تفسير رفتارهاي تعاملي است. در نظريه بازي‌ها، سطح اول انتزاع به جهان پيراموني اختصاص دارد که در آن رفتارهاي تعاملي شکل مي‌گيرد. تعاملات مزبور مي‏تواند تعاملاتي به ظاهر عيني و قابل مشاهده بوده و يا موقعيتي برساخته، فرضي و ناظر به ذهن نظريه‏پرداز باشد. اين تعاملات با زبان مختص به نظريه بازي‏ها تفسير شده و مدلي انتزاعي و فرضي از اين واقعيت، به وجود مي‏آيد. اين مسأله ناظر به استفاده از نظريه بازي‏ها براي ساخت مدل (يعني نگاه به واقع و ساخت مبتني بر واقع مدل) و يا تفسير واقع (يعني نگاه به مدل و تفسير مبتني بر آن از واقع) است. نظريه‏پرداز براي موفقيت در تبيين، پيش‏بيني و تجويز، دست به «ساختن مدل» مي‌زند. در واقع، گويي نظريه‏پرداز به تعاملات بين افراد مختلف نگاه مي‌کند، ادراکي از چرايي و چگونگي رفتار آنها يافته، سپس از اين روابط تعاملي، مفهومي استعاري چون «بازي» و تمام متعلّقات و مؤلفه‏هاي آن را انتزاع مي‏کند. 
    زبان و تفسير نظريه‏بازي‏ها از جهان واقع در قالب «داستان» يا «روايت» بازي پديدار مي‏شود. مراد از واژه «داستان» يک معناي فني در اقتصاد رياضي است. يک داستان به مثابه «مثال بسط‏يافته‏اي از تفکر اقتصادي متضمن رياضيات»، غالباً نسخه ساده شده‏اي از شرايط موجود دنياي واقع را براي توصيف رياضياتي آماده مي‏سازد» (مک‏کلاسکي، 1983). «داستان» مؤلفه هميشگي موجود در تفسير مدل‏هاي اقتصادي است (گيبارد و واريان، 1978). داستان‏ها در نظريه‏بازي‏ها نيز چنين کارکردي دارند (رک: مورگان، 2007). «بازي تکرار شونده معماي زنداني»، «بازي هزارپا» و «بازي اتمام حجت» و يا بازي‏هاي عمومي‏تري چون «بازي‏ علامت‏دهي» و «بازي‏ غربال‏گري» از جمله داستان‏هايي است که نظريه‏بازي‏ها با اتکاء به آنها به تفسير رفتارهاي تعاملي جهان پيرامون مي‏پردازد.
    داستان بازي با زبان طبيعي و همه فهم ـ و عموماً با اضافاتي که به شيوايي و اهميت داستان کمک کند- روايت مي‏شود. تمام سعي نظريه‏پرداز اين است که داستان مورد استفاده در «مدل» به شرايط واقع نزديک‌تر باشد. از اين‌رو، انطباق هرچه بيشتر شرايط واقعي با شرايط مدل مورد انتظار است. در شکل کلي، سه نوع مدل براي روايت واقعيت در نظريه بازي‌ها استفاده مي‌شود که در جدول 1 نمايش داده شده است.
    جدول 1: سطوح سه‌گانه بهره‏گيري از مدل‏هاي نظريه بازي‏ها براي تفسير واقعيت بيروني 
    نوع مدل    دلايل استفاده    مصاديق
    مدل‏هاي خاص نظريه بازي‏ها    «سادگي و قابليت تطبيق‏‏پذيري بيشتر با وقايع»؛ «دلالت‏هاي تبييني و سياستي ساده و از پيش معرفي شده»؛ «ارجاعي استعاري و ظاهراً علمي به يک گونه تعامل خاص»    «معماي زنداني» «بازي هماهنگي»، «بازي تقابل همسران»، «بازي ترسوها» و يا «بازي شير يا خط»، «بازي بي‏نهايت تکرار معماي زنداني»، «بازي هزارپا»، «بازي‏ علامت‏دهي»، «مزايده مُهر و موم شده با پذيرش دومين قيمت» و «باز و کبوتر»
    مدل‏هاي عمومي نظريه بازي‏ها    «ضعف عمومي مدل‏هاي خاص در ‏ تفسير نزديک به واقع»؛ 
    «نياز به تمسک به مدل‏هاي پيچيده‏تر»؛    «بازي ايستا»، «بازي پويا با اطلاعات تمام و کامل»، «بازي پويا با اطلاعات ناتمام يا ناقص»، «بازي همکارانه»، «بازي تکراري»، «چانه‏زني»، «حراج» و يا «بازي تطوري»
    مدل‏هاي جديد با مؤلفه‏هاي جديد در ساختار بازي    «ضعف عمومي مدل‏هاي خاص و عمومي در ‏ تفسير نزديک به واقع»؛ «لزوم ساخت جديدي از مدل نظريه بازي‏ها با وارد ساختن مؤلفه‏هاي بديع در ساختار بازي»    تقريباً شبيه ساخت اول بار مدل‏هاي عمومي مثل «بازي ايستا با مجموع صفر» که اولين بار توسط فون‏نويمن و مورگنسترن و با درج مؤلفه‏هايي در ساختار عمومي بازي خلق شد. 
    هرچند داستان مورد استفاده در بازي، در پي تفسير جهان واقع طراحي شده،ولي داستان مزبور بيشتر از آن‌که متناسب و متناظر با قواعد حاکم و جاري در جهان واقع باشد، متناظر با «ساختار بازي» و مؤلفه‏هاي لحاظ شده در آن است. براي مثال تنها انگاره‏هايي چون بازيکن، استراتژي، خروجي، پيامد، انتخاب، تعادل، عقلانيت، احتمال، مسئوليت تفسير جهان واقع را به عهده دارند. 
    برخي از نظريه‏پردازان عرصه بازي‏ها، انتزاع مرتبه اول را وظيفه اصلي نظريه‏پردازان بازي‏ها نمي‏دانند. به طور نمونه، رابينشتين معتقد است بعد از اينکه نظريه‏پردازان علوم اجتماعي به واسطه آشنايي بيشتر خود با پديده‏هاي حوزه مورد نظر خود، واقعيت را مشاهده کرده و به قاعده‏مندسازي آن پرداختند، نوبت به نظريه‏بازي‏ها مي‏رسد تا به مثابه يک علم به توصيف آن بپردازد (رابينشتين، 1991). اما افرادي همچون آومن نظريه‏بازي‏ها را در قامت يک علم [و با زبان خود] مي‌بينند که مي‏تواند به فهم جهان واقع بپردازد (آومن، 1985، ص6). از اين‌رو، وي معتقدست که نظريه بازي‌ها بايد درگير در سطح اول انتزاع نيز بشود. 
    انتزاع مرتبه دوم: انتزاع از داستان بازي به ساختار بازي
    اگر «داستان مدل» مسئوليت تفسير واقع را به عهده داشته باشد و داستان بازي داراي مبنايي همچون «ساختار مدل» باشد، هر آنچه از داستان که با زبان طبيعي و عمومي گفته مي‏شود را نمي‏توان به ساختار بازي انتقال داد. مراد از «ساختار بازي»، ساختار به هم پيوسته‏اي از «انگاره‏»هاي سازنده يا «مفاهيم نظري» است. در واقع مدل‏هاي نظريه بازي‏ها، حاصل آفرينش، گزينش و چينش خاص مجموعه‏اي از اين مفاهيم نظري به مثابه «مؤلفه‏هاي ساختار بازي» در کنار يکديگر هستند. تعداد اين مؤلفه‏ها، علي‌رغم زياد بودن آنقدر گسترده نيست تا بتواند به هر يک از اجزاء عالم واقع اجازه ورود به داستان بازي را بدهد. بنابراين هر يک از آن‌ها تنها در صورت وجود ما به ازائي در ميان مؤلفه‏هاي ساختار بازي، اجازه ورود به تحليل را خواهند داشت. مؤلفه‌هاي ساختار بازار شامل بازي (معادل هرگونه تعامل)، بازيکن، پيامد، مطلوبيت انتظاري، نتيجه و خروجي بازي، احتمال، انتخاب معطوف به اراده بيشينه‏کننده مطلوبيت، انتخاب معطوف به گزينش طبيعي، احتمال مبتني بر قاعده بيز (احتمال بيزيني)، دانش مشترک از عقلانيت و تعادل مي‌شود. هر «داستان» بازي‏ براي تفسير واقع، غالباً داراي ساختارهايي از پيش ‏تعيين‌‏شده است‏ که اسکلت و چارچوب روايت داستان را مشخص مي‏کند. در ساخت يک بازي و بالطبع در تفسير جهان واقع، افزايش مؤلفه‏هاي ساختار بازي، قدرت تفسيرگري نظريه بازي‏ها را تعيين مي‌کند. اما عدم انعطاف‏پذيري ساختار بازي براي جاي دادن اجزاء مشاهده شده در عالم واقع عموماً دو مشکل «سرهم‏بندي» و «درون‏گرايي» را براي مدل‏سازي نظريه بازي‏ها به وجود مي‏آورد.
    سرهم‏بندي مدل: يکي از مهم‌ترين آسيب‏هاي تکيه بر مدل‏هاي عمومي نظريه بازي‏ها و همچنين تکيه بر مؤلفه‏هاي محدود در ساختار بازي جهت تفسير واقع، حذف بخشي از واقع به نفع نتيجه بازي است. مصداق بارز سرهم‌بندي را مي‌توان در مثال «تناقض فروشگاه زنجيره‏اي» رينهارد سلتن (Reinhard Selten) مشاهده کرد. وي براي رسيدن به نتيجه مورد نظر خود، فروض زيادي را مطرح مي‌کند که علي‏رغم تسهيل نتيجه‌گيري، مدل را از واقعيت دور مي‏سازد. اين طرفند، دستيابي نظريه‌پرداز به نتيجه مورد نظر را تسهيل مي‌کند
    درون‏گرايي نظريه پرداز: در هر مدل نظريه‏بازي‏ها، تمايلات، ارزش‏ها و باورهاي هر مشارکت‏کننده‏اي در «تابع پيامد» وي خلاصه شده و با يک عدد نشان داده مي‏شود. پيامد مزبور توسط نظريه‏پرداز تعيين مي‌شود، بدون اين‌که سازوکاري براي کشف پيامد واقعي وجود داشته باشد. تعيين پيامد تنها بر اساس تخمين نظريه‌پرداز با استفاده از روش درون‏گرايي تعيين مي‌شود. نظريه‏پرداز با تکيه بر تجارب شخصي خويش مولفه‌هاي تابع پيامد را مشخص مي‏کند. با ‏فرض داشتن راه‏حل مورد نظر براي حل بازي، انتخاب پيامد مناسب، کار نسبتاً آساني است. 
    هر چند بسط ساختار بازي، افزايش انگاره‏هاي انسجام يافته آن براي توليد يک داستان مشخص از بازي را مهيا مي‏کند، اين مؤلفه‏ها، وجود مستقلي ندارند؛ بلکه ساختار بازي و گستره آن تناظر يک به يکي با «نظريه پايه» يا «نظريه صوري» بازي‏ها خواهد داشت. بنابراين اين نظريه پايه است که ساختار بازي و يا مؤلفه‏ها و انگاره‏هاي جديد اين ساختار را براي روايت يک داستان نزديک به واقع آماده مي‏سازد و بيشتر اهتمام نظريه‏پردازان برجسته نظريه بازي‏ها چيزي غير از اين نبوده است.
    انتزاع مرتبه سوم: انتزاع از ساختار بازي به نظريه پايه بازي‏ها
    سطح سوم انتزاع در نظريه بازي‏ها، مبناي تحليل ساختار بازي و پيچيده‏ترين بخش کار نظري حوزه بازي‏ها است. اين جنبه تحليلي، صوري، رياضي و پايه از نظريه بازي‏ها، قيود و محدوديت‏ها براي لحاظ انگاره‏ها و مؤلفه‏هاي ساختار بازي و در نتيجه داستان بازي را مشخص مي‌کند. بخش زيادي از تلاش‏هايي که در اين مرحله صورت مي‏گيرد، شامل توسعه مفاهيم تعادلي (راه‏حل‏هاي مفهومي) [و طبيعتاً توسعه مفاهيم نظري و انگاره‏هاي مورد استفاده جهت پيچيده‏سازي مدل‏ها] يا اثبات رياضي وجود آنها با اتکاء به مشخصه‏هاي صورت‏بندي شده از ساختار بازي و بدون محتواي تجربي است (گرون-يانوف«Grune-Yanoff» و شوينزر«Schweinzer»، 2008، ص135).
    اين بخش از نظريه‏ بازي‏ها صرفاً شامل يک سري روابط صورت‏بندي شدة رياضياتي بر اساس اصول موضوعي است. در اين مرحله، اصول موضوعه‏ بديهي پيش‌فرض گرفته مي‏شوند و از آن‌ها با استفاده از روش قياس قضايايي استخراج مي‏شود. اعتبار اين قضايا مستقل از تجربه و به شکل پيشيني سنجيده مي‏شود.
    بسياري از نظريه‏پردازان نظريه بازي‌ها، اين بخش را هسته اصلي اين نظريه مي‏دانند. رينهارد سلتن (Reinhard Selten)، نظريه‏بازي‏ها را شامل قضايايي براي اثبات‏کردن و نه براي بازي کردن مي‏داند (گوئري و هولت، 2001، ص1419). بينمور با تمرکز بر اين بخش، نظريه‏بازي‏ها را بدون محتوايي قائم به ذات مي‏داند (بينمور، 2007ب، ص71). بينمور بر خلاف آومن و رابينشتين، با تکيه بر اين بخش، نظريه بازي‏ها را صرفاً يک اين‏هماني رياضياتي مي‏داند. وي معتقد است «قضاياي رياضياتي، اين‏همان‏گويي هستند. اين قضايا نمي‏توانند کاذب باشند؛ چرا که هيچ محتواي قائم به ذاتي ندارند. اين قضايا صرفاً متضمن چگونگي تعريف اين محتوا هستند. گزاره‏هاي اصلي نظريه‏بازي‏ها دقيقاً چنين ويژگي‏اي دارند (بينمور، 1994، ص 96-95)». هاسمن نيز معتقدست که اين بخش از نظريه‏بازي‏ها فاقد محتواي تجربي بوده و نمي‏توان آن را آزمون‏پذير دانست (هاسمن، 2005، ص212). از اين رو، بسياري از نظريه‏پردازان نظريه بازي‌ها همچون بينمور با تکيه بر همين نگاه، نظريه‏بازي‏ها را شاخه‏اي از رياضيات کاربردي به شمار مي‎‏آورند.
    در اين مرحله، تفسير جهان واقع به داستان بازي وابسته است. تفسير داستان بازي نيز به ساختار آن و همچنين تفسير ساختار بازي به نظريه پايه بازي‏ها وابسته است. از اين‌رو، تناظر قابل ملاحظه‏اي بين صدق صوري و تفسير صورت‌گرفته از واقع وجود دارد. از آن‌جا، که در اين مرحله همواره يک راه حل جهان‏شمول وجود ندارد، در صورت عدم وجود راه حل مناسب، مجموعه‏اي از مفاهيم حلّي مختلفي پيشنهاد مي‏شود تا داستان و روايت متناسب با ساختار بازي اتخاذ شود (گرون-يانوف و شوينزر، 2008، ص144). بنابراين، نتايج مدل بازي، بيشتر از آنکه نمايانگر جهان واقع باشد، حاکي از نظريات پايه بازي است.
    بيشتر کتب درسي حوزه نظريه‏ بازي‏ها به دنبال آموزش اين بخش از نظريه‏بازي‏ها هستند. در اين آثار از «مثال‏هاي دم‏دستي‏» جهت جلوبردن نظريه ‏بازي‏هاي صوري استفاده مي‌شود (فادنبرگ«Fudenberg» و تيرول«Tirole»، 1991، صxxi). اين داستان‏ها و روايت‏هاي ساده، مسئول پرکردن محتواي ساختار نظريه‏بازي‏هاي مورد مطالعه هستند. 
    ملاحظات فلسفي در زمينه بهره‏گيري از نظريه‏بازي‏ها در اقتصاد اسلامي
    براي استفاده از زبان نظريه ‏بازي‏ها جهت رسيدن به درکي از جهان واقع، همواره يک مسير رفت و برگشتي بين «نظريه پايه»، «ساختار نظريه‏بازي‏ها»، «داستان نظريه‏بازي‏ها» و «جهان واقع پيراموني» وجود دارد. نظريه پايه بازي‏ها، «قيود مدل» را براي ساختار يک بازي مشخص مي‏کند. ساختار هر مدل بازي با توجه به «قابليت صورت‏بندي رياضياتي» و «قابليت انتزاع به نظريه پايه بازي‏ها»، جواز بسط داستان بازي را خواهد داد. از سوي ديگر، «جهان واقع» بايد در قالب داستاني متناسب با «ساختار بازي و مؤلفه‏هاي تعريف شده آن» روايت شود. به عبارت ديگر، نمي‏توان گسترده‏تر از وسعت نظريه پايه به دنبال درک جهان واقع بود. به بيان ديگر، مدل نظريه ‏بازي‏ها با توجه به داستان و ساختار آن با توجه به نظريه پايه و نه تناظر يک به يک شرايط مورد مطالعه، ساخته مي‏شود. از اين رو «قيود مدل»، «قابليت صورت‏بندي رياضياتي»، «روايت متناسب با ساختار از شرايط واقع» و «انتزاع اين شرايط به ساختار محدود شدة نظريه‏بازي‏ها»، همان‌گونه که در شکل زير نشان داده شده، چرخه‏اي از محدوديت‏هاي تبيين مبتني بر مدل‏سازي‏هاي نظريه‏بازي‏ها را مشخص مي‌کند. 
    شکل 3: چرخه نظريه‏پردازي و مدل‏سازي در نظريه بازي‏ها

    حال نوبت به اين مي‏رسد تا به چهار مورد از محدوديت‏هاي بهره‏گيري از نظريه‏بازي‏ها در گستره اقتصاد اسلامي اشاره کنيم. در اين بخش مجال آن نيست که به تعريف اقتصاد اسلامي، فلسفه اقتصاد اسلامي و تطبيق يک به يک مؤلفه‏هاي مورد نظر خود از اقتصاد اسلامي با مباحث برآمده از نظريه‏بازي‏ها بپردازيم. اما اشاره اجمالي به جايگاه اين ملاحظات در فلسفه اقتصاد اسلامي موجب مي‏شود تا محققان اقتصاد اسلامي با التفات به ملاحظات مبناشناختي آن، به ملاحظات فلسفي استفاده از اين نظريه و يا جايگزيني آن با ابزار تحليلي ديگر توجه داشته باشند. 
    الف) معيار اعتبار يک نظريه؛ فهم سازگار و کارآمدي يا صدق مبتني بر انطباق 
    به اعتقاد آومن، جهان واقعي پيرامون ما پر از آشفتگي، پيچيدگي و بي‏نظمي است. در واقع اين جهان، بدون [روابط ذهن] مشاهده‏گر در يک آشفتگي کامل بسر مي‏برد (ون‏دام«Van Damme»، 1998، ص 182). از اين رو، اين ذهن متأثر از ايده‏ها و انگاره‏هاي ماست که به عنوان ذهن يک مشاهده‏گر به ايجاد ارتباط بين امور هستي مي‏پردازد. مشاهده‏گر، نظريه‏پرداز يا هر دانشمندي که دغدغه شناخت دارد، به واقعيت پيراموني خود نظر مي‌کند و به زعم خود، ارتباطاتي را کشف مي‏کند. اما آنچه در ذهن وي از قاعده‏مندي جهان پيرامون شکل مي‏گيرد، لزوماً چيزي نيست که انتظار داريم واقعاً در بيرون وجود داشته باشد. اين امر ممکن است تنها تفسيري از آن باشد. نمي‏توان گفت که «نيروي جاذبه»، «انرژي»، «مطلوبيت»، «انسان اقتصادي»، «پيامد» و «استراتژي» واقعاً در خارج وجود داشته باشند. اين موارد محصول اعتبار و انتزاع ذهني دانشمند ... از واقعيت بيروني و نه خود واقعيت است (همان).
    رابينشتين نيز همچون آومن قاعده‏مند‌شدن پديده‏هاي بيروني را امري کاملاً مستقل از مشاهده‏گر نمي‏داند؛ بلکه اين قاعده‏مندي‏ها را وابسته به زبان (ذهن) مشاهده‏گر و مواجهه وي با پديده بيروني مي‏داند (رابينشتين، 1991). از نظر وي، يک رفتار مورد مطالعه ممکن است نتواند در قالب يک زبان (ذهن) قاعده‏مند شود؛ اما مي‏تواند با زباني (ذهني) ديگر قاعده‏مند شود. بنابراين، درک قاعده‏مندي دنياي بيرون مستلزم تغيير زبان (ذهنيت) مشاهده‏گر است. از اين رو بايد از زباني استفاده کرد که رفتار را با قاعده‏مندي بيشتري بيان کند.
    رابرت آومن و آريل رابينشتين «درک و فهمِ» سازگار از رفتارهاي تعاملي را هدف اصيل نظريه‏بازي‏ها مي‏دانند. آومن، مفهوم پيچيده «درک و فهم» را شامل سه مولفه‏ مهم ايجاد روابط، وحدت‏بخشي و سادگي مي‏داند. رابينشتين نيز همانند آومن، از ارتباط و قاعده‏مندي مستتر در نظريه بازي‏ها به عنوان مؤلفه‏هايي براي درک بهتر قواعد حاکم بر جهان واقع نام مي‏برد (رابينشتين، 1991). بنابراين اين نظريه، در صورت برخورداري از سه مؤلفه پيش‏گفته، يعني ايجاد روابط، وحدت‏بخشي و سادگي، مي‌تواند نظريه‏اي مفيد و داراي کاربرد عملي باشد. به نظر آومن، اعتبار يک نظريه، به صدق تجربي آن نظريه( انطباق با واقع) و يا حتي نزديک شدن آن به واقع نيست؛ بلکه اعتبار آن به سامان بخشيدن به افکار و مشاهدات در قالبي مفيد و در نهايت کارآمدي و سودمندي آن است. از نظر او، بزرگي نظرياتي چون جاذبه و تطور [داروين] تا حدود زيادي به گستره حوزه پديده‌هايي است که مي‏توانند توضيح دهند. وي معتقد است نظريات علمي، صفت صادق و کاذب نمي‏گيرند. صدق يک نظريه امري ثانوي است. آنچه براي يک نظريه مهم است کار کردن آن است (آومن،1985، ص7 - 9). 
    آومن از سادگي به عنوان يک فضيلت نظري در نظريه‏بازي‏ها ياد مي‏کند؛ به اين معني که در شرايط برابر، آن نظريه‏اي بهتر است که ساده‏تر باشد. اصل سادگي همان چيزي است که در فلسفه علم با عنوان «تيغ اوکام» (Occam's Razor) نيز شناخته مي‏شود (سيمون«Simon»، 1979).
    به نظر مي‏رسد که اصل سادگي در نظريه ‏بازي‏ها، اصلي معرفت‏شناختي نباشد؛ بلکه اصلي روش‏شناختي است. به عبارت ديگر قرار نيست تا انتخاب بر اساس اصل سادگي، به عنوان معياري براي شناخت بهتر و محتمل بودن صدق مدل استفاده شود؛ بلکه تمسک به اين اصل صرفاً براي مقاصد عمل‌گرايانه علم همچون به کارآمدن نظريه مي‌باشد (باکر، 2013).
    بر اساس مباني فلسفي اسلامي، صدق يک گزاره معرفتي در منظومه معرفتي اقتصاد اسلامي، به معناي انطباق اين گزاره با واقع (نفس‏الامر) است. اين پيش‏فرض فلسفي مي‌تواند به نسبت‌سنجي ميان اقتصاد اسلامي و نظريه بازي‏ها کمک نمايد. اگر نظريه بازي‌ها، «درک و فهمِ» سازگار و منسجم را به جاي انطباق با واقع، به عنوان مبناي صدق معرفت‏شناختي نظريه‌ بپذيرد، اين رويکرد با مباني معرفت‌شناختي اقتصاد اسلامي سازگار نيست. نظريه‏پردازان عرصه بازي‏ها، همان‌گونه که بيان شد، اذعان دارند که اين نظريه قرار نيست کسي را به حقيقتي برساند. بر اين اساس، محقق اقتصاد اسلامي بايد به اين سئوال پاسخ دهد که با استفاده از نظريه بازي‏ها چگونه مي‌توان به واقعيت، اعم از واقع عالم تکوين و تشريع، دست‌يافت. 
    اقتصاد اسلامي علاوه بر اين‌که به دنبال درک عالم تکوين است؛ فهم عالم تشريع را نيز دنبال مي‌نمايد. مشخص است که درک عالم تشريع مستلزم استخراج مراد شارع است، و براي اين منظور نمي‌توان از نظريه بازي‌ها استفاده کرد. اگر اقتصاد اسلامي را مسئول شناخت عالم تکوين نيز بدانيم، در اين صورت نيز بايد در مورد امکان استفاده از نظريه‌ بازي‌ها با احتياط اظهار نظر نمود. نظريه پردازان عمده نظريه‌ بازي‌ها همچون آومن و رابينشتين و بينمور بدنبال فهم سازگار و انسجام يافته‏ مي‌باشند؛ اين رويکرد نمي‌تواند نياز به حقيقت‏طلبي ملحوظ در اقتصاد اسلامي را پاسخ دهد. اگر بر اساس مباني معرفت‌شناختي اقتصاد اسلامي، شرط صدق يک گزاره علمي انطباق با واقع باشد، بکارگيري نظريه‌ بازي‌ها براي شناخت عالم تطبيق با محدوديت مواجه مي‌شود.
    ب) ابزارگرايي نظريه بازي‏ها بدون پيش‏بيني قابل قبول
    برخي معتقدند آومن و رابينشتين نگاهي ابزارگرايانه دارند (ماير«Mayer»، 2004، ص26). آن‌ها انتخاب فروض غيرواقعي در مدل را مجاز و بلکه به عنوان يک مزيت و موجب ارتقاي اعتبار مدل نظري خود به حساب مي‏آورند. فروضي همچون عقلانيت و دانش مشترک از عقلانيت از جمله فروض غيرواقعي مورد استفاده آن‌ها مي‌باشد. آومن، به طور نمونه، انسان عقلايي (بيشينه‏کننده مطلوبيت) مورد استفاده در نظريه‏بازي‏ها را همچون اسب تک‏شاخ و پري دريايي، موجودي افسانه‏اي مي‏داند (آومن، 1985، ص11). از اين رو، او معتقد است که نظريه‏ بازي‏ها را نمي‌توان به همان اندازه‏اي که فيزيک و نجوم، توصيفي‏اند، توصيفي دانست. عقلانيت تنها يکي از چندين عامل موثر بر رفتار يک انسان معمولي است؛ و هيچ نظريه‏اي نمي‌تواند با تکيه بر تنها يک عامل پيش‏بيني قابل اتکائي ارائه دهد. آومن از اين‌که نتايج برآمده از نظريه ‏بازي‏ها و يا ساير نظريات اقتصادي بتواند ارتباطي با رفتار واقعي مردم داشته باشد، ابراز شگفتي مي‏کند. به نظر او، نظريه ‏بازي‏ها تنها گاهي اوقات به تبيين پديده‏هاي واقعي مي‌انجامد. چنين تبييني از نظر آومن همواره امکان‌پذير نيست؛ چرا که انسان‏ها ناقص‌اند و با فروض ايده‏آل اتخاذ شده فاصله دارند. به نظر او، حتي پيشاپيش نيز نمي‏توان گفت چه وقت از نظريات انتظار تبيين درست داريم؛ چرا که هنوز نمي‏دانيم چه ترکيبي از اين نظريات و علوم غير عقلايي چون روان‏شناسي و جامعه‏شناسي، پيش‏بيني دقيق‏تري را در اختيار ما مي‏گذارند.
    بررسي نظريات آومن نشان مي‏دهد که او يک ابزارگرا است. ملاحظات روش‏شناختي او به طور قابل ملاحظه‏اي به روش‏شناسي فريدمن نزديک است. البته ديدگاه آومن و فريدمن از دو جهت متفاوت است. اول، آومن طرفدار گونه‏اي از مدل‌سازي اقتصادي صوري است؛ که احتمالاً فريدمن چندان با آن موافق نيست. دوم، صحت پيش‏بيني مدل‏هاي مد نظر آومن تابع فهم بدست آمده از مدل‏ است. اين‌که او معتقدست فروض نبايد مطابق واقع باشد، ناظر به اين ديدگاه او است که فايده‏مندي يک نظريه مهم‌تر از مطابقت آن با واقع است. فايده‏مندي مفاهيم حلي در نظريه بازي‌ها را مي‏توان به اين معنا دانست که اين مفاهيم در سطح گسترده‏اي توسط اقتصاددانان مورد استفاده قرار‏گيرند (مکي، 2009، ص266). اما فريدمن، پيش‏بيني را به عنوان معيار اعتبار نظريه معرفي کرده و پيش‏بيني بهتر را ملاک فايده‏مندي نظريه مي‏داند. آومن، پيش‏بيني بهتر را جزء مزيت‏هاي يک نظريه و نه دليل اعتبار آن به حساب مي‏آورد. رابينشتين نيز جايگاهي براي پيش‏بيني در نظريه‏بازي‏ها قائل نيست. البته بسياري از نظريه‏پردازان و نويسندگان متون درسي حوزه بازي‏ها، پيش‏بيني را يکي از کارکردهاي مهم نظريه ‏بازي‏ها عنوان مي‏کنند.
    نظريه‏بازي‏ها صرفاً در بازي‏هاي همکارانه تک مرحله‏اي با پيامدهايي که به صورت پولي بيان شده باشند، قدرت تبيين و پيش‌بيني قابل توجهي دارند. اما در بيشتر تعاملات اقتصادي نوعي بازي غيرهمکارانه تکراري با ساختار اطلاعات پيچيده در جريان است و در اين حالت نتايج را نمي‌توان به صورت تک‌بعدي اندازه گرفت (مکي، 2002، ص39). بنابراين نظريه‏بازي‏ها (حداقل در بسياري از موارد) نمي‏تواند پيش‏بيني خوبي ارائه دهد؛ مگر آن‌که صدق تجربي مدل فداي رسيدن به پيش‏بيني شود. اين ضعف ناکارآمدي نظريه بازي‌ها در اقتصاد اسلامي را نيز نشان مي‌دهد. 
    ج) تقدم صدق صوري مبتني بر اصول موضوعه بر صدق تجربي
    نظريه ‏بازي‏ها از روش قياسي مبتني بر اصول موضوعه بهره مي‌جويد؛ روشي که در آن، اصول موضوعه به عنوان اصولي بديهي تلقي شده و قضاياي آن به روش قياسي از اين اصول موضوعه اوليه استخراج مي‏شود. از اين‌رو، اعتبار اين قضايا مستقل از تجربه است. اين بدان معنا است که اعتبار نظريه‌ها نه با صدق تجربي گزاره‏ها، بلکه با صدق گزاره‏ها با روشي صوري-قياسي و به شکل پيشيني سنجيده مي‏شود (معرفي محمدي، 1393، ص32). گزاره‏هاي بدست آمده از اين مدل صوري، از نظر منطقي، گزاره‏هاي تحليلي مي‌باشند؛ يعني صدق اين گزاره‏ها محصول ابتناي آن‌ها بر اصول اوليه مفرو و نه انطباق آن با يک امر واقع تجربي مي‌باشد.
    براي روشن شدن اين نکته، اين گزاره را در نظر بگيريد: «در يک بازي معماي زنداني تک مرحله‏اي، عاملان عقلايي همواره اقرار را برمي‏گزينند». اين گزاره، نتيجه يک استدلال منطقي است که به عقيده بينمور داراي دو مقدمه از جنس گزاره‏هاي تحليلي است (گوالا«Guala»، 2006). اين دو مقدمه عبارتند از:
    الف: «عاملان عقلايي، همواره استراتژي‏هاي مؤکد غالب را برمي‏گزينند».
    ب: «در يک بازي معماي زنداني تک نفره، اقرار، تنها استراتژي غالب مؤکد است».
    اگر بنا به فرض، «عامل عقلايي» را فردي بدانيم که هميشه استراتژي‏هاي اکيداً غالب را انتخاب مي‏کند، براين اساس بدون شک مي‏توان گفت «عاملان عقلايي، هميشه استراتژي‏هاي اکيداً غالب را انتخاب مي‏کنند». با جايگذاري تعريف عاملان عقلايي در گزاره (الف)، مي‏توان به يک گزاره تحليلي و اين‏همان‏گويانه‏اي رسيد: «اگر عاملان عقلايي کساني باشند که هميشه استراتژي‏هاي اکيداً غالب را انتخاب مي‏کنند، پس عاملان عقلايي همواره استراتژي‏هاي اکيداً غالب را انتخاب مي‏کنند». 
    در نظريه‏بازي‏ها، «ساختار بازي» با يک روش مبتني بر اصول موضوعه (اکسيوماتيک) از مدل‏هاي صوري و نظري بدست مي‏آيد. اين مدل يک «مدل ايده‏آل» است و تعادل در آن به شکل رياضي بيان مي‏شود. در اين صورت، هميشه با يک صورت‏بندي پيشيني از واقعيات اقتصادي روبرو هستيم. سوال قابل طرح در اين زمينه اين است که چگونه گزاره‏هاي مستخرج از اين مدل صوري در مواجهه با يک مصداق خاص در واقعيت، محتواي تجربي پيدا مي‏کند؟ در اين موارد نظريه‌پرداز ممکن است براي ارائه تفسيري واقع چاره‌اي جز سرهم‏بندي‏ مدل و يا جايگذاري پيامد مبتني بر درون‏گرايي در نظريه نداشته باشد. در اين حالت اعتبار بيروني يک نظام مبتني بر اصول موضوعه به ارتباط آن با جهان واقعي است که آن را نيز ما مي‏سازيم. از سوي ديگر، استفاده از فروض غيرواقعي در نظريه ‏بازي‏ها به معناي دور ساختن آن از جهان واقع و زحمت بيشتر براي تجربي ساختن آن است. از اين‌رو، روش صوري و بيش‏ از حد رياضي نظريه‏بازي‏ها، که مبتني بر اصول موضوعه است، نمي‏تواند انسان اقتصادي و انديشه‏ورز پيچيده‏شده در نهادها و ساختارهاي نهادي را بازنمايي کند.
    صرف نظر از اشکال فوق، جاي اين سوال باقي است که آيا امکان انتزاع و صورت بندي رياضي در مورد واقعيات علوم اجتماعي اسلامي که با مؤلفه‏هاي کيفي، معنوي، روان‏شناختي و جامعه‏شناختي گره خورده‌اند، وجود دارد؟ آيا اين روش مبتني بر اصول موضوعه به درک، پيش‏بيني و يا حتي تجويز مورد نظر محققين اقتصاد اسلامي کمک نمايد؟ ترديد در کارآمدي اين روش بسيار جدي است؛ چرا که فروض بديهي انگاشته شده در نظريه بازي‌ها از صدق تجربي لازم برخوردار نبوده و تنها صدق صوري نظريات بدست آمده از اين فروض مورد توجه قرار مي‏گيرد؛ چرا که درک سازگار، سادگي و ابزارگرايي از جمله فضيلت‌هاي مورد قبول در نظريه بازي‌ها مي‌باشد.
    د) ابتناي نظريه ‏بازي‏ها بر عقلانيت هستي‏شناختي
    عقلانيت يکي از فروض بنيادين همه شاخه‌هاي نظريه ‏بازي‏ها مي‌باشد. تنها با پذيرش اين فرض استخراج نتايج بعدي با روش اکسيوماتيک امکان‌پذير است. البته برخي از نظريه‏پردازان عرصه بازي‏ها در مورد لزوم پذيرش اين فرض در بازي‏هاي تطوري اظهار ترديد مي‌کنند (بينمور، 2012، ص4).
    فرض عقلانيت مي‏تواند به عنوان اصلي روش‏شناختي يا هستي‏شناختي مطرح شود. بر خلاف آومن که فرض عقلانيت را به عنوان اصلي روش‏شناختي مي‏پذيرد، اکثر نظريه‏پردازان عرصه بازي‏ها از جمله بينمور، عقلانيت را به عنوان اصلي هستي‏شناختي مي‏پذيرند. تأکيد بر روش‏شناختي بودن عقلانيت مبتني بر نگاه ابزارگرايانه و رويکرد «گويي که» مي‌باشد.
    در مقابل، تأکيد بر هستي‏شناختي بودن عقلانيت مي‏تواند به دو معني باشد: اول، نظريه‏بازي‏ها صرفاً دانش مطالعه رفتار انسان‏هاي عقلايي و نه انسان‏هاي غير عقلايي است (بينمور، 2012، ص3). دوم، عموم افراد در محيط مورد مطالعه نظريه‏بازي‏ها، عقلايي عمل مي‌کنند (بينمور، 2007الف، ص3). برداشت نخست بيشتر ناظر به بديهي بودن اصول موضوعه در روش اکسيوماتيک و صوري نظريه‏بازي‏ها و صدق صوري آن است. تلقي دوم نيز تلاشي براي اثبات صدق تجربي نظريه ‏بازي‏ها مي‌باشد؛ ادعائي که با نتايج مطالعات رفتاري و آزمايشگاهي فراوان محققان نظريه بازي‌ها ناسازگار است. اين بدان معنا است که به هيچ عنوان نمي‏توان بر عقلانيت به عنوان يک اصل هستي‏شناختي تکيه کرد (ر.ک: هاسمن، 2005).
    صرف نظر از اشکالات وارد بر صدق تجربي نظريات مبتني بر فرض غيرواقعي عقلانيت، انتخاب اين فرض در نظريه بازي‌ها از زاويه ديگر نيز با اشکال مواجه است. براي فهم اين اشکال بايد توجه کرد که اساسا چرا عقلانيت در نظريه انتخاب اقتصادي به صورت عام و نظريه بازي‌ها به صورت خاص به‌عنوان يک فرض بنيادين ظاهر مي‌شود و آيا چنين مبنايي از نظر اقتصاد اسلامي صحيح است؟ 
    در مکاتب اخلاقي مختلف، منطق و الگوهاي متفاوتي براي روا، درست، اخلاقي و عقلايي دانستن يک عمل مطرح مي‌شود. معيار مزبور از نظر طرفداران لذت‏گرايي، خودگرايي، فايده‏گرايي و وظيفه‏گرايي متفاوت است. در فلسفه اخلاق اسلامي نيز معيارهاي متمايزي براي تميز رفتارهاي عقلايي و غيرعقلايي انسان‏ها بيان مي‌شود. اين در حالي است که طراحان نظريه بازي‌ها، با چشم پوشي از وجود نظريه‌هاي بديل در تعريف عقلانيت، آن را منحصر در عقلانيت ابزاري نموده‌اند. آنان اين نوع عقلانيت را تحت عنوان عام عقلانيت مطرح نموده و آن را به عنوان يکي از مؤلفه‏هاي زبان و منطق خود براي تفسير جهان واقع و حتي تجويز برگزيده اند. 
    هر چند پيشينه‎ تفکر ابزاري به فلاسفه پيشا سقراطي باز مي‏‏گردد، اما اين «رساله‏اي اندر باب طبيعت آدمي» ديويد هيوم است که روشن‏ترين مأخذ فلسفي دربردارنده عقلانيت ابزاري به شمار مي‏آيد. وي در رساله خود ادعا مي‌کند که تنها «شهوات» انسان را به عمل وا مي‏دارد و «عقل» چيزي جز برده شهوات نيست. مکتب نئوکلاسيک به واسطه وجود افرادي چون بنتهام، ميل، جونز و اج‏ورث، اين نگاه هيومي را با تعديل‏هايي پذيرفت. اين نگاه با اندک تغييري در قالب انتخاب مبتني بر مطلوبيت انتظاري به عنصر اصلي نظريه‏بازي‏ها تبديل شد (هيپ و واروفاکيس، 2004، ص10). 
    اگر نظريه بازي‏ها بخواهد نظريه‏اي تجويزي براي نيل به يک انتخاب درست و بايسته و يا حتي نظريه‏اي مبنايي براي طراحي سازوکارها باشد، بايد ديد اين نظريه بر کدام رويکرد اخلاق هنجاري استوار است. حتي اگر فرض عقلانيت در نظريه ‏بازي‏ها، کارکرد تجويزي (تجويز و توصيه به عمل عقلائي) نداشته باشد، آن‌گونه که توسط نظريه‌پردازاني همچون آومن، رابينشتين و بينمور، نظريه‏بازي‏ها ادعا شده، بايد ديد آيا چنين نگاهي به انتخاب انسان و تبيين مبتني بر آن، راه ورود ارزش‏ها به اين نظريه به ظاهر خنثي را مسدود مي‌کند؟ آيا قبول عقلانيت ابزاري باعث نمي‏شود تا نظريه ‏بازي‏ها از دريچه چنين مفهومي به تفسير تمام روابط ميان افراد بپردازد؟ آيا مصادره به مطلوب نظريه‏بازي‏ها در تحويل تمام رفتارهاي تعاملي جهان واقع به عقلانيت ابزاري نمي‏تواند از معناداري و وحدت‏بخشي نظريه‏بازي‏ها بکاهد؟ آيا انتخاب چنين عقلانيتي مانع از تفسير تعاملاتِ متکي به نظريات بديل نمي‏شود؟ آيا اين مسأله باعث نمي‏شود تا نظريه‏بازي‏ها به اذعان آومن به علم مطالعه رفتارهاي خودخواهانه(Selfishness) تبديل شود؟ (آومن، 2008، ص553) آيا فرض هستي‏شناختي يا حتي روش‎‏شناختي عقلانيت ابزاري باعث تغيير تفکر و منطق مردم بر عقلايي دانستن صرف عقلانيت ابزاري و عمل مبتني بر اين نگاه آنها نمي‏شود؟ (آومن، 1985، ص12)
    اما مهم‌تر از همه سئوال‌هاي فوق، نسبت سنجي ميان فرض عقلانيت ابزاري نهفته در نظريه بازي‌ها و اخلاق هنجاري اقتصاد اسلامي است. زاهدي‌وفا و همکاران (1395) ارتباط مباني فلسفي اقتصاد اسلامي و اخلاق هنجاري مستتر در نظريه انتخاب را بررسي نموده‌اند. اين بررسي مي‌تواند در مورد نظريه‌ بازي‌ها نيز اعمال شود. بر اين اساس، تمايز رويکرد اخلاق هنجاري اقتصاد اسلامي نسبت به رويکرد هنجاري مستتر در نظريه بازي‌ها مشکلاتي را براي کاربرد اين نظريه در مطالعات اقتصاد اسلامي ايجاد مي‌نمايد. در اين صورت، چگونه مي‌توان از اين نظريه براي تبيين رفتار عقلايي غير ابزاري فرد مسلمان بهره جست؟ 
    نتيجه‏گيري
    نظريه‏بازي‏ها با تمسک به زبان يا اصطلاحات داراي محتواي قائم به ذات خود، همچون عقلانيت، استراتژي، پيامد، مطلوبيت، انتخاب، و باور؛ واقعيت را بر اساس ساختار بازي روايت مي‌نمايد؛ ساختاري که خود متأثر از نظريه پايه بازي است. از اين‌رو، تبيين مبتني بر مدل‌سازي نظريه بازي‌ها با محدوديت‌هايي همچون «قيود برخواسته از نظريه پايه مدل»، «لزوم صورت‏بندي رياضياتي ساختار بازي»، و « ضرورت بکارگيري شرايط انتزاعي» روبرو است. 
    بديهي است هر زباني محدوديت‏هايي دارد و از اين رو نمي‏توان انتظار داشت تمام روابط موجود در عالم واقع با اين زبان قابل تبيين و قاعده‏مندسازي باشد. اما گذشته از اين محدوديت‏ها، نظريه ‏بازي‏ها داراي زباني ارزشي و جانبدارانه نيز مي‌باشد. بررسي ديدگاه نظريه‌پردازان اين حوزها حاکي از آن است که منطق، زبان و ابزار مورد استفاده در نظريه بازي‌ها را نمي‌توان خنثي از ارزش تصور کرد.
    نظريه بازي‌ها با محدوديت‌ها و ملاحظات فلسفي جدي روبرو است. محدوديت‌هاي مزبور نتيجه ابتناي نظريه بازي‌ها بر فروضي همچون «تقدم کارآمدي نظريه بر صدق تجربي»، «اتخاذ ابزارگرايي براي دستيابي به پيش‏بيني»، «تقدم صدق صوري بر صدق تجربي به واسطه بهره‌گيري از روش مبتني بر اصول موضوعه»و «عقلانيت ابزاري» مي‌باشد. محدوديت‌هاي مورد اشاره، استفاده از اين نظريه در اقتصاد اسلامي را با ترديدهايي مواجه مي‌سازد. محققان اقتصاد اسلامي پيش از استفاده از نظريه‏بازي‏ها بايد از آثار قبول اين موارد بر نتايج تحليل خود آگاه باشند. با وجود اين ملاحظات به نظر مي‏رسد راه استفاده از نظريه بازي‏ها در همه حوزه‏هاي مطالعات اقتصاد اسلامي چندان هموار نباشد.

    References: 
    • ابوالحسني، اصغر و رفيع حسني مقدم، 1389، «کاربردهاي بحث تصميم گيري در شرايط نااطميناني و نظريه‏بازي‏ها در مدل‏دار کردن اقتصاد اسلامي»، جستارهاي اقتصادي، ش 13، ص 9 – 44. 
    • خليلي‌عراقي، منصور و همكاران، 1392، «کاربردي از نظريه‏بازي‏ها در اقتصاد اسلامي»، پژوهشهاي رشد و توسعه پايدار، ش 47، ص 87 – 108.
    • زاهدي‏وفا، محمدهادي و همكاران، 1395، «نقد ابتناي اقتصاد اسلامي بر مطلوبيت‏گرايي دو‏ساحته؛ درآمدي بر تکليف‏گرايي ديني»، مطالعات اقتصاد اسلامي، ش 17، ص 59 - 84. 
    • درخشان، مرتضي و محمد واعظ‌برزاني، 1393، «تحليل مقايسه‏اي غرر بر اساس نظريه‏بازي‏ها و نظريه قراردادها»، اقتصاد اسلامي، ش 56، ص 119 – 148.
    • عبدلي، قهرمان و حسن قوامي، 1391، «انطباق نظريه‏بازي‏ها - الگوي مدير-عامل - در عقد مشارکت مدني»، مطالعات اقتصاد اسلامي، ش 8، ص 165 – 184.
    • معرفي محمدي، عبدالحميد، 1393، علم اقتصاد و مسئله شناخت: نقدي معرفت‏شناختي بر روش‏شناسي اقتصاد نئوکلاسيک، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • Al-Suwailem, S, 2012, “Towards an objective measure of gharar in exchange”, Journal of Islamic Business and Management, V. 2, N. 1, P 1 - 46.
    • Aumann, R. J, 1985, “What is game theory trying to accomplish Frontiers of economics”, In: Arrow, K. and Honkapohja, S, Eds, Frontiers of Economics, Basil Blackwell, Oxford, P 5- 46.
    • _____ , 2008, Game theory. In The new Palgrave dictionary of economics, (2nd ed, Vol. 8, P. 529–558), S. N. Durlauf & L. Blume (Eds.), Basingstoke Hampshire, New York: Palgrave Macmillan.
    • Baker, A, 2013, Simplicity. The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Retrieved from http://plato.stanford.edu/archives/fall2013/entries/simplicity/ 
    • Binmore, K. G, 1994, Game theory and the social contract, Cambridge, Mass, MIT Press.
    • _____ , 2007a, Does game theory work? The bargaining challenge. Economic learning and social evolution, Cambridge, MIT Press.
    • _____ , 2007b, Game theory: A very short introduction, New York, Oxford University Press.
    • _____ ,2012, Playing for real: A text on game theory, New York, Oxford University Press.
    • Brandenburger, A, 2014, The language of game theory: putting epistemics into the mathematics of games, Citeseer.
    • Dixit, A. K, & Skeath, S, 2004, Games of strategy, 2nd Ed, New York, W. W. Norton & Co.
    • Fudenberg, D., & Tirole, J, 1991, Game theory, Cambridge, Mass, MIT Press.
    • Gibbard, A., & Varian, H. R, 1978, Economic Models, The Journal of Philosophy, V. 75, N. 11, P 664 – 677.
    • Goeree, J. K., & Holt, C. A, 2001, Ten little treasures of game theory and ten intuitive contradictions”, American Economic Review, P 1402–1422.
    • Grune-Yanoff, T & Schweinzer, P, 2008, “The roles of stories in applying game theory”, Journal of Economic Methodology, V. 15, N. 2, P 131 – 146.
    • Guala, F, 2006, “Has Game Theory Been Refuted?”, The Journal of Philosophy, V.103, N. 5, P 239 – 263. 
    • Hausman, D. M, 2005, “Testing’game theory”, Journal of Economic Methodology, V. 12, N. 2, P 211 – 223.
    • Heap, S. H., & Varoufakis, Y, 1995, Game theory: A critical introduction, London, New York: Routledge.
    • _____ , 2004, Game theory: A critical text (2nd Ed), New York: Routledge.
    • Hendricks, V. F., & Hansen, P. G, 2007, Game theory: 5 questions, [S.l.]: Automatic Press.
    • Kreps, D. M, 1990, Game theory and economic modelling. Clarendon lectures in economics, Oxford, New York, Clarendon Press, Oxford University Press.
    • Mäki, U, 2002, Fact and fiction in economics: models, realism and social construction, Cambridge University Press.
    • _____ , 2009, The methodology of positive economics: reflections on the Milton Friedman legacy, Cambridge University Press.
    • Mayer, T, 2004, The influence of Friedman's methodological essay (No. 04, 1). Working papers/University of California, Department of Economics 
    • McCloskey, D. N, 1983, “The rhetoric of economics”, Journal of Economic Literature, V. 21, N. 2, P 481 – 517.
    • Morgan, M. S, 2007, The Curious Case of the Prisoner’s Dilemma: Model Situation? Exemplary Narrative? Science without Laws, (Creager, A., Lunbeck, E., & Norton Wise, M., Eds.), Durham, Duke University Press.
    • Ross, D, 2012, Game Theory. The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Retrieved from http://plato.stanford.edu/archives/win2012/entries/game-theory/ 
    • Rubinstein, A, 1991, “Comments on the Interpretation of Game Theory”, Econometrica, V. 59, N. 4, P 909 – 924. 
    • Simon, H. A, 1979, “Rational decision making in business organizations”, The American Economic Review, V. 69, N. 4, P 493 – 513.
    • Sugden, Robert, 2000, “Credible worlds: the status of theoretical models in economics”, Journal of Economic Methodology, V. 7, N. 1, P 1 – 31.
    • Van Damme, E, 1998, “On the state of the art in game theory: An interview with Robert Aumann”, Games and Economic Behavior, V. 24, N. 1, P 181 – 210.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدی وفا، محمدهادی، عسگری، محمدمهدی، نعمتی، محمد، موحدی بک نظر، مهدی.(1395) محدودیت‏های فلسفی بهره‏گیری از نظریه‏بازی‏ها در تحلیل‏های تعاملی اقتصاد اسلامی. دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7(2)، 49-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدهادی زاهدی وفا؛ محمدمهدی عسگری؛ محمد نعمتی؛ مهدی موحدی بک نظر."محدودیت‏های فلسفی بهره‏گیری از نظریه‏بازی‏ها در تحلیل‏های تعاملی اقتصاد اسلامی". دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7، 2، 1395، 49-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدی وفا، محمدهادی، عسگری، محمدمهدی، نعمتی، محمد، موحدی بک نظر، مهدی.(1395) 'محدودیت‏های فلسفی بهره‏گیری از نظریه‏بازی‏ها در تحلیل‏های تعاملی اقتصاد اسلامی'، دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 7(2), pp. 49-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدی وفا، محمدهادی، عسگری، محمدمهدی، نعمتی، محمد، موحدی بک نظر، مهدی. محدودیت‏های فلسفی بهره‏گیری از نظریه‏بازی‏ها در تحلیل‏های تعاملی اقتصاد اسلامی. معرفت اقتصاداسلامی، 7, 1395؛ 7(2): 49-66