معرفت اقتصاداسلامی، سال پانزدهم، شماره اول، پیاپی 29، پاییز و زمستان 1403، صفحات 7-26

    منابع مالی امحاء فقر در مکه به ترتیب نزول سور قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدضیاءالدین کیاالحسینی / استادیار دپارتمان اقتصاد دانشگاه مفید / kiaalhoseini@mofidu.ac.ir
    dor 20.1001.1.20422322.1402.15.1.1.9
    doi 10.22034/marefateeqtesadi.2024.5000487
    چکیده: 
    سوره‌ها و آیات زیادی از قرآن به مسئلة فقر و نحوة مقابله با آن تصریح دارد و مسئولیت‌های اجتماعی مهمی بر عهدۀ مسلمانان گذاشته است. مکه به‌عنوان اولین و مهم‌ترین محل نزول آیات قرآن، قبل و بعد از بعثت با فقر و محرومیت مواجه بود. برای آشنایی با سیر تحولات منابع و روش‌های مقابلة با فقر ضروری است تا آنها را بر اساس ترتیب نزول سور قرآن کریم مورد مطالعه قرار دهیم. هدف این مقاله معرفی این منابع و روش‌ها در مکه و مقایسۀ آنها با همدیگر است. این بررسی با استفاده از اسناد کتابخانه‌ای و روش تحلیل محتوا و تفسیری صورت گرفته است. نتایج مقاله نشان می‌دهد به دلیل گسترش فقر و برده‌داری و گرسنگی در مکه، خداوند در سور ابتدایی قرآن، اکرام ایتام، اطعام مساکین، ماعون و مساعدت نزدیکان را واجب کرد؛ اما در سوره‌های بعدی مواردی مثل زکات، انفاق، حق معلوم، صدقه، قرض‌ حسن را به‌عنوان مهم‌ترین منابع و روش‌های مقابله با فقر واجب شد. توجه به این یافته‌ها می‌تواند به سیاست‌گذاری مقابلۀ با فقر در شرایط فقدان حکومت اسلامی و همچنین در وضعیت وجود حکومت اسلامی مفید باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Financial Resources and Methods of Combating Poverty in Mecca based on the Revelation Order of the Meccan Surahs of the Holy Quran
    Abstract: 
    Many Surahs and verses of the Quran address the issue of poverty and how to combat it. The Quran places important social responsibilities on the shoulders of Muslims. As the first and most important place where the verses of the Quran were revealed, Mecca faced poverty and deprivation before and after the Prophethood. In order to become familiar with the evolution of the sources and methods of combating poverty, it is necessary to study them based on the revelation order of the Surahs of the Holy Quran. This article seeks to introduce and compare the sources and methods used in Mecca. This study was conducted using library documents, content analysis and interpretation methods. The results show that due to the spread of poverty, slavery, and hunger in Mecca, God made honoring orphans, feeding the poor, helping relatives, and helping the needy obligatory in the initial surah of the Quran, but in the later surahs, zakat, giving for a better society (infaq), known rights, charity, and interest-free lending were made obligatory as the most important resources and methods of combating poverty. Paying attention to these findings can be useful for policymaking and combating poverty both in the absence and presence of an Islamic government.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    فقر و نابرابري اقتصادي از مشکلات و مسائلي است که هميشه با زندگي اجتماعي بشر همراه بوده است. شرط موفقيت همۀ مصلحان اعم از پيامبران و رهبران سياسي يا دولتمردان در گرو برنامه‌اي موفق در راستاي محو و يا حداقل کاهش اين پديدۀ شوم اجتماعي بوده و مي‌باشد. اسلام به‌عنوان آخرين و کامل‌ترين دين الهي که تعالي و ارتقاي زندگي بشر در همۀ عرصه‌ها هدف آن است، برنامه‌ها و وظايف مختلفي را براي اين مهم ارائه نموده است كه در يک قالب کلي مي‌توان آن را به دستورات ايجابي و سلبي تقسيم نمود. دستورهاي ايجابي شامل لزوم پرداخت زکات، خمس، احسان به نزديکان، انفاق، اطعام فقرا و مساکين، حق‌المعلوم، حق‌الحصاد و موارد ديگر است. در نقطۀ مقابل، نهي و تحريم ربا، ظلم، تصرف مال از طريق باطل، انجام معاملات باطله و دوري از صفاتي مثل بخل، شح نفس، انحصارطلبي و خودبرتربيني نمونه‌هايي از دستورات سلبي اسلام مي‌باشد. لذا از آغاز بعثت جنبه‌هاي اجتماعي اسلام و مقابلۀ با فقر و برده‌داري و گسترش روابط انساني و احسان به نزديکان و ديگر انسان‌ها و تعاليمي شبيه به آن سبب شد تا متمولين قريش به مخالفت شديد با پيامبر و مؤمنان بپردازند (ابن‌هشام، 1375ق، ج1، ص318).
    منابع اسلامي از ديرباز دوران نبوت پيامبر اکرم را به دو دورۀ قبل و بعد از هجرت تقسيم مي‌کنند. اين تقسيم‌بندي به دليل تفاوت‌هاي مختلفي که بين اين دو دوره وجود داشت، انجام پذيرفت؛ تفاوت‌هايي مثل سخت‌گيري مشرکان مکه بر اهل ايمان و استقبال مردم يثرب از دين جديد و بيعت با پيامبر، تفاوت در تعداد مسلمانان در دو دوره، رنج‌هاي اهل ايمان در مکه و گشايش در مدينه، تشکيل حکومت اسلامي و اجراي احکام، گسترش روزافزون اسلام و همچنين وقوع جهاد و غزوات و سراياي مختلف، تقابل با اديان مختلف و پيروان آنان بعد از هجرت از اهم آن مي‌باشد. اما يکي از مشخصات بارز قبل از هجرت سختي‌ها و رنج‌هايي بود که از جانب مشرکان مکه بر پيامبر و مسلمانان تحميل مي‌شد؛ رنج‌هايي مثل انواع شکنجه‌ها، گرسنگي و تحريم مسلمانان از بارزترين آنها بود (جواد علي، 1391، ص129ـ177). بنابراين وضعيت اقتصادي مسلمانان روزبه‌روز سخت‌تر شد به‌نحوي که مسلمانان در دو نوبت در سال پنجم بعثت به حبشه هجرت کردند (يعقوبي، 1338ق، ج1، ص345و414) و بعد از آن از سال هفتم تا دهم با تحريم قريش در شعب ‌ابي‌طالب زندگي بسيار سختي را گذراندند (يعقوبي، 1338ق، ج1، ص 389ـ390). 
    طي اين دوران سخت، قرآن کريم با آيات حيات‌بخش خود مسلمانان را به پايداري و استقامت و معاضدت اجتماعي براي مقابله با آن فقر گستردة جامعۀ مکه که ثمرۀ دوران جاهليت و مخالفت گستردۀ مشرکين با مسلمانان بود، دعوت مي‌کرد. در آن زمان بيشتر مسلمانان از طبقات پايين اجتماعي و اقتصادي و يا از بردگان بودند (جواد علي، 1391، ص158). قرآن به‌عنوان مجموعه دستورات حيات‌بخش، آموزه‌هاي زيادي براي عبور از اين سختي‌ها در طي 13 سال به مسلمانان ارائه نمود. هدف اين مقاله بررسي منابع و روش‌هايي است که خداوند به‌تدريج و به حسب نزول سور مکي، براي مقابلة با فقر و نابرابري و گسترش همياري‌هاي اجتماعي در جامعة مکه معرفي کرده است. در اين راستا، مقاله به دنبال پاسخ اين سؤال است که منابع و روش‌هاي مقابلة با فقر در مکه چه مي‌باشد؟ سؤالات فرعي اين مقاله عبارت‌اند از: ترتيب اين منابع و روش‌ها چگونه است؟ رابطۀ اين منابع و روش‌ها با همديگر چگونه است؟ فرايند تکميل اين موارد چگونه بود؟
    مقاله متشکل از چند بخش است: بخش اول مقدمة مقاله است؛ در بخش دوم مختصراً به پيشينۀ موضوع پرداخته و بخش سوم نيز به نحو اجمال به وضعيت اقتصادي و اجتماعي طبقات مردم در مکه در زمان بعثت مي‌پردازد؛ ترتيب نزول سوره‌هاي قرآن در بخش چهارم مقاله بررسي مي‌شود؛ در بخش پنجم، آيات مرتبط با منابع و روش‌هاي مبارزه با فقر که در مکه نازل شده‌اند، به ترتيب نزول مطرح و بر اساس تفاسير مختلف مورد تحليل قرار مي‌گيرند. به دليل تفصيل مباحث اين بخش، آن را به چهار زير بخش تقسيم نموديم؛ و در بخش پاياني نتايج حاصل از مقاله مطرح مي‌گردد.
    پيشينۀ پژوهش
    مقابله با پديدۀ فقر از دير زمان از نظر ديني، فلسفي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و تربيتي از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده و آثار فراواني در اين زمينه تدوين شده است. اهميت اين مهم در آموزه‌هاي اسلام و در تعاليم قرآن کريم و سنت پيامبر اکرم و ائمة طاهرين از بديهيات بوده و عمدۀ منابع ديني بالاخص كتب تفسير و فقه به اهميت مقابلة با فقر و روش‌ها و منابع آن پرداخته‌اند. در کتب تفسير قرآن، اين مباحث در ذيل آيات زكات، انفاق، صدقه، فقر و... ذكر شده است كه اين مختصر را مجال تفصيل آن نيست. 
    در دهه‌هاي اخير اقتصاددانان مسلمان نيز آثار زيادي را به اين موضوع اختصاص داده‌اند که به معرفي اجمالي بعضي از آنها مي‌پردازيم. کتاب فقر و توسعه در منابع ديني توسط سيدهادي حسيني (1375) تدوين شده است. نويسنده با استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين موضوع‌شناسي فقر، انواع آن، شاخص‌هاي فقر و توسعه، نظامات سياسي و اجتماعي حاکم و انواع فقر و راه‌هاي مختلف امحاي آن را تشريح مي‌کند. محمد بيستوني تحليل فقر و ثروت از ديدگاه اسلام (1377) را بيان مي‌کند. او معتقد است براي بيان علت فقر در اسلام دو ديدگاه مطرح است: يکي علت سلبي که طبق آن خداوند براي انسان فقر را اراده نکرده است و ديگري علت اثباتي که بر اساس آن خداوند راه‌هاي مشروع و ممکني را براي کسب درآمد و ثروت مقرر کرده است. فراهاني‌فرد (1378) به فقر و انواع فقر و نگرش مکاتب مختلف بالاخص اسلام پرداخته و راه‌هاي پيشگيري و ريشه‌کن کردن آن را مطرح مي‌کند. حسيني شاهرودي مقابلة شريعت با فقر، فساد و تبعيض را در سال 1384 تبيين کرد. مجتبي باقري تودشکي و يدالله دادگر در سال 1387 مطالعة تطبيقي حد فقر شريعت را انجام دادند. همچنين محمدمهدي عسگري و حسين ميسمي به تحليل نقش مؤلفه‌هاي توسعة انساني در بهبود فقر و توزيع درآمد از ديدگاه اسلامي در سال 1388 پرداختند. محمدمهدي عسگري و حسين غفورزادة آراني (1393) به تحليل مقايسه‌اي شاخص فقر چند بعدي در اسلام و اقتصاد متعارف و سيدمحمدرضا سيد نوراني (1393) به ارزيابي روشي شاخص‌هاي فقر و نابرابري با تأکيد بر حقوق اقتصادي در اسلام در سال 1393 پرداختند. اما مجموعة 4 جلدي پديده‌شناسي فقر و توسعه (1393) در قالب فصول مختلف به فقر، فساد اجتماعي، علل و عوامل آن، مبارزه با ناهنجاري‌ها مي‌پردازد و در هر بخش و در قالب مباحثي مستقل ديدگاه اسلام در آن مورد مطرح مي‌گردد. مرتضي‌کيا در کتاب منهاي فقر (1395) با طرح ديدگاه محمدرضا حکيمي، ضرورت دستيابي به جامعه و حکومتي در تراز اسلامي که فقر در آن وجود نداشته باشد را بيان مي‌کند. طيبه و مسعود بلوردهي (1393) نقش فقر در دين‌گريزي و راهکارهاي اسلام براي مقابله با آن را بررسي کردند. بهمن زينلي در سال 1399 به تحليلي بر شيوۀ مواجهه پيامبر اکرم با چالش‌هاي مهاجران در مدينه به‌طور معين کمبود مسکن، فقر و بيکاري پرداخت. اما سجاد جنابادي و سيداحمد حبيب‌نژاد (1400) با روش فقه مقاصدي به فقرزدايي از نگاه اسلام مورد مطالعه قرار دادند. مضافاً اينکه كتاب الفقر و الفقراء في نظر الاسلام (1999) مجموعه مقالاتي است كه از طرف الازهر چاپ و منتشر شده است. در بعضي از فصول اين مجموعه مباني نظري مبارزة اسلام با فقر بيان شده است. حامد محمود مرسي در كتاب المنهج الاسلامي لعلاج مشكله الفقر (2007) به تبيين رويکرد تلفيقي اسلامي براي درمان مشکل فقر پرداخته است. او معتقد است اين امر مستلزم مطالعه‌اي جامع در زمينه‌هاي فقه عبادي، فقه معاملات، مالية اسلامي، تاريخ اسلام و اقتصاد اسلامي است. يوسف قرضاوي (2008) در کتاب مشکله الفقر و کيف عالجها الاسلام معتقد است که ديدگاه اسلام به فقر و رفع و ابزارهاي رفع آن و حقوق فقرا در اسلام و کفالت اسلام از حاجات فقرا متمايز از ديگر مذاهب در طي تاريخ است.
    بررسي منابع مرتبط كه در فوق مختصري از آنها ذكر شده است، نشان از آن دارد كه در هيچ‌يك از آنها روش‌هاي مقابلة با فقر به ترتيب نزول سور قرآن مورد مطالعه قرار نگرفته است. در كتب تفسير نيز در ذيل آيات مرتبط با موضوع مقاله مطالب خوبي مطرح شده است؛ لكن هدف مقاله را تأمين نمي‌كند؛ زيرا اولاً هر آيه به‌طور منفرد مورد تحليل و تفسير قرار گرفته است؛ ثانياً آيات به ترتيب نزول مورد بررسي قرار نگرفته و ثالثاً همة روش‌ها و منابع مقابلة با فقر با همديگر مورد تحليل قرار نگرفته است. لذا مقالۀ حاضر درصدد است تا منابع و روش‌هاي فردي و اجتماعي مقابلۀ با فقر را در قرآن کريم و بر اساس ترتيب نزول سوره‌هاي آن در مکه مورد مطالعه قرار دهد؛ چراکه در عصر نزول جامعة اسلامي دچار تحولات اجتماعي و اقتصادي زيادي گرديد؛ مثلاً در ابتداي بعثت عمدة ايمان‌آورندگان از فرودستان و بردگان بوده و در عسر و سختي شديدي زندگي مي‌کردند و لذا مساعدت متمولين از اهل ايمان گسترده‌تر بود، ولي بعد از هجرت و همه‌گير شدن اسلام از يک طرف و تشکيل حکومت اسلامي از طرف ديگر اقتضا مي‌کرد تا اين پرداخت‌هاي مالي (مثل همۀ نظامات مالي) منظم و سازماندهي شود.
    1. وضعيت اقتصادي و اجتماعي طبقات مردم در مکه در زمان بعثت
    در عرب جاهلي، شرک و بت‌پرستي که از زمان عمرو‌بن‌لُحَي رواج يافت (آيتي، 1359، ص7؛ جواد علي، 1391، ص54)، منشأ رفتارها، سنني بود که بدان «سنت جاهلي» اطلاق شده و سبب انحطاط جامعه گرديد. رواج افعالي مثل زنا، فحشا، ازدواج با محارم، سرقت، راهزني نمونه‌هايي از آنهاست (يعقوبي، 1338ق، ج1، 636ـ666). عبدالمطلب براي مقابله با اين رفتارها قوانيني را وضع و اجرا نمود (طبري، 1363، ص838؛ صدر، 1374، ص13ـ22). 
    مشخصات جغرافيايي مکه به همراه خانة خدا و امنيت تاريخي آن و تجمع مردم در موسم حج و عمره سبب شد تا تجارت، رکن اساسي اقتصاد آن شهر را تشکيل دهد (سورۀ قريش). وجود صحراهاي طولاني به همراه تجارت نيز موجب شد تا در کنار تجارت، مشاغلي مثل کاروان‌داري، تأمين امنيت کاروان‌هاي تجاري و برده‌داري (با هدف تجارت برده يا براي کارهاي سخت) در مکه پررونق باشد (فياض، 1335، ص35ـ36؛ جواد علي، 1391، ص76ـ77). 
    تاريخچة طولاني تجارت سبب شد تا ثروت زيادي از سرزمين‌هاي دور مثل ايران، روم، هند و سرزمين‌هاي نزديک مثل طائف، يمن و عراق به مکه سرازير و توزيع درآمد آنجا بسيار نابرابر گرديده و بالمآل سبب تعميق نابرابري‌هاي اجتماعي و فقر گردد. تأمين مالي اين تجارت پرسود اسباب گسترش و ترويج ربا به جاي تجارت عادلانه و بيع گرديد (بقره: 275ـ276؛ آل‌عمران: 130)، تا جايي که علاوه بر رباي قرضي که از قبل متداول بود، رباي جديدي را ابداع کردند که طبق آن اگر خريدار در موقع مقرر نتواند بهاي کالا را پرداخت نمايد، با شرط دو برابر شدن قيمت به او مهلت داده مي‌شد و اگر بعد از آن قادر به پرداخت قيمت نشود، خودِ خريدار به جاي کالا به مالکيت و بردگي فروشنده درمي‌آمد (بخش فرهنگي جامعة مدرسين، 1381، ص80)؛ لذا وجود انواع ربا سبب گسترش فقر و بردگي مي‌گرديد. 
    کمبود منابع مالي در بخش کشاورزي نيز سبب مي‌شد تا کشاورزان در مقابل قرض، زمين را به صورت رهن در اختيار قرض‌دهنده قرار دهند و آنان نيز مجبور بودند تا خرما و انگور و ديگر محصولات را روي درخت و محصول جو و گندمشان را قبل از رسيدن بفروشند. بنابراين فاصلة فقير و غني زيادتر شده و نابرابري درآمدي و فقر گسترش يافته بود. گاهي اوقات نيز صاحب زمين کم مجبور مي‌شد در مقابل بدهي خود از زمينش دست بردارد و آن را به طلبکارش واگذار نمايد (جواد علي، 1975، ج7، ص433).
    وجود نظام قبيله‌اي و اَشراف به همراه توزيع نابرابر درآمد و ثروت، موجب شکل‌گيري نوع خاصي از روابط اجتماعي گرديد. ثروتمندان بسيار سنگ‌دل و خشن و بي‌رحم بودند؛ آنها اموال ايتام و طبقات فرودست را به‌راحتي به‌نفع خود تصرف مي‌کردند. همچنين مردان، زنان بيوه را به نکاح خود درآورده و با اين عقد اموال و فرزندان زن به مرد منتقل شده و بعد از مدتي همگي آنها را رها نموده و همۀ اموال براي مرد باقي مي‌ماند (نساء: 19؛ طباطبائي، 1374، ج8، ص76). اين امر سبب گسترش تعداد ايتام بدون مال و پشتوانة مالي و گسترش فقر مي‌گرديد.
    2. ترتيب نزول سوره‌هاي قرآن
    يکي از مباحث مهم در علوم قرآن ترتيب سور قرآن کريم مي‌باشد. عمدتاً دو روش براي اين مهم وجود دارد: يکي از آنها مبتني‌بر نقل روايات و شواهد تاريخي و ديگري مبتني‌بر شواهد تجربي است. محققان مسلمان از روش اول استفاده نموده و عمدۀ مستشرقان از روش دوم استفاده مي‌کنند. عبدالکريم بهجت‌پور در کتاب تفسير تنزيلي (به ترتيب نزول)، مباني، اصول، قواعد و فوائد به نحو تفصيلي هر دو روش را مطرح و نتايج را در قالب جداول مختلفي ارائه نموده است (بهجت‌پور، 1392، ص329ـ348).
    براي اختصار، در اين مقاله آنچه که از مصحف دانشگاه الازهر (راميار، 1363، ص662) و هادي معرفت نقل شده را مفروض تلقي مي‌کنيم. تحقيق معرفت مبتني‌بر روايت امام صادق و ابن‌عباس مي‌باشد (معرفت، 1388، ج1، ص103). بنا بر هر دو نقل، مجموعاً 86 سوره‌ مکي مي‌باشند که از سورة علق شروع شده و سورة مطففين آخرين سورة مكي است. اين سوره‌ها به ترتيب عبارت‌اند از: علق، قلم، مزمل، مدثر، حمد، مسد، تکوير، اعلي، ليل، فجر، ضحي، انشراح، عصر، عاديات، کوثر، تکاثر، ماعون، کافرون، فيل، فلق، ناس، اخلاص، نجم، عبس، قدر، شمس، بروج، تين، قريش، قارعه، قيامت، همزه، مرسلات، ق، بلد، طارق، قمر، ص، اعراف، جن، يس، فرقان، فاطر، مريم، طه، واقعه، شعراء، نمل، قصص، اسراء، يونس، هود، يوسف، حجر، انعام، صافات، لقمان، سبا، زمر، مومن، فصلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف، ذاريات، غاشيه، کهف، نحل، نوح، ابراهيم، انبياء، مؤمنون، سجده، طور، ملک، حاقه، معارج، نبأ، نازعات، انفطار، انشقاق، روم، عنکبوت و مطففين (معرفت، 1388، ج1، ص170ـ178).
    3. بررسي منابع و روش‌هاي مقابلة با فقر در سور مکي به ترتيب نزول
    براي تسهيل در بررسي سوره‌ها، آنها را در 4 بخش 20 سوره‌اي تقسيم مي‌کنيم که طبيعتاً در بخش آخر 26 سوره قرار مي‌گيرد.
    1ـ3. سور علق تا فلق
    در سورۀ قلم، آيات 17 تا 33 به داستان افراد (برادراني) مي‌پردازد که مالک باغي در يمن و يا سرزميني ديگري (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج24، ص393) بودند. خصلت بخل و سستي ايمان سبب شد تا آنان در هنگام برداشت محصول خرما و يا ديگر محصولات (فخر رازي، 1420ق، ج30، ص607) مساکين و محرومان را از اين مهم مطلع نکرده و در تاريکي ابتداي صبح براي برداشت محصول حرکت کنند، ولي هنگام رسيدن به باغ آن را سوخته و سياه مثل شب ظلماني يافتند (طبري، 1412ق، ج29، ص21). يکي از آنان که از همه عادل‌تر و خيرخواه‌تر بود، آنان را متوجه اشتباه‌شان نمود و فهميدند که اين امر به سبب رذيلة بخل و فراموشي ياد خدا و منع محرومان از محصولات باغ بوده و فوراً به درگاه خداوند توبه کرده و متوجه عذاب و حرمان آخرت شدند که شديدتر از دنياست. طبري معتقد است که پدر اين افراد قوت سال خود را از باغ برداشته و مازاد آن را انفاق مي‌کرد. قرطبي احتمال وجوب و تطوع در اين آيه را مطرح کرده، ولي معتقد است دلالت بر وجوب اظهر است (قرطبي، 1364، ج18، ص246). تفسير نمونه معتقد است که با توجه به ادلۀ ديگر، آيه دلالت بر استحباب دارد بالاخص در مورد محصولات زراعي و باغي (که مواد غذايي و از کالاهاي اساسي است). روايات وارده بر پرداخت سهمي از آن بر نيازمندان حاضر تأکيد دارد که به آن حق‌الحصاد (انعام: 141) گويند که غير از زکات معروف است (مکارم شيرازي و ديگران،1373، ج24، ص404). اما از بين رفتن باغ و وصف (انا کنا طاغين)؛ وعيد عقاب دنيا و آخرت در آيۀ 33 دليل بر وجوب اين امر در مکه مي‌باشد. در نهايت مي‌توان گفت در اين سوره خصيصه بخل مورد نکوهش قرار گرفته و نوعي حق مثل حق‌الحصاد براي فقرا مقرر مي‌گردد.
    در آيۀ بيستم سورۀ مزمل، در بياني طولاني وظايف چهارگانه (اقامه نماز، ايتاي زکات، انفاق در راه خدا و استغفار) را به مسلمانان مجاهد متذکر مي‌شود. طبري معتقد است که مراد خداوند از زکات در اين آيه، زکات واجب و از قرض‌الحسنه پرداخت‌هاي استحبابي است (طبري، 1412ق، ج29، ص88)، ولي فخر رازي مي‌گويد اگر آية آخر را مکي بدانيم، مراد از زکات، زکات فطره است و اگر آن را زکات مال بدانيم، بايد آيه را مدني بدانيم (فخر رازي، 1420ق، ج30، ص695). قرطبي به نقل از قتاده و عکرمه آن را بر زکات واجب و به نقل حارث العکلي بر زکات فطره و بر اساس دو نقل ديگر بر پرداخت‌هاي تطوعي و کل‌الخيرات حمل کرده است و قرض‌الحسنه را به انفاق در راه خدا تفسير مي‌کند (قرطبي، 1364، ج19، ص52ـ59). بحراني در البرهان، بر اساس روايت سماعه از امام صادق قرض‌الحسنه در اين آيه را به غير زکات تفسير کرده است (بحراني، 1415ق، ج5، ص520). به دليل وجود لفظ «صلوۀ» و «قرضاً حسناً»، علامه طباطبائي معتقد است که مراد از زکات، زکات واجب و اين آيه مدني است؛ مخصوصاً اينکه به جهاد نيز امر شده است و اينكه بعضى گفته‏اند: زكات در مكه واجب شد، ولى نصاب آن تعيين نشد تا در مدينه معين گرديد (طباطبائي، 1374، ج20، ص115). به نظر تفسير نمونه خداوند در قالب يک برنامة خودسازي به چهار برنامة نمازهاي واجب، زكات واجب، انفاق‌هاى مستحبى و استغفار در کنار قرائت امر مي‌کند. نويسندگان معتقدند اين آيه به دليل ذکر زکات واجب و انفاقات مستحبي در يک آيه، مدني است (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج25، ص 197ـ198)، ولي مدرسي «زکات» را کنايه از تمام پرداخت‌هاي واجبي مي‌داند که براي تزکية نفس و مال تشريع شده و مراد از قرض‌الحسنه کليۀ پرداخت‌هاي مستحبي در راه خدا مي‌باشد (مدرسي، 1419ق، ج17، ص46). فضل‌الله، نيز نظري شبيه به نظر تفسير نمونه دارد (فضل‌الله، 1419ق، ج23، ص194).
    در تفسير دو آيۀ 43 و 44 سورۀ مدثر، تفسير کبير معتقد است که عقوبت جهنم دليل بر وجوب نماز و زکات در آيات 43 و 44 است (فخر رازي، 1420ق، ج30، ص716)، ولي قرطبي آن را بر صدقه حمل مي‌كند (قرطبي، 1364، ج19، ص87). علامه طباطبائي معتقد است مراد از «اطعام مسكين» انفاق بر تهى‌دستان است، به مقدارى كه بتوانند حوائجشان برطرف شود. «اطعام مسكين» اشاره به حق‌الناس و «صلوة» اشاره به حق‌الله دارد، و اين دو قسم از حق عملاً بايد ادا شوند (طباطبائي، 1374، ج20، ص153). در تفسير نمونه منظور از اطعام مسکين هرگونه كمك به نيازهاى ضرورى نيازمندان اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غير آن مي‌باشد، ولي به‌واسطۀ وعيد عذاب آنان معتقدند که منظور از «اطعام مسکين» زکات واجب است (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج25، ص253). با توجه به وعيد عقاب در آيات قبل و بعد، اطعام مساکين در همۀ تفاسير، در مکه امري واجب بود.
    در آيات 5 تا 18 سورۀ ليل، اهل تقوا، از مازاد اموال خود و آنچه که خدا به آنها تفضل کرده، در پي ياري به ضعفا هستند و در نقطۀ مقابل نيز افرادي هستند كه در اين راه بخل ورزيده و احساس بي‌نيازي در مقابل خدا دارند (طبري، 1412ق، ج30، ص140). فخر رازي معتقد است که در تفسير اين آيات دو وجه وجود دارد: الف) مراد از اعطا، انفاق مال در همۀ وجوه خير اعم از عتق رقبه و تقويت اسلام و آزادسازي بردگان است ـ چه واجب باشد و چه مستحب ـ و ب) اعطاي مال شامل اداي حقوق مال و نفس در راه خداست. در ادامه خداوند هشدار مي‌دهد که اگر خصيصة بخل را پيشه کند، براي جهان آخرت مال برايش فايده و نفعي ندارد (فخر رازي، 1420ق، ج31، ص188). صاحبان دو تفسير الميزان و نمونه در تفسير اين آيات معتقدند که اگر كسى به خدا و رسولش و روز واپسين ايمان داشته و مالش را در راه خدا انفاق کند، ثوابي که خدا از طريق رسولش وعده داده را برايش محقق مي‌کند و انجام اين اعمال را برايش آسان مي‌سازد؛ اما اگر بخل (مقابل اعطا) ورزد، انجام اموري که در جهت سقوط انساني و عدم رستگاري است، برايش آسان گرديده و اموال جمع‌شده در جهان باقي برايش مفيد نمي‌باشد (طباطبائي، 1374، ج20، ص509ـ516؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج27، ص73ـ83). در مجموع آيات اين سوره، رذيلة بخل را منشأ سقوط ارزش انساني و آتش دوزخ دانسته و براي طهارت روح از آن، واجب است مال را به مستحقان ببخشد.
    در سورة فجر به طبيعت انسان مي‌پردازد که فکر مي‌کند اهانت و کرامت الهي منوط به ندادن و اعطاي مال از جانب خداوند سبحان است؛ ولي خداوند در ردّ اين قضاوت در آيات 17 تا20 سبب اهانت را رذيلة بخل و عدم اکرام يتيم و عدم تشويق همديگر بر امور تهيدستان و مساکين و چپاول ميراث ديگران و حب شديد مال دنيا برمي‌شمارد (طبري، 1412ق، ج30، ص116ـ117؛ فخر رازي، 1420ق، ج31، ص157ـ158؛ طباطبائي، 1374، ج20، ص472ـ475؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج26، ص463ـ468).
    سورۀ ضحي از سوري است که متن آن اختصاص به پيامبر اکرم دارد؛ چراکه در آن با مروري اجمالي بر زندگي شريفش و سختي‌ها و حرمان‌هايي مثل يتم و عدم اطلاع بر اسرار نبوت و کمي مال، اشاره به اين دارد که فضل خداوند همگي آنها را جبران نموده و آن وجود شريف را معدن اسرار خلقت و سبب هدايت خلق قرار داده است. در آيات پاياني سوره (آيات 9ـ11) ، سه دستور مهم اخلاقي به ايشان ارائه شده که همۀ انسان‌ها مخاطب آن هستند. آنها عبارت‌اند از: 1. تحقير نکردن يتيم که منحصر به اطعام و رسيدگي ظاهري از يتيم نيست؛ 2. از خود دور نكردن سوال‌کننده؛ 3. بازگو کردن نعمت‌هاي پروردگار که سبب شکرگزاري گردد (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج26، ص101ـ110؛ مدرسي، 1419ق، ج18، ص179ـ180). گرچه اين سوره اختصاص به نبي مکرم دارد، ولي رسيدگي به يتيم و نراندن فقير و شکرگزاري اختصاص به آن وجود شريف نداشته و بر همۀ انسان‌ها واجب است.
    اما تفسير کلمۀ «ماعون» مورد اختلاف مفسران است؛ اين كلمه به معناى هر عمل و چيزى است كه احتياجات انسان را رفع مي‌کند که شامل قرض، هديه و عاريه و... مي‌شود (طباطبائي، 1374، ج20، ص635). در روايتي از پيامبر، کلمۀ مزبور، تبر، ديگ، دلو و غير آنها را شامل است. همچنين در روايتي ديگر از رسول الله ماعون از سنگ تا آهن و از آب تا هر چيز ديگر تفسير شده است (سيوطي، 1404ق، ج6، ص400). در روايتي از امام صادق، اين كلمه شامل قرض و احسان و عاريۀ وسائل مورد نياز است (كليني، 1388ق، ج3، ص499، ح9). مکارم شيرازي ماعون را ضروريات زندگى تفسير کرده و اضافه مي‌کند در معنى «ماعون» احتمالات ديگرى نيز گفته‏اند، تا آنجا كه در تفسير قرطبى بالغ بر دوازده قول در اين زمينه نقل شده كه بسيارى از آنها را مى‏توان در هم ادغام كرد و مهم همان است كه در بالا آورديم (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج27، ص362). اما مدرسي معتقد است که ترغيب بر طعام مسکين بذاته واجب و ترک آن حرام است؛ زيرا از بارزترين مصاديق زکات، طعام مسکين است؛ چه فرد قادر بر اطعام باشد و يا از نظر مالي قدرت نداشته باشد، ولي مي‌تواند ديگران را ترغيب نمايد و ماعون نيز به نظر ايشان هر چيزي است که نافع باشد (مدرسي، 1419ق، ج18، ص384). اما طبري در تفسير «ماعون» روايات فراواني را نقل کرده که در آن به زکات واجب، حق واجب، مايحتاج ضروري و بعضي از مصاديق آن تفسير شده است (طبري، 1412ق، ج30، ص198ـ206). محتواي سورة ماعون تهديد منافقاني است كه راندن يتيم، عدم اهتمام به اطعام مساکين و منع ماعون از جانب آنان با ايمان به روز جزا سازگار نمي‌باشد و دلالت بر حرمت اين امور و وجوب نقاط مقابل آن دارد.
    در اين دسته از آيات به اطعام مساکين، رسيدگي به امور ايتام و نراندن فقير امر شده و از رذيلة بخل نهي شده است.
    2ـ3. سور ناس تا جن
    در سورۀ بلد آيات 10 تا 20، براي رسيدن به قلة انسانيت؛ خداوند آزادي بردگان، اطعام ايتام و مساکين در روزگار سخت را ذکر مي‌کند. طبري بر اساس روايت، عقبه را کوهي در جهنم مي‌داند که پلي ندارد. وي همچنين روايات فراواني را در ثواب آزادسازي بردگان ذکر مي‌کند. او همچنين يوم ذي مسغبه را به معناي «روز گرسنگي» و «ذا مقربه» را به معناي «حاجت شديد، ذي‌فني که براي تهيۀ ابزار مالي ندارد، عيالوار و يا زمين‌گير» معنا کرده است (طبري، 1412ق، ج30، ص129ـ133). اما فخر رازي به قرينۀ فک رقبه و همچنين اطعام فقير و مسکين، «اقتحام الهلکه» را به معني جهاد انسان با تمايلات نفساني و شيطاني تفسير کرده است (فخر رازي، 1420ق، ج31، ص169). علامه طباطبائي «عقبه» را به معناى راه سنگلاخى و دشوار معنا کرده و «اقتحام عقبه» را اشاره به انفاق‌هايى مي‌داند كه براى منفق بسيار دشوار است و عبارت‌اند از: آزادسازي بنده و اطعام يتيم فاميل و مسکين خاک‌نشين در روزگار سخت (طباطبائي، 1374، ج20، ص490ـ495). در تفسير نمونه مي‌خوانيم انسان‌هاي ناسپاس خود را براي عبور از گردنة صعب‌العبور آماده نکردند که اسباب عبور از آن عبارت‌اند از: خدمت به مردم، كمك به ضعفا و ناتوانان و مجموعه‏اى از عقايد صحيح (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج27، ص27). مدرسي عقبه را به رذيلة بخل و شح نفس و اقتحام را هم به مبارزه با آن با اکرام و ايثار معنا كرده است که بعضي از مصاديق آن در اين سوره ذکر شده است (مدرسي، 1419ق، ج18، ص121). آيات اين سوره رذيلة بخل را منشأ سقوط ارزش انساني دانسته و براي عبور از اين عقبه آزاد نمودن برده و رسيدگي به امور ايتام و فقرا مطرح كرده است.
    در آيۀ 156 سورة اعراف و در جواب به درخواست حضرت موسي، خداوند شمول رحمتش را منحصر به کساني مي‌داند که تقوا پيشه کرده، زکات بپردازند و به آيات او ايمان داشته باشند (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج6، ص393ـ395). علامه زكات را حق مالى و يا مطلق انفاقات في‌سبيل‌الله مي‌داند که موجب افزايش اموال و اصلاح مفاسد اجتماع و ترميم نواقص آن مى‏شود (طباطبائي، 1374، ج8، ص368). بعضي ايتاي زکات در اين آيه را بخشش از هر آنچه که انسان از مال و علم و مقام مالک شود، مي‌دانند (مدرسي، 1419ق، ج3، ص470). در اولين سورۀ طولاني مکي، زکات به‌عنوان يک تکليف واجب و عامل نزول رحمت الهي در تعاليم حضرت موسي معرفي شده است.
    در سور 21 تا 40، تنها در دو سورة بلد و اعراف آياتي به چشم مي‌خورد که با موضوع مقاله ارتباط وثيقي دارند. در سورة بلد آزادسازي بردگان و رسيدگي به امور ايتام و مساکين واجب شده و در چهلمين سوره نيز به زکات به‌عنوان يکي از واجبات حضرت موسي معرفي شده است.
    3ـ3. سور يس تا مؤمن
    خداوند در آية 47 سورة يس بيان مي‌کند کفار بر شفقت بر خلق خدا بخل مي‌ورزند. آنان بر انفاق بخشي از آنچه که خدا به آنها روزي داده، به همنوعان خود بخيل‌اند و حال آنکه بندگان خالص با وجود نياز شديد، ديگران را بر خود ترجيح مي‌دهند (فخر رازي، 1420ق، ج26، ص287). اما تفاسير الميزان، من هدي القرآن و من وحي القرآن مي‌گويند دين حق دو رکن دارد: ايمان به خدا و تقواي الهي و انفاق از ما رزقه الله، که مشرکان در هر دو مورد بدان اعتقاد نداشته و بين ارادة تشريعى و ارادة تكوينى خداوند خلط كرده‏اند (طباطبائي، 1374، ج17، ص136ـ138؛ مدرسي، 1419ق، ج11، ص142ـ144؛ فضل‌الله، 1419ق، ج19، ص152ـ153). تفسير نمونه نيز به نوعي استدلال کفار را به لجاجت و فرومايگي منکران دعوت حق در همۀ اعصار مي‌داند (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج18، ص401ـ405).
    در آيۀ 68 سورۀ فرقان، اسراف به تجاوز و اقترا به کاهش هزينه از حدي که خداوند مباح دانسته تفسير شده است. در تمامي کتاب‌هاي تفسير و بر اساس روايات مصاديق فراواني براي هريک ذکر شده است؛ مثل روايت امام کاظم که مي‌فرمايند: «انفاق متمولين، عبارت از مقدارى كه لازم است و انفاق بيچارگان نيز عبارت از مقدارى كه قدرت و توانايى دارند» (كلينى، 1388ق، ج4، ص56، ح8). منظور از عدم اسراف را عدم هزينه در منهي‌عنه و عدم اقترا را عدم کوتاهي در هزينۀ موارد حق مي‌باشد؛ نپوشيدن لباس فاخر و نخوردن غذاهاي گران‌قيمت نيز مصداق عدم اسراف عنوان شده است (طبري، 1412ق، ج19، ص24؛ قرطبي، 1364، ج13، ص72ـ74).
    براساس آية 29 سورۀ فاطر، علما براي تعظيم خداوند سبحان، خشيت (عمل قلبي)، تلاوت کتاب (عمل لساني) و اقامة نماز و انفاق (عمل جوارحي) را انجام مي‌دهند (فخر رازي، 1420ق، ج26، ص236؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج18، ص251). مراد از انفاق در پنهان، صدقه و مراد از انفاق در علانيه، زکات مي‌باشد که خداوند آنان را مي‌ستايد (فخر رازي، 1420ق، ج26، ص237؛ طباطبائي، 1374، ج17، ص60). انفاق در خفا و آشکار نوعي شکرگزاري عميق به درگاه ايزدي بابت مالي است که در اختيار ماست (فضل‌الله، 1419ق، ج19، ص108).
    آيۀ 13 سورۀ مريم در مورد حضرت يحيي است که به نظر همۀ مفسران کلمۀ زکات به معناي پاکي و طهارت روح و جان به‌کار رفته است. دو آية بعدي، آيۀ 31 و 55 مي‌باشد؛ آيۀ 31 دلالت بر اين دارد که در شريعت عيسي نماز و زکات تشريع شده بود. منظور از نماز توجه بندگي خاص به درگاه خدا و منظور از زکات نيز انفاق مالي است (طباطبائي، 1374، ج14، ص62). آنها دو عمل واجبي است که آن حضرت براي اثبات رسالتش در صبابت بدان امر کردند (مدرسي، 1419ق، ج7، ص39)؛ اما در آيۀ 55 اسماعيل صادق‌الوعيد به پرداخت زکات امر مي‌کند. مفسران متأخر معتقدند اسماعيل در اين آيه، فرزند حزقيل است. فخر رازي مي‌گويد مثل عمدۀ آيات قرآن که زکات اگر با صلوة ذکر شده، دلالت بر زکات واجب دارد (فخر رازي، 1420ق، ج21، ص550)، ولي در تفسير نمونه زکات در اين آيه به رابطۀ انساني با ديگر انسان‌ها و انجام کارهاي خير براي رضاي خداست (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج13، ص95). در سورة مريم سه آيه مشتمل بر کلمۀ زکات است که همگي مربوط به انبياي سلف مي‌باشد. در دو آيۀ 31 و 55 به زکات واجب امر شده که سياق آيه دلالت بر وجوب آن دارد.
    در آيات آغازين سورۀ نمل خداوند پرداخت زکات را از جمله صفات اهل ايمان برمي‌شمارد که به طاعت خداوند با مال است (فخر رازي، 1420ق، ج24، ص541). طبري زکات در اين آيه را زکات واجب دانسته (طبري، 1412ق، ج19، ص481)، اما علامه طباطبائي زكات در اين آيه را مثل اکثر آيات مشابه به آنچه که مربوط به مردم و يا امور مالي است، تفسير کردند (طباطبائي، 1374، ج15، ص482). اما اطلاق آيه دلالت بر وجوب زکات دارد.
    آيات 26 تا 29 سورۀ اسراء به بعضي از شرايط انفاق مي‌پردازد: اولاً پرداخت به ذي‌القربي، مساکين و در راه‌ماندگان از موارد مهم انفاق مي‌باشد؛ ثانياً نبايد در مسير غيرحق و غيرمنطقي (تبذير) انفاق کرد؛ ثالثاً اگر امکانات و شرايط براي پاسخ‌گويي فراهم نبود، بايد با گفتاري سنجيده و با محبت با نيازمندان برخورد کرد؛ رابعاً مثل آيۀ 68 سورۀ فرقان، در اين مهم نه بايد بخل ورزيد و نه اسراف كرد (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج12، ص89). کنز العرفان، «ذا القربي» را به اقرباي پيامبر برگردانده و مراد از حق آنان را خمس مي‌داند (فاضل سيوري، 1373، ج1، ص252ـ257). در مجموع با توجه به موارد مصرف مذکور در آيه (ذي‌القربي، مساکين و در راه‌ماندگان)، منظور انفاق واجب است.
    در آيات آغازين سورۀ لقمان ـ مثل آيات آغازين سورۀ نمل ـ در قالب دستورات عمومي، براي سعادتمندي مؤمنان، به زکات امر شده است. در اين آيه نيز زکات واجب است (طبري، 1412ق، ج21، ص39). علامه طباطبائي هم مثل سورۀ نمل، زكات در اين آيه را به آنچه که مربوط به مردم و يا امور مالي است، تفسير کردند (طباطبائي، 1374، ج16، ص313). تفسير نمونه نيز زکات در اين آيه را به رابطۀ انسان با خلق خدا تفسير مي‌کنند (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج17، ص11). اما مدرسي کلمۀ «زکات» در اين آيه و آيات مشابه را مجرد يک واجب که مؤمن آن را ادا کند، نمي‌داند، بلکه منظور برنامه‌اي براي تربيت روح براي احسان و تنزيه آن از حب خود به سوي ديگرنگري است (مدرسي، 1419ق، ج10، ص124ـ126). در مجموع، اطلاق آيه دلالت بر وجوب دارد.
    در آيۀ 39 سورۀ سبأ، خداوند خود را جبران‌کنندۀ انفاق معرفي مي‌کند (طبري، 1412ق، ج22، ص69؛ فخر رازي، 1420ق، ج25، ص11ـ210؛ طباطبائي، 1374، ج16، ص580). انفاق تجارت پر سودي است (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج18، ص117). در عمدۀ کتب تفسيري روايات فراواني در اين مورد وارد شده است. از پيامبر اکرم نقل شده: «هر روز صبح دو ملک از جانب خداوند بر بندگان نازل شده و يکي از آنها عرضه مي‌دارد: خدايا مال فرد منفق را جبران کن و ديگري عرضه مي‌دارد: مال فرد ممسک را تلف کن» (بحراني، 1415ق، ج4، ص525).
    در اين مجموعه از آيات در چند مورد به انفاق به ذي‌القربي، مساکين و در راه‌ماندگان امر شده و همچنين وجوب زکات توسط انبياي بني‌اسرائيل و چند جا در اسلام بيان شده است.
    4ـ3. سور فصلت تا مطففين
    در سورۀ شوري، آية 38، خداوند انفاق را از صفات اهل ايمان برمي‌شمارد، لکن اطلاق آيه دلالت بر اين دارد که منظور آيه تنها انفاق مالي نبوده، بلکه جميع نعمي که خدا به انسان بخشيده، موضوع انفاق مي‌باشد (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج20، ص621ـ624؛ مدرسي، 1419ق، ج12، ص376). ولي علامه آن را منحصر در انفاق مال مي‌دانند (طباطبائي، 1374، ج18، ص93). بعضي معتقدند انفاق بيانگر روحيۀ بخشش است که اسلام آن را تبديل به عبادت کرده است (فضل‌الله، 1419ق، ج20، ص192).
    در آيات آغازين سورة فصلت، عدم پرداخت زکات و عدم اعتقاد به قيامت از خصائص مشرکان شمرده شده (طباطبائي، 1374، ج17، ص548؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج20، ص215)، که ضد دلسوزي نسبت به همنوعان است (فخر رازي، 1420ق، ج27، ص542). اين آيه با صراحت وجوب زکات بر کافر را اثبات مي‌کند (فاضل سيوري، 1373، ج1، ص222). عمدۀ مفسران قائل‌اند که مراد از زکات در اين آيه مطلق انفاق مال در راه خدا به مساکين و فقراست؛ زيرا اين سوره مکي بوده و زکات فقهي در مدينه واجب شده بود (طباطبائي، 1374، ج17، ص548؛ مدرسي، 1419ق، ج12، ص168؛ فضل‌الله، 1419ق، ج20، ص92). گرچه عمدۀ مفسران معتقدند که آيه دلالت بر زکات فقهي نمي‌کند، ولي با توجه به آيات قبل و بعد که مربوط به مشرکان و وعيد عقاب براي آنان است، حمل آن بر انفاق مستحب بعيد به نظر مي‌رسد، بلکه دلالت بر وجوب نموده، ولي نصاب آن در مدينه معين شده است.
    در آيات 16 تا 20 سورۀ ذاريات، به توصيف متقين اختصاص دارد که از جملۀ آن قرار دادن سهمي از اموال‌شان براي درخواست‌کنندگان و محرومان است. طبري و قرطبي قائل‌اند که منظور از حق سائل، زکات است و منظور از محروم طبقاتي هستند که جزء مصارف زکات نمي‌باشند و براي مصاديق آن افرادي را ذکر مي‌کنند (طبري، 1412ق، ج26، ص124ـ126؛ قرطبي، 1364، ج17، ص37ـ40). آيه در مقام برانگيختن متقين به انفاق است و لذا بعد از امر به انفاق، رفع موانع انفاق را ذکر مي‌کند که رزاقيت خداوند است (فخر رازي، 1420ق، ج28، ص170). ازآنجاکه متقين با فطرت خود مساعدت اجتماعي را درک مي‌کنند؛ لذا قرآن با جملۀ خبريه از فعل خير آنها خبر مي‌دهد (فاضل سيوري، 1373، ج1، ص226؛ طباطبائي، 1374، ج18، ص554؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج22، ص323). اما مدرسي معتقد است چون تنها بر متقين ـ و نه افراد عادي ـ لازم است، پس حقي غير از زکات است؛ زيرا زكات يك واجب عمومي است (مدرسي، 1419ق، ج14، ص32). استفادة کلمۀ (حق) دلالت صريح بر وجوب اين پرداخت دارد؛ گرچه نامي بر آن نهاده نشده و تنها موارد مصرف آن (سائل و محروم) ذکر شده است.
    در آيۀ 90 سورة نحل خداوند يك دستور‌العمل كلى و منشوري جهانى که قوام جوامع بشري بر آن استوار بوده و هم جنبة اثباتي و هم جنبۀ سلبي دارد را بيان مي‌کند. در بخش اثباتي، به عدل و احسان و ايتاي ذي‌القربي امر شده است؛ با اين تفاوت که احسان بخشش و انفاقي عمومي است، ولي ايتاي ذي‌القربي انفاق به بستگان است. در بخش سلبي نيز از فحشا و منکر و تجاوز به حقوق ديگران نهي شده است (طباطبائي، 1374، ج12، ص477ـ450؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج11، ص367ـ374). همچنين فخر رازي معتقد است عدل مقدار واجب از افعال و امور نيک بوده و احسان عبارت از مازاد بر مقدار واجب به حسب کمّيت، کيفيت و بقية موارد است (فخر رازي، 1420ق، ج20، ص261). فاضل مقداد و بحراني مثل ساير موارد مشابه، «ذي‌القربي» را به آل رسول‌الله و حق آنان را به خمس تفسير مي‌کنند (فاضل سيوري، 1373، ج1، ص252؛ بحراني، 1415ق، ج3، ص447ـ449). اينکه موضوع امر، عدالت بوده و حال آنکه عقل مستقل نيز بدان امر کرده و آن را لازم مي‌داند؛ مي‌توان نتيجه گرفت که آيه دلالت بر وجوب شرعي عدالت دارد و با همان سياق دو مورد ديگر يعني احسان به ديگران و ايتا به نزديکان نيز هم‌تراز با عدالت، واجب مي‌باشد.
    پيام آيۀ 31 سورۀ ابراهيم اين است که انسان‌ها با ايمان خود و مالشان را مقيد مي‌کنند، اما خودشان مقيد به حدود الهي (نماز) و اموالشان به (زکات) مقيد شده و عاقبت ترک آن عدم سعادت در آخرت خواهد بود (فخر رازي، 1420ق، ج19، ص96ـ97؛ طباطبائي، 1374، ج12، ص81ـ82). مثل آيات مشابه، بعضي از مفسران معتقدند مراد خداوند از انفاق پنهاني، صدقات و انفاق علني، زکات واجب مي‌باشد.
    آيۀ 73 سورۀ انبياء در دنباله آيات قبل به وظايف امامت مي‌پردازد. آنها علاوه بر ابلاغ که وظيفة نبوت است، مکلف به اجرا و اقامه مي‌باشند. لذا اقامة نماز و ايتاي زکات از جمله دستورات انبياي عظامي که از مقام امامت برخوردارند، ذکر شده است که خاندان ابراهيم از مصاديق آن هستند (طباطبائي، 1374، ج14، ص428ـ431؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج13، ص454ـ457). از قرار گرفتن زکات در کنار نماز و اينکه از وظايف امام و دستورات اوست، مي‌توان نتيجه گرفت که منظور از زکات، امري واجب و بلکه از ارکان يک جامعة الهي بوده و مفهومي عمومي‌تر از زکات مصطلح مي‌باشد.
    در آيات ابتدايي سورة مؤمنون نيز ايتاي زکات در کنار ديگر ويژگي‌هاي حميده، از خصوصيات و مشخصات اهل ايمان ذکر شده است. به نظر طبري و فخر رازي منظور از زکات در اين آيه، زکات اموال است (طبري، 1412ق، ج18، ص4؛ فخر رازي، 1420ق، ج23، ص261). در الميزان زكات به معناى انفاق مالى تفسير شده است. به نظر ايشان، انسان به سعادت نمى‏رسد، مگر اينكه در اجتماع سعادتمند زندگى كند. در اين اجتماع طبقات مختلف مردم از شرايط زندگي و بهره‌مندي از لوازم زندگى به هم نزديك‌ترند. انفاق مال از بهترين عوامل و ابزارها براي وصول اين هدف است (طباطبائي، 1374، ج15، ص10). اما مدرسي قائل است که زکات معنايي اعم از زکات مال دارد و شامل همۀ نعم الهي است (مدرسي، 1419ق، ج8، ص151). گرچه شايد الفاظ آيه دلالت بر حکم زکات ننمايد، ولي اينکه در کنار ديگر تکاليف به‌عنوان يک منشور سعادت جامعة انساني ذکر شده، پس با نوعي الزام همراه مي‌باشد.
    در سورۀ سجده، آيۀ 16 در کنار خصائصي مثل شب‌زنده‌داري، خوف از خداوند، ذکر حمد و تسبيح خداوند، انفاق را از خصوصيات مؤمنان برمي‌شمارد. عمدۀ مفسران با تکيه بر روايات مرتبط با اين آيه، آن را به همۀ نعمت‌هاي الهي تفسير مي‌کنند.
    آيۀ 34 سورۀ حاقّه، علت راندن افراد به جحيم را عدم ايمان به خدا و عدم توجه به اطعام مساکين معرفي مي‌کند. در اين آيه تنها اطعام مورد نظر نيست، بلکه ترغيب ديگران به اين مهم مورد توجه خداوند است؛ زيرا در صورت عمومي شدن اين مهم، مي‌توان به امحاي فقر اميد داشت (مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج24، ص470ـ471). زمخشري براي بزرگي گناه عدم ترغيب بر اطعام محتاجان دو دليل ارائه مي‌کند: اولاً عطف اين فعل به کفر و قرين بودن اين دو در اين آيه و ثانياً خداوند تنها حضّ را ذکر کرده تا همه بدانند که وقتي تارک حضّ تا اين درجه سقوط مي‌کند، پس نتيجه براي عدم فعل اطعام شديدتر خواهد بود (زمخشري، 1407ق، ج4، ص605). در واقع در اينجا دو فعل حرام انجام شده است؛ يکي عدم اطعام و ديگري عدم امر به معروف و دعوت ديگران بدان (مدرسي، 1419ق، ج16، ص309). اينکه عدم رسيدگي به امور مساکين در کنار عدم ايمان قرار گرفته، خود دلالت بر اهميت اين امر اجتماعي ـ اقتصادي دارد؛ وعيد عقاب نيز به‌راحتي دلالت بر وجوب اطعام مساکين (رسيدگي به امور آنها) دارد.
    دو آيۀ 24 و 25 سورۀ معارج نيز انفاق را سبب سعادت مؤمنان نمازگزار برشمرده و اينکه در اموال آنان حق و سهمي براي سائل و محروم وجود دارد. طبري در تفسير اين آيه به همان مستندات تفسير آيات 16 تا 20 سورۀ ذاريات تمسک و همان رأي را دارد. فخر رازي معتقد است مراد از حق معلوم، زکات است (فخر رازي، 1420ق، ج30، ص645). اما علامه طباطبائي و تفسير نمونه، بر اساس روايات باب قائل‌اند که منظور از «حق معلوم» غير از زکات است؛ زيرا در اين آيه، حق معلوم اختصاص به سائل و محروم دارد و حال آنکه مصارف زکات هشت گروه مي‌باشند (طباطبائي، 1374، ج20، ص21ـ23؛ مکارم شيرازي و ديگران، 1373، ج24، ص24ـ25). و بعضي از مفسران معتقدند مراد از حق معلوم، حقي است که فرد بر خود لازم مي‌دارد؛ مثل آيات 16 تا 20 سورۀ ذاريات، استفاده از کلمۀ (حق) دلالت صريح بر وجوب اين پرداخت دارد؛ گرچه نامي بر آن نهاده نشده و تنها موارد مصرف آن (سائل و محروم) ذکر شده است.
    در سورۀ روم خداوند بسط و قبض رزق را به خود نسبت مي‌دهد و لذا در آيات 36 تا 38، به اداي حق اقربا و مساکين و در راه‌ماندگان امر مي‌کند که سبب گشايش در روزي و زندگي مي‌شود (قرطبي، 1364، ج14، ص35). علامه معتقدند اگر آيه مكي باشد، منظور از «حق»، مطلق احسان است و الا منظور از آن، خمس مي‌باشد؛ ايشان مدني بودن آيات را تقويت مي‌كند (طباطبائي، 1374، ج16، ص276ـ277)، ولي تفسير نمونه مكي بودن را ترجيح مي‌دهد (مكارم شيرازي و ديگران، 1373، ج16، ص442). فخررازي معتقد است حتي اگر زكات بر مال آدمي تعلق نگيرد، باز هم پرداخت به اين سه گروه واجب است؛ زيرا بعضي از ذي‌القربي واجب‌النفقه هستند، مسكين هم فقير محرومي است كه اگر مورد مساعدت قرار نگيرد، جانش در معرض خطر است و «ابن‌السبيل» نيز اين‌گونه است (فخررازي، 1420ق، ج25، ص102ـ104). در آيۀ 39 دو نمونه از انفاقات كه يكى براى خدا و ديگرى به منظور رسيدن به مطامع دنياست بيان شده است؛ يکي از آنها ربا يا اعطاي مال براي رسيدن به رضايت انسان‌ها براي وصول به اموال بيشتر (بنا به نظر بعضي از مفسران) است و ديگري زکات يا اعطاي مال به خداوند براي کسب رضايت اوست که اولي در نزد خداوند هيچ خيري نداشته، ولي دومي (زکات) سبب اجر و پاداش فراوان مي‌شود.
    دقت در دستۀ چهارم نشان از اين دارد که در آخرين سوره‌هاي مکي امر به مبارزه با فقر بيشتر و گسترة موارد آن نيز افزايش يافته است. در اين سوره‌ها اين موارد به چشم مي‌خورد: انفاق، زکات، وجود حقي براي سائلان و محرومان، عدل و احسان و ايتاي ذي‌القربي، اجراي زکات توسط انبياي عظام، اطعام مساکين، اداي حق اقربا و مساکين و در راه‌ماندگان. همچنين امر به انفاق و بالاخص زکات در چند سوره وارد شده است که اين امر به دلايلي مثل افزايش تعداد مسلمانان، سختگيري بيشتر مشرکان، محاصرة اقتصادي در شعب ‌ابي‌طالب و هجرت مسلمانان به حبشه مي‌باشد.
    نتيجه‌گيري
    بررسي سور قرآن کريم بر اساس ترتيب نزول نشان مي‌دهد که خداوند به رسيدگي به امور ايتام در سور فجر، ضحي، ماعون و بلد امر مي‌کند که همگي از سوري هستند که در سال‌هاي اول بعثت نازل شده‌اند. اطعام مساکين نيز در سور قلم، مدثر، ماعون، بلد و حاقه، که اين سوره‌ها نيز در سال‌هاي اول نازل شدند، مورد امر قرار گرفته است؛ زيرا در ابتداي بعثت، ايتام، فقرا و گرسنگان زيادي در مکه بودند. در همين راستا در سور ضحي، اسراء، معارج و روم به رسيدگي به امور مساکين امر شده است. ترغيب همديگر بر اطعام مساکين (امور تهيدستان) در سور قلم، فجر و حاقّه ذکر و مساعدت بستگان و ذوي‌القربي در سور بلد، اسراء، نحل و روم مورد امر خداوند قرار گرفتند. اما نکتة قابل ذکر اين است که خداوند در دو سورۀ اسراء و روم، ذوي‌القربي و مساکين و در راه‌ماندگان را صاحبان حق مي‌داند، اما امر به ماعون (رفع نياز‌هاي عمومي و روزمره) تنها در سورۀ ماعون ذکر شده است.
    آزادسازي بردگان نيز در سور ابتدايي نازل‌شده در مکه مورد امر قرار گرفته است؛ از‌اين‌رو در تاريخ اسلام آزادي بندگان زيادي ثبت شده است. در اين مقطع زماني بردگاني مثل بلال (تستري، 1410ق، ج۲، ص۳۹۳)، عامر بن ‌فهيره توسط پيامبر (تستري، 1410ق، ج5، ص621)، صهيب رومي توسط عبدالله ‌بن ‌جزان (ابن‌اثير، 1994، ج2، ص726)، زنيره رومي (ابن‌اثير، 1994، ج7، ص124) و همچنين ابوفكيهه غير عربي و ام‌عبيس توسط ابوبكر خريداري و آزاد شدند (ابن‌اثير، 1994، ج۵، ص۲۴۸). ابوحذيفه غلام خود سالم مولي ابي‌حذيفه را آزاد و به فرزندخواندگي خود پذيرفت (ابن‌هشام، 1375ق، ج1، ص349)؛ لذا در سورۀ بلد به آزادسازي بندگان امر شده است. همچنين احسان در سورۀ نحل، توجه به امور سائلين در سور ضحي، ذاريات و معارج و مطلق اعطا در سورۀ ليل ذکر شده است.
    بعد از ذکر اين مساعدت‌هاي اجتماعي که عمدتاً روش‌هاي مقابلة با فقر است، در چهلمين سوره (سورۀ اعراف) زکات به‌عنوان يک منبع مالي براي مقابلة با فقر معرفي شده است؛سپس در سور مريم و انبياء ، از زكات به‌عنوان واجبي در شرايع گذشته (به نحو خاص بني‌اسرائيل) ياد شده است. سور نمل، لقمان، فصلت و روم نيز زكات را به‌عنوان واجبي براي مسلمانان ذکر كردند. احکام فقهي زكات در مدينه بيان شد. انفاق نيز به‌عنوان يکي از پر تکرارترين تکاليف مالي در قرآن در سور مياني و پاياني سور مکي يعني يس، فرقان، فاطر، سبأ، شوري، ابراهيم، سجده، معارج مورد امر خداوند قرار گرفته‌اند.
    در مجموع مي‌توان کليۀ پرداخت‌هاي مالي در سور مكه را واجب دانست. شرايط سخت مسلمانان و نوپا بودن اسلام و وعدة ثواب به مؤديان و وعيد عقاب به روي‌گردانان از اين اوامر عبادي ـ اجتماعي از مهم‌ترين ادلۀ آن است. اما با هجرت پيامبر به مدينه و بيعت عمومي مردم با ايشان، آرام آرام و در ابتدا توزيع و مصرف اين تبرعات سازماندهي شد، ولي منابع آن همچنان مثل مکه بود. با گسترش اسلام در جزيرة‌العرب و افزايش تعداد مسلمانان و افزايش منابع مالي و شکل‌گيري نوعي سواري مجاني در پرداخت و توزيع تبرعات مالي، بعضي از اين تبرعات مثل زکات و خمس بر اساس نصاب (نرخ‌) بر مسلمانان واجب و مصارف آن توسط خداوند و يا پيامبر معين شد، ولي بسياري از تبرعات به همان صورت مردمي باقي ماند که به دليل معين نبودن شرايط فقهي براي پرداخت و مصارف آن، از آن به مستحبات تعبير ‌مي‌شود، ولي آيات قرين با آن نشان‌دهندۀ وجوب و لزوم آن است.
    پيام ديگر مقاله اين است که فقر و نابرابري و حرمان پديده‌هايي هستند که دائماً با جامعة بشري همراه مي‌باشند. حال اگر در جامعه‌اي دولت برنامۀ امحاي فقر را در سرلوحه اهداف خود قرار نداده و يا در اين مهم هم‌جهت با مردم نباشد، مردم براي کاهش آلام فقر و محروميت نسبت به همنوعان، تکليف الهي و انساني دارند. جامعۀ مکه در هنگام بعثت حضرت محمد يک نمونة کامل از اين جامعه است که خداوند سبحان تعاضد اجتماعي را در قالب‌هاي مختلفي بيان نموده و نوعي تأمين اجتماعي خودکار را به‌وجود آورد که بدون دخالت دولت و تنها بر اساس خودانگيختگي مسلمانان و عنصر ايمان، بهترين کارکرد را داشت. شرکت‌کنندگان در اين پيمان نانوشتۀ اجتماعي ـ ديني هم جامعۀ سعادتمندي را در دنيا داشته و هم از اجر معنوي و اخروي بهره‌مند هستند. در نقطۀ مقابل، با ترک اين تکاليف علاوه بر اينکه جامعه روي سعادت نخواهد ديد، بلکه افرادي که به هر دليل از اين تکليف الهي و وجداني روي‌گردان باشند، در آخرت از فيض و رحمت الهي محروم خواهند بود. و اين مهم‌ترين سازوکاري است که مي‌توان براي ارتقاي سطح اين نوع فعاليت‌هاي بشردوستانه براي همۀ اعصار در نظر گرفت. 
    در تاريخ اسلام ملاحظه مي‌کنيم که يکي از علل موفقيت مسلمانان در صدر اسلام نفوذ تعاليم الهي و نقش آخرت‌گرايي در همکاري‌هاي اجتماعي بود که سبب گسترش اسلام و موفقيت آنان در پيشبرد اهداف الهي و اجتماعي گرديد. مي‌توان گفت که خداوند نوعي نظام تأمين اجتماعي خودجوش و مردمي را بر اساس تعاضد و همياري اجتماعي طراحي نموده که بدون وجود دولت مي‌تواند بخش عظيمي از راهبردهاي حمايتي سازمان‌هاي تأمين اجتماعي امروزي را به سرانجام برساند. منابع اين نظام، به حسب مورد متفاوت بوده و مصارف آن عمدۀ نيازهاي اجتماعي؛ مثل اداي قرض، اطعام مساکين و ايتام و نزديکان و ديگر موارد مي‌باشد و حتي مواردي مثل محاصرۀ مسلمانان در شعب‌ ابي‌طالب که در قالب‌هاي حمايتي تأمين اجتماعي نيستند، نيز به خوبي توسط اين نوع همياري‌هاي خداپسندانه پوشش داده شده است. در مدينه نيز مهم‌ترين منبع تأمين مالي جهاد، انفاق و کمک‌هاي خداپسندانۀ مؤمنان بود.

    References: 
    • قرآن کریم.
    • آیتی، محمدابراهیم (1359). تاریخ پیامبر اسلام. به کوشش ابراهیم گرجی. تهران: دانشگاه تهران.
    • ابن‌اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم (1994). أسد الغابة فی معرفة الصحابة. تحقیق: عادل أحمد عبدالموجود و علی محمد المعوض. بیروت: دارالکتب العلمیه.
    • ابن‌هشام، عبدالملک (1375ق). السیرة النبویه. تصحیح: مصطفی السقا، ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی. بیروت: دارالوفاق.
    • باقری تودشکی، مجتبی و دادگر، یدالله (1386). مطالعۀ تطبیقی حد فقر شریعت. اقتصاد اسلامی، 7(25)، 37-50.
    • بحرانى، سیدهاشم بن سلیمان (1415ق). البرهان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسسة بعثت.
    • بخش فرهنگی جامعة مدرسین (1381). ربا. قم: بوستان کتاب.
    • بلوردی، طیبه و بلوردی، مسعود (1393). نقش فقر در دین‌گریزی و راهکارهای اسلام برای مقابله با آن. قرآنی کوثر، 14(49)، 77-100.
    • بهجت‌پور، عبدالکریم (1392). تفسیر تنزیلی (به ترتیب نزول)، مبانی، اصول، قواعد و فوائد. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
    • بیستونی، محمد (1377). فقر و ثروت از دیدگاه قرآن و حدیث. قم: بیان جوان.
    • تستری، محمدتقی (1410ق). قاموس الرجال. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
    • جنابادی، سجاد و حبیب‌نژاد، سیداحمد (1400). فقرزدایی در پرتو رویکرد فقهی به مقاصد الشریعه. فقه حکومتی، 6(12)، 57-81.
    • علی، جواد (1391). تاریخ عرب در دوران اسلامی. ترجمة منصور داداش‌زاده. تهران: پژوهشکدة تاریخ اسلام.
    • علی، جواد (1975). المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام. بیروت: دارالعلم للملایین.
    • حسینی شاهرودی، محمد (1384). مقابلۀ شریعت با فقر، فساد و تبعیض. حصون، 2(4)، 155-183.
    • حکیمی، سیدمحمد و حسینی، سیدهادی (1375). فقر و توسعه در منابع دینی. قم: بوستان کتاب.
    • دفتر تبلیغات اسلامی خراسان (1393). پدیده‌شناسی فقر و توسعه. قم: بوستان کتاب.
    • رامیار، محمود (1363). تاریخ قرآن. تهران: امیرکبیر.
    • زمخشری، محمود بن عمر (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل‏. تصحیح: حسین احمد مصطفى‏. بیروت: دارالکتاب العربی‏.
    • زینلی، بهمن (1399). تحلیلی بر شیوۀ مواجهه پیامبر اکرم با چالش‌های مهاجران در مدینه (مطالعه موردی: کمبود مسکن، فقر و بیکاری). تاریخ اسلام و ایران، 30(47)، 109-134.
    • سیدنورانی، سیدمحمدرضا (1393). ارزیابی روشی شاخص‌های فقر و نابرابری با تأکید بر حقوق اقتصادی در اسلام. مجلس و راهبرد، 21(77)، 195-266.
    • سیوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بکر (1404ق). الدر المنثور فى التفسیر بالماثور. قم: کتابخانة آیت‌الله مرعشى نجفى.
    • صالح، عبدالله کامل (1999م). ابحاث ندوه الفقر و الفقراء فی نظر الاسلام. قاهره: جامعۀ الازهر.
    • صدر، سیدکاظم (1374). اقتصاد صدر اسلام. تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: جامعة مدرسین.
    • طبری، محمد بن جریر (1362). تاریخ طبری. ترجمة ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر.
    • طبری، محمد بن جریر (1412ق). جامع البیان فى تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفه.
    • عسگری، محمدمهدی و میسمی، حسین (1388). تحلیل نقش مؤلفه‌های توسعۀ انسانی در بهبود وضعیت فقر و توزیع درآمد از دیدگاه اسلامی. جستارهای اقتصادی، 6(12)، 91-119.
    • عسگری، محمدمهدی (1393). تحلیل مقایسه‌ای شاخص فقر چندبعدی در اسلام و اقتصاد متعارف. مطالعات اقتصاد اسلامی، 6(12)، 53-82.
    • فاضل سیوری، مقداد بن عبدالله (1373). کنز العرفان فی فقه القرآن. تصحیح: محمدباقر شریف‏زاده. تهران: مرتضوى.
    • فخر رازى، محمد بن عمر (1420ق). التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). بیروت: دار احیاء التراث العربى‏.
    • فراهانی‌فرد، سعید (1378). نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام. تهران: کانون اندیشۀ جوان.
    • فضل‌الله، سید محمدحسین (1419ق). من وحی القرآن. بیروت: دارالملاک.
    • فیاض، علی‌اکبر (1335). تاریخ اسلام. تهران: دانشگاه تهران.
    • قرطبى، محمد بن احمد (1364). الجامع لأحکام القرآن‏. تهران: ناصر خسرو.
    • قرضاوی، یوسف (2008م). مشکلة الفقر و کیف عالجها الإسلام. بیروت: مؤسسة الرسالة.
    • کلینی، محمد بن یعقوب (1388ق). الکافی. تصحیح: علی‏اکبر غفاری و محمد آخوندی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • کیا، مرتضی (1395). منهای فقر. تهران: فرهنگی علمی الحیاۀ.
    • مدرسى، محمدتقى (1419ق). من هدی القرآن.‏ تهران: دار محبی الحسین‏.
    • مرسی، خالد محمود (2007م). ‫المنهج الإسلامی لعلاج مشکلة الفقر - الإعجاز الاقتصادى فى القرآن و السنة. قاهره: جامعۀ الازهر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
    • معرفت، محمدهادی (1388). التمهید فی علوم القرآن. قم: مؤسسة فرهنگی انتشاراتی التمهید.
    • مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1373). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • یعقوبی، احمد بن اسحاق (1338ق). تاریخ طبری. ترجمة محمدابراهیم آیتی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کیاالحسینی، سیدضیاءالدین.(1403) منابع مالی امحاء فقر در مکه به ترتیب نزول سور قرآن کریم. دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 15(1)، 7-26 https://doi.org/10.22034/marefateeqtesadi.2024.5000487

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدضیاءالدین کیاالحسینی."منابع مالی امحاء فقر در مکه به ترتیب نزول سور قرآن کریم". دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 15، 1، 1403، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کیاالحسینی، سیدضیاءالدین.(1403) 'منابع مالی امحاء فقر در مکه به ترتیب نزول سور قرآن کریم'، دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 15(1), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کیاالحسینی، سیدضیاءالدین. منابع مالی امحاء فقر در مکه به ترتیب نزول سور قرآن کریم. معرفت اقتصاداسلامی، 15, 1403؛ 15(1): 7-26