اثر اجرای بانکداری بدون ربا بر سرمایهگذاری، رشد اقتصادی و تورم در ایران
Article data in English (انگلیسی)
اثر اجراي بانكداري بدون ربا
بر سرمايهگذاري، رشد اقتصادي و تورم در ايران
حسين صمصامي* / اميرحسين توكلي**
چكيده
بر اساس مباني نظري بانكداري اسلامي، حذف ربا از نظام بانكي، از طرفي، موجب افزايش سرمايهگذاري و توليد و از طرف ديگر، باعث كاهش تورم ميشود. لازمه اين نظريه آن است كه ميزان تحقق اهداف مزبور ميتواند ميزان حذف ربا از نظام بانكي را مورد سنجش قرار دهد. در اين مقاله، اين فرضيه را مطرح ميكنيم كه ابلاغ قانون عمليات بانكي بدون ربا در جمهوري اسلامي ايران پس از سال 1363 تأثيري در تحقق اهداف مورد انتظار نداشته است. نتايج اين بررسي كه با استفاده از روش رگرسيون انجام شده، نشان ميدهد كه ابلاغ قانون بانكداري بدون ربا اثر معنا داري بر متغيرهاي سرمايهگذاري، رشد اقتصادي و تورم در ايران نداشته است. همچنين، بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد كه اين ناكارامدي ناشي از عدم عمل به مفاد قانون است.
كليدواژهها: بانكداري بدون ربا، اجراي قانون، تسهيلات اعطايي، صوري.
طبقهبندي JEL: E43 , E51 , G21.
مقدمه
از ورود صنعت بانكداري به ايران، نزديك به يك قرن ميگذرد و نظام بانكي كشور طي ساليان متمادي، ربوي و غيراسلامي بود. اسلام با تحريم ربا سعي در پيشگيري بيعدالتي و رفع موانع حركت بهسوي خدا و كمال داشته است. حرمت بهره (بهمفهوم ربا) در اسلام از يكسو، و نقش آن در اقتصاد و ارتباطدهندگي بازارها از سوي ديگر، يك چالش فراروي جوامع اسلامي و مسلمانان بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ضرورت بازنگري در نظام بانكي بر اساس اصول اقتصادي مكتب اسلام آشكار گرديد و تصميم به حذف ربا از نظام بانكي گرفته شد. ناظر بر همين مسائل و اهميت انكارناپذير نظام بانكي، با فاصلة زماني اندكي از پيروزي انقلاب اسلامي، اجراي عمليات بانكداري اسلامي در كشور، بهعنوان يك ضرورت مطرح، و از سوي مديران و مسئولان انقلاب پيگيري شد. ملي شدن بانكهاي خصوصي رژيم ساقطشدة پهلوي، و بهدنبال آن، ادغام 36 بانك ربوي پيش از انقلاب در سال 1358، سرآغازي بر اين ماجرا بود. سپس مجلس شوراي اسلامي در شهريور 1362 به تدوين و تصويب قانون عمليات بانكي بدون ربا پرداخت. از فروردين 1363، قانون مصوب مجلس براي اجرا ابلاغ شد.
بر اساس نظريات اقتصاد اسلامي، افزايش سرمايهگذاري، افزايش توليد و كاهش تورم از نتايج استقرار نظام بانكداري اسلامي است. پژوهش حاضر، بهدنبال آزمون اين فرضيه است كه اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا در جمهوري اسلامي ايران پس از سال 1363 تأثير معناداري بر افزايش سرمايهگذاري، رشد توليد ملي و كاهش تورم نداشته است. لذا اين مطالعه، اثرات حاصل از اجراي قانون بانكداري بدون ربا در ايران را بر سرمايهگذاري، رشد اقتصادي و تورم بررسي ميكند. اين مقاله در شش بخش تنظيم شده است. پس از مقدمه، پيشينه و ادبيات موضوع بررسي ميشود. سپس مباني نظري اثر حذف ربا بر متغيرهاي كلان اقتصادي ارائه ميگردد. در ادامه، شواهد تجربي و الگوي پژوهش ارائه شده، در پايان، نتايج حاصل بيان ميشود.
پيشينه و ادبيات موضوع
ربا در تمام تاريخ، توسط فرستادگان الهي تحريم شده است و حتي فيلسوفان مادي و غيرالهي نيز ربا را تحريم و رباخواري را تقبيح كردهاند. ربا همواره در جوامع اسلامي مانعي بزرگ در برابر عدالت و تعالي، و چالشي بر سر راه پژوهشگران و مجرياني است كه در تلاش براي احياي شيوههاي عادلانه اسلامي هستند. با توجه به اينكه قرآن مجيد منبع اصلي و سند كاملي براي تمام امور، از جمله امور اقتصادي است، در اينجا نخست، تأثير ربا از منظر اسلام و قرآن بهطور اجمالي بيان ميشود. سپس ربا از منظر علّامه طباطبائي، بهعنوان صاحب نظر در تفسير قرآن و مكتب اقتصاد اسلام بررسي ميگردد.
تأثير ربا از منظر قرآن و سنت
قرآن كريم در شش جا، بهطور مستقيم و صريح و با لحن شديد، به تحريم ربا پرداخته و آن را اعلام جنگ با خدا و رسولش دانسته است. آياتي كه در آن بهصراحت نام ربا ذكر شده است، عبارتاند از: (بقره: 275-276 و 278-279)، (آلعمران: 130)، (نساء: 161) و (روم: 39).
همچنين روايات بسياري دربارة تحريم ربا آمده است. امام علي فرمودهاند: وقتى خدا بخواهد اهل قريهاى را هلاك كند، ربا در آن شايع مىشود (طباطبائي، 1388، ج2، ص625).
در روايات، به اثرات اجتماعي ويرانگر ربا، همچنين نابودي و عدم افزايش اموال ناشي از آن، اشاره شده است. اين روايات همگي نشان ميدهند كه ربا اثرات كلان بر كل نظام جامعه ميگذارد و چنين نيست كه تنها دامنگير عدة درگير در آن شود. يكي از مهمترين دلايل حرمت ربا، طبق آيات و احاديث فراوان، نابودي و هلاكت جامعه است. دين مبين اسلام ربا را باعث هلاكت و نابودي جامعه ميداند؛ و در بعد اقتصادي، چه هلاكت و انحطاطي بدتر از افزايش تورم و كاهش سرمايهگذاري و توليد كل است؟
علّامه طباطبائي، در كتاب تفسير الميزان، ذيل تفسير آية 275-281 سورة بقره مينويسد: «در اسلام دربارة هيچ يك از گناهان، مانند رباخوارى سختگيرى و تشديد نشده است». در جاي ديگري ايشان بيان ميكند:
يكى از خواص ربا، كاهش مال و فناى تدريجى آن است؛ چون ربا باعث قساوت قلب و خسارت مىشود و اين دو باعث بغض و عداوت و سوءظن مىگردد و امنيت و مصونيت را سلب نموده، نفوس را تحريك مىكند تا از هر راهى كه ممكن باشد، از يكديگر انتقام بگيرند؛ و همة اينها باعث تفرقه و اختلاف مىشود و اين هم راههاى فساد و زوال و تباهى مال را مىگشايد و كمتر مالى از آفت و يا زوال محفوظ مىماند (طباطبائي، 1388).
ايشان در جايي ديگر در بيان فرق رباي فردي و اجتماعي ميگويد:
انسان درمىيابد كه محق ربا و ارباي صدقات، در صورتى كه در يك فرد باشد، با ربا و صدقات اجتماعى اختلاف دارند. رباى انفرادى، غالباً صاحبش را هلاك مىكند؛ ولى در رباى اجتماعى كه امروز در ميان ملل و دولتها رسميت يافته و بر اساس آن، قوانين بانكى جعل شده، بعضى از آثارسوء رباى فردى را ندارد؛ چون جامعه به خاطر شيوع و رواج آن و متعارف شدنش، از آن راضى است و هيچ به فكر خطرها و زيانهاى آن نمىافتد؛ ولى در هر صورت، آثار وضعى آن وجود خواهد داشت (همان).
ايشان همچنين بيان ميكند:
يمحق اللّه الربوا ويربى الصدقات، احوال ربا و صدقات، و آثارى كه اين دو دارند (چه نوعى وچه فردى) را بيان مىكند و محق و نابودى و ويرانگرى، از لوازم جدايىناپذير رباست؛ همچنانكه بركت و نمو دادن مال، اثر لاينفك صدقه است. پس ربا، هرچند كه نامش ربا (زيادى) است، ليكن ازبينرفتنى است؛ و صدقه، هرچند كه نامش را زيادى نگذاشته باشند، زيادشدنى است؛ و لذا وصف ربا را از ربا مىگيرد و به صدقه مىدهد و ربا را به وضعى كه ضد اسم اوست، توصيف مىكند (همان).
چنانكه در كلام علّامه طباطبائي ديده ميشود، ايشان بر اساس آيات قرآن، به اضافه نشدن در مال در بحث ربا اذعان دارند و ربا را برخلاف معناي ظاهري، عامل كم شدن ميداند.
در ادامة نظر علّامه بايد گفت، چه هلاكت و انحطاطي در بخش اقتصادي جامعه بالاتر و بدتر از اينكه توليد و سرمايهگذاري كاهش، و تورم آن روزبهروز افزايش يابد.
مباني نظري اثر حذف ربا بر متغيرهاي كلان اقتصادي
بر اساس مباني اقتصاد اسلامي، حذف ربا از نظام اقتصادي اسلام موجب افزايش سرمايهگذاري و رشد توليد و كاهش تورم ميشود. ازاينرو، انتظار ميرود با حذف ربا در نظام اقتصادي، سرمايهگذاري نسبتبه قبل بيشتر شود و بهدنبال آن، توليد افزايش، و تورم كاهش يابد. تحليلهاي نظري حذف ربا و اثر آن بر متغيرهاي سرمايهگذاري، توليد و تورم، همگي تاحدي به نتايج يكساني منجر ميشود؛ اما از نظر بيان و روش تحليل، تا اندازهاي متفاوتاند. در اين مطالعه، تحليلها از حيث نتايج دستهبندي ميشوند و مهمترين نظرات ارائه خواهند شد.
افزايش سرمايهگذاري
يك تحليل نظري نشان ميدهد كه حذف ربا، به افزايش عرضه و تقاضاي وجوه براي سرمايهگذاري ميانجامد. وقار مسعود خان (خان و ميرآخور، 1370، ص125) در مطالعهاي اثبات ميكند وامدهنده روشي را ترجيح ميدهد كه دريافتي بيشتري از آن انتظار ميرود. ازاينرو، وامدهنده (سپردهگذار)، بانكداري اسلامي را حتي با افزايش ريسك، با دريافت درآمد و عايدي بالاتر ترجيح ميدهد. سرمايهگذار نيز بانكداري اسلامي را ترجيح ميدهد؛ زيرا با استقرار بانكداري اسلامي، به دليل بالا رفتن تقاضاي وجوه براي سرمايهگذاري به علت كاهش ريسك (مشاركت طرفين در سود و زيان)، حتي با تغيير نكردن عرضة وجوه، افزايش مييابد. بنابراين، حجم سرمايهگذاري افزايش خواهد يافت.
شاهرخ رفيعخان، با تحليلي از يك الگوي مشاركت در سود و زيان (Profit Loss Sharing) (PLS) كوشيده است عرضه و تقاضاي وجوه سرمايهگذاري را مشخص كند. عرضة وجوه، تابعي از نرخ سود مورد انتظار صاحب سرمايه و ريسك ناشي از سرمايهگذاري است. تقاضاي وجوه قابل سرمايهگذاري هم متأثر از نرخ سود مورد انتظار عامل و ريسك ميباشد. مديران اقتصادي، اولويت را به اجراي طرحهاي با بازدهي بيشتر ميدهند و سرمايهگذاري با طرحهاي كمبازده مواجه خواهند شد؛ ازاينرو، سرمايهگذاري با گسترش مقياس، همزمان افزايش خواهد يافت. عاملان و مديران اقتصادي، احتمالاً سودهاي تقسيمنشدة مورد انتظار حاصل را با هزينة فرصت صرفشده و اجتناب از متحمل شدن بياطميناني در مورد عدم موفقيت طرح، مقايسه ميكنند. هرچه ريسك، نزول كند، سود تقسيمنشدة مورد انتظار حاصل بهطور متوسط بيشتر ميشود و بر تعداد متقاضيان وجوه افزوده ميگردد و برعكس. بنابراين، تقاضا و عرضة وجوه بر اساس ريسك، بهترتيب نزولي و صعودي است.
حذف بهره (ربا) باعث تأمين تمامي طرحهاي داراي سوددهي، هرچند با مقداركم، نميشود؛ زيرا عرضة وجوه نامحدود نيست و با مقدار ريسك رابطة مستقيم دارد. قرارداد PLS بهعلت عدم اجبار عامل اقتصادي به پرداخت بهره كه هزينة متغيراست و عدم تأثير سهم سود بر سطح قيمتها به افزايش سرمايهگذاري كل منجر ميشود (خان و ميرآخور، 1370، ص171).
سيدكاظم صدر، با استفاده از بازار نسية كالا و خدمات كه مورد تأييد اسلام است، عرضه و تقاضاى كالاهاى سرمايهاى بهصورت نسيه را موجب پيدايش و تعيين نرخ نسيه در بازار كالاى سرمايهاى دانسته و آن را بهعنوان هزينة فرصت سرمايهگذارى معرفى كرده است. نقطة برابرى نرخ نسيه و بازدهى نهايى سرمايهگذارى، حداكثر ارزش حال درآمد خالص از سرمايهگذارى است. افزايش نرخ نسيه باعث كاهش تقاضاى بنگاه براى سرمايهگذارى مىگردد. بنابراين، در بازار كالاى نسيه، نرخ نسيه معين مىشود و رابطة سرمايهگذارى با آن منفى خواهد بود. وجوه عرضهشده براى سرمايهگذارى، شامل بخشهايى از پسانداز افراد كه بهصورت مشاركت با نيروى كار قرار مىگيرد نيز مىباشد. افرادى كه درآمد اضافى دارند، چون امكان قرض ربوى براى آنها نيست، وارد عرصة توليد ميشوند. در اين صورت، وجوه مناسب براى سرمايهگذارى افزايش مىيابد. از سوي ديگر، متقاضيان سرمايهگذارى نيز افزايش مىيابند؛ زيرا با توجه به امر مشاركت، خسارات ناشى از خطرهاى فعاليتهاى اقتصادى بين طرفين عقد مشاركت، تقسيم مىگردد و افراد توليدكننده، كمتر از زمانى كه با گرفتن وام، پروژه را تأمين مالى مىكردند، خسارات احتمالى را تحمل مىكنند. بنابراين، تعداد متقاضيان سرمايهگذارى افزايش مىيابد. افزون بر تقسيم زيانهاى محتمل، وجود انگيزة نظارت و مراقبت شركا نسبت به يكديگر، كارايى فعاليت را افزايش مىدهد و در مجموع، تقاضاى سرمايهگذارى زيادتر مىگردد. بر اساس اين ديدگاه، حذف ربا باعث افزايش عرضه و تقاضاى وجوه سرمايهگذارى مىشود. بنابراين، حجم سرمايهگذارى زياد شده، آثار مثبت خود را در امر توليد، اشتغال، قيمت كالا، تورم و رفاه عمومى بر جاى مىگذارد (صدر، 1375، ص290).
ايرج توتونچيان نشان ميدهد كه با نفى نرخ بهره در اقتصاد اسلامى، عامل محدودكنندة اجراى پروژهها از بين مىرود و هزينة فرصت سرمايه، برابر صفر خواهد بود. البته پروژههاى مختلف با هم رقابت مىكنند؛ تا زمانى كه امكانات كشور از نظر توليد، اجازة سرمايهگذارى را بدهد، پروژه سودآورتر انجام ميشود. بنابراين، تاآنجاكه نرخ سود و بازده نهايى به صفر گرايش دارد، سرمايهگذارى ادامه خواهد داشت؛ اما براى انتخاب نوع پروژه براى سرمايهگذارى، پروژهها با يكديگر رقابت ميكنند و هر كدام كه سود بيشترى دارد، انتخاب خواهد شد. بنابراين، حجم سرمايهگذارى در اقتصاد اسلامى، به علت نبود نرخ بهره (حذف نرخ) افزايش مىيابد .نبود نرخ بهره در فرايند تصميمگيرى، باعث كاهش هزينة توليد كالا در هر مرحلة توليد ميشود. افزايش حجم سرمايهگذارى، و بهتبع آن افزايش اشتغال و كاهش هزينة توليد، و پيرو آن كاهش قيمت كالا، از آثار مثبت سرمايهگذارى با الگوى اقتصاد اسلامى در مقايسه با اقتصاد سرمايهدارى است. (توتونچيان، 1379، ص262(.
منذر كهف، سرمايهگذارى را وابسته به دو عامل نرخ بازده انتظارى سرمايهگذارى و هزينة آن مىداند. هزينة سرمايهگذارى از ديدگاه مدير، مبالغى است كه بايد به صاحبان سرمايه پرداخت؛ يعنى سهمى از هر درآمد و بازدهى طرح كه به صاحب سرمايه مىرسد، هزينة توليد قلمداد مىگردد. مقدار سهم صاحب سرمايه، در بازار مضاربه تعيين مىشود و به موجودى قابل عرضه براى سرمايهگذارى و كاردانى و مهارت مدير كه تقاضا براى وجوه را معين مىكند، بستگى دارد. مقدار تعادلى سرمايهگذارى، در نقطهاى معين مىشود كه هزينة آن برابر بازدهى باشد. مدير تا آنجا تقاضاى سرمايهگذارى دارد كه سهم صاحب سرمايه به حداكثر برسد. ايشان ضمن بيان تفاوت بين نرخ سود و نرخ بهره، توضيح دادهاند كه رشد و ترقى نظام اقتصاد اسلامى، در ارتباط با حذف بهره و وجوب زكات است. وجوب زكات باعث مىشود كه صاحبان دارايى، دستكم براى جبران همان مقدارى كه بهعنوان زكات پرداخت مىكنند، بر پساندازهايشان بيفزايند و حرمت ربا باعث كاهش تقاضاي نقدينگى مىشود؛ هم پسانداز افزايش مييابد، هم دارايى بيكار كم مىشود (كهف، 1376، ص71).
افزايش توليد كل و كاهش تورم
در نظام بانكي بدون بهره، صاحبان سپردهها در سود حاصل از عمليات موضوع مشاركت، بهطور مستقيم سهيماند. اين سهم برخلاف نظام ربوي، داراي نرخ ثابتي نيست و به عواملي چون مديريت درست، سرعت عمل و وجود بازار براي محصول، بستگي مستقيم دارد. به همين دليل، سبب تشويق طرفين به فعاليت بيشتر در جهت تحقق اهداف موضوع مشاركت خواهد شد. در نتيجه، سودآوري و بهرهوري فعاليتهاي توليدي، بيشتر خواهد شد. تحقق آثار فوق در نظام بانكي بدون ربا، بهطور طبيعي دو اثر مهم ديگر بهدنبال خواهد داشت كه عبارتاند از: افزايش توليد كل و كاهش تورم.
بررسيهاي انجامشدة توسط محمد فهيم خان تحت نظام مشاركت در سود و زيان (PLS)نشان ميدهد چنانچه به علت حذف بهره تقاضاى سرمايهگذارى افزايش يابد، عرضهكنندة سرمايه سهم بالاترى را طلب مىكند؛ زيرا ريسك وارد كردن تمام سرمايه در نوع خاصى از توليد، افزايش مىيابد. از منظر مباني نظري به دليل آنكه سهم سود، بالاتر از نرخ بهره است، بازدهى صاحبان سرمايه در مقايسه با نرخ بهره، بالاتر، و عرضة وجوه بيشتر مىشود؛ و به علت تقسيم خطر بين عامل و صاحب سرمايه، تقاضاى سرمايهگذارى افزايش مىيابد. بنابراين، سطح تعادل در يك نرخ بازده، بالاتر از نرخ بهره اتفاق مىافتد؛ افزون بر آنكه با حذف بهرة ثابت، كارآفرينان بيشترى جلب اقتصاد مىشوند.
در نظام مشاركت، به علت نبود وامهاى مصرفى، مصرف كاهش مييابد و اين امر، اثر منفى بر تورم مىگذارد. در ضمن، تمام وجوه سرمايهگذارىشده توليد را افزايش مىدهد و بر تورم اثر منفى خواهد گذاشت. تحت نظام مشاركت، تقاضاى مؤثر كارفرما (عامل) براى وجوه سرمايهگذارى، متأثر از سود انتظارى است و آن هم متأثر از سهم سود صاحب سرمايه مىباشد. ممكن است با افزايش عرضة وجوه، سهم سود صاحب سرمايه افزايش يابد يا ثابت بماند؛ همينطور سهم كارفرما (عامل). كارفرما تا جايى متقاضى سرمايهگذارى است كه سود انتظارى خود (تفاضل سود كل و سود صاحب سرمايه) را حداكثر سازد. نقطة تعادل براى بستن عقد قرارداد بين كارفرما و صاحب سرمايه، تساوى توليد نهايى سرمايهگذارى (شيب منحنى نهايى توليد) و شيب منحنى بازده انتظارى صاحب سرمايه است (خان و ميرآخور، 1370، ص203).
ميرآخور و كريشن (C.F. Mirakhor & Krichenem, 2009)در مقالهاي با عنوان «بحران كنوني، درسي براي مالية اسلامي» نشان ميدهند كه نظام اسلامي و مشاركت، از جهات مختلف نسبتبه نظام بهره مزيت دارد. كاهش هزينههاي توليد، افزايش سرمايهگذاري به دليل كاهش نااطميناني با توزيع خطرات سرمايهگذاري بين طرفين شريك، و افزايش وجوه عرضهشده با تبديل آنها به سرمايههاي مولد بهجاي فعاليتهاي غيرمولد مثل سفتهبازي، آثار ابتدايي نظام هستند؛ علاوه بر اينها، افزايش توليد و عرضة كل، بالا رفتن سطح اشتغال نهادههاي توليد، كاهش سطح عمومي قيمتها به دليل كاهش هزينهها با حذف هزينة بهره، و عادلانهتر شدن توزيع درآمد، از ديگر آثاري است كه ميتوان به آنها اشاره كرد. نظر به اينكه در نظام مشاركت، پيامدهاي مطلوب و نامطلوب فعاليت اقتصادي متوجه هر دو طرف قرارداد عامل و صاحب سرمايه است، نتايج حاصل از آن نيز در قالب سود و زيان، نصيب هر دو ميشود؛ درحاليكه در نظام ربوي، وامدهنده به دليل كنار بودن از اقتصاد واقعي، هميشه برنده است.
يوسف بنعبداللّه الزامل و بوعلام بنجيلالى معتقدند كه تحريم نرخ بهره هزينههاي سرمايهگذارى در اقتصاد اسلامى، را كاهش ميدهد و باعث افزايش سرمايه، سرمايهگذارى، توليد و عرضة كل مىشود. با كاهش بورسبازى مالى و راكد ماندن آن، سرمايهگذارى گسترش مىيابد. سرمايهگذارى بخش دولتى و مقدارى از بخش خصوصى به انگيزة سود انجام نمىگيرد و فقط قسمتى از سرمايهگذارى بخش خصوصى به انگيزة سود است. تابع توليد، از ايمان مذهبى نيز متأثر است و بر كارايى و بهرهورى، اثر مثبت دارد. هزينة كار، به علت مشاركت بين سهامدار و مدير كاهش مىيابد. هزينه كل (C)، شامل هزينة نيروى كار استخدامشده مدير(W) و هزينة سرمايه است. هزينة سرمايه، شامل سهم سهامدار از سود () و استهلاك سرمايه () است. به علت ايمان مذهبى و حفظ اموال، نرخ استهلاك سرمايه كمتر است و هزينة كل عبارت است از:
C = WL + ( + ) qK
Q كه در آن، قيمت يك واحد سرمايه، و K مجموع سرمايه استفاده شده است.
p = pf (i, L, K) - WL - ( + ) qk
با حداكثر كردن سود، به رابطة MPk = ( + ) q/P خواهيم رسيد.
با افزايش ايمان(i) ، توليد نهايى سرمايه (MPk) افزايش مىيابد و براى تعادل، لازم است سمت راست معادله تغيير كند. با توجه به ثبات () و منحنى عرضه، انتظار افزايش يا q در نتيجة افزايش تقاضا براى اوراق مالى و تجهيزات سرمايهاى وجود دارد؛ و اگر منحنى تقاضا ثابت باشد، انتظار مىرود با افزايش توليد و عرضه، سطح قيمتها (P) كاهش يابد. آنها نشان دادند كه با مشخص شدن تابع توليد، مثل كاب ـ داگلاس، مىتوان تابع سرمايهگذارى را بهدست آورد كه آن، تابع مثبت تغييرات درآمد (Y) و قيمت(P) ، و تابع منفى تغييرات قيمت سرمايه (q) خواهد بود. ايمان نيز از طريق تابع توليد، تأثير خود را خواهد گذاشت. در بلندمدت، به علت افزايش توليد، كاهش هزينهها و افزايش سود، سهامداران جديد جذب بازار مىشوند و با افزايش عرضة وجوه مضاربه، سهم سهامدار كاهش مىيابد. بنابراين، ايمان مذهبى در بلندمدت را كاهش مىدهد (زامل و جيلالي، 1378).
در مجموع، در چارچوب بانكداري بدون ربا، تورم به سه دليل كاهش مييابد:
كاهش تقاضاي پول در نتيجة فقدان فعاليتهاي سفتهبازي؛
انتقال منحني عرضة كل بر اثر افزايش اشتغال و سطح توليد؛
توازن ميان درآمد و مخارج، در گردش واقعي و پولي اقتصاد (ر.ك: فراهانيفرد، 1378).
بنابراين، طبق مباني نظري، با اجراي بانكداري بدون ربا و حذف ربا از نظام اقتصادي انتظار بر آن است كه سرمايهگذاري و توليد افزايش يابد و تورم كاهش پيدا كند.
شواهد تجربي
به دليل آنكه بجز ايران، پاكستان و سودان، كشور ديگري تجربة نظام كامل بانكداري اسلامي را ندارد، شواهد تجربي كمي در زمينة اثر حذف ربا بر سرمايهگذاري، توليد و تورم وجود دارد. در ادامه، به برخي از مطالعات كه تا حدي به موضوع مرتبط است، اشاره ميشود.
چانگ و ليو (C.f. Chong & Liu, 2009) در مقالهاي با عنوان «بانكداري اسلامي: ربوي يا غيرربوي»، بر اساس مدل تسهيم سود و زيان (PLS) درمييابد كه در عمل، تفاوت زيادي بين بانكداري اسلامي و بانكداري ربوي نيست. وي با مطالعة موردي مالزي نشان ميدهد كه سپردهگذاري بانكي، غيرربوي نيست و به بانكداري ربوي نزديك است. وي در تحقيق خود بيان ميكند بانكداري اسلامي واقعي از بانكداري مرسوم متفاوت است و با استفاده از پاردايم PLS ميتوان آن را سنجيد كه سهم بزرگي از تسهيلات بانكي مالزي، بر اساس عقود مشاركت (PLS) نبوده است. در نهايت، با استناد به پارادايم PLS و دلايل ديگري، سپردهگذاري اسلامي مالزي را غيرربوي نميداند.
فرقاني و مولاني (C.f. Furqani & Mulyany, 2009)در تحقيقي با عنوان «بانكداري اسلامي و رشد اقتصادي» با مطالعة دادههاي تجربي كشور مالزي با تكنيك تصحيح خطاي بُرداري (VECM)، (Vector error correction model) با استفاده از اطلاعات سري زماني 2005-1997 اثر بانكداري اسلامي را بر رشد و سرمايهگذاري آزمون كردند و رابطة مثبت و معناداري بين بانكداري اسلامي و رشد اقتصادي در بلندمدت بهدست آوردند. ايشان در بيان اين علت ميگويند كه با اجراي بانكداري اسلامي، پساندازها افزايش پيدا ميكند؛ ازاينرو، سرمايهگذاري و رشد اقتصادي در بلندمدت افزايش مييابد.
ارائة الگو
پژوهش حاضر، سعي دارد تصويري واقعي از اثر اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا در ايران بر سرمايهگذاري و رشد و تورم در اقتصاد ارائه دهد. بنابراين، ابتدا لازم است توابع سرمايهگذاري، رشد توليد و تورم مورد استفاده، مشخص شوند.
الف) تابع سرمايهگذاري
از نظر اقتصاددانان كلاسيك، تقاضا براي سرمايهگذاري، تابع غيرمستقيم نرخ بهره است. براي اين نظريه ميتوان معادله زير را نوشت:
I=f(r) , f´(r) <0
در نظرية كينز، بنگاهها پروژههاي سرمايهگذاري را با توجه به نرخ بازدهي داخلي درجهبندي ميكنند و پس از آن، پروژهاي را كه نرخ بازدهي داخلي آن در مقايسه با نرخ بهره بيشتر باشد، براي سرمايهگذاري انتخاب ميكنند. كينز در ابتدا ازكارايي كرانهاي سرمايه صحبت كرد؛ اما بعداً اقتصاددانان ديگر، نظرياتش را به بازده كرانهاي سرمايهگذاري تعميم دادند. كينز تقاضا براي سرمايه-گذاري را تابع بهره معرفي ميكند كه هرگاه نرخ بهره كاهش يابد، تقاضا براي كالاهاي سرمايهاي افزايش مييابد و به افزايش قيمت كالاهاي سرمايهاي ميانجامد. همچنين نظرية كينز بيان ميكند كه موجودي مطلوب سرمايه، به هزينة سرمايه و تقاضاي كل انتظاري (Expected Aggregate Demand) كه جريانهاي نقدي آينده را معين ميكند، بستگي دارد. بنابراين ميتوان نوشت:
K* = f (r,E(Y))
نگاهي به متون اقتصادي در زمينة سرمايهگذاري نشان ميدهد كه بيشتر مطالعات و كوششها در جهت برآورد تابعي براي تحليل سرمايهگذاري، بهگونهاي بر اساس اصل شتاب انعطافپذير(Flexible Acceleration Principle) بوده است كه براي نخستين بار توسط گودوين و چنري (Goodwin and Chenery) مطرح شد. در مدلهاي سرمايهگذاري، فرض بر اين است كه بنگاه توليدي در بلندمدت انباشت سرماية مطلوبي را در نظر دارد و ميخواهد به آن سطح از انباشت سرمايه برسد. بنگاه توليدي بهمنظور رسيدن به آن حد مطلوب از انباشت سرمايه (K*t) در هر دورة زماني انباشت سرماية فعلي خود (Kt) را بهنسبتي متناسب با اختلاف بين انباشت سرماية موجود و انباشت سرماية مطلوب تعديل ميكند؛ يعني: K_t-K_(t-1)=(1-)[〖K^〗_t-K_(t-1) ] 0(1-) 1
كه در آن، (1-) ضريب تعديل است و هرچه اين ضريب بزرگتر باشد، سرعت تعديل بهسوي انباشت سرماية مطلوب سريعتر خواهد بود. ازآنجاكه سرمايهگذاري خالص (NIt) بهصورت تغيير در انباشت سرمايه تعريف ميشود، ميتوان نوشت:
〖 NI〗_t=K_t-K_(t-1)
ميتوان چنين فرض كرد كه مقدار استهلاك در هر سال، متناسب با انباشت سرماية موجود است. بر اساس اين فرض، سرمايهگذاري جانشين شده بهجاي استهلاك (Dt) را ميتوان بهصورت زير نوشت:
D_t=K_(t-1)
كه در آن، يك نرخ استهلاك ثابت است. اكنون اگر رابطة (5) اضافه شود، سرمايهگذاري ناخالص (It) نتيجه خواهد شد.
I_t=(K_t-K_(t-1) ) +K_(t-1) =(1-)[〖K^〗_t-K_(t-1) ]+K_(t-1)
اكنون براي تبيين رفتار سرمايهگذاري، ابتدا لازم است آنچه سطح مطلوب انباشت سرمايه را تعيين ميكند، مشخص شود. پژوهشهاي انجامشده در اقتصاد ايران (ر.ك: نوفرستي و عرب مازار، 1373) نشان ميدهد كه سطح مطلوب انباشت سرمايه(K*t) ، تابعي از درآمد ملي (Yt) اعتبارات بانكي (CERt) ، و درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت در دوره قبل (ORt-1) باشد. بنابراين:
〖K_t〗^= _0+ _1 Y_t+_2 CER_t+_3 OR_(t-1)
با جانشين كردن رابطة (7) در رابطة (6) خواهيد داشت:
I_t=(1-)[_0+ _1 Y_t+_2 CER_t+_3 OR_(t-1)-K_(t-1) ]+K_(t-1)
پس از ضرب كردن و فاكتورگيري، بهصورت كلي زير درميآيد:
I_t=_0+ _1 Y_t+_2 CER_t+_3 OR_(t-1)+_4 K_(t-1)
بدينترتيب، تبيين رفتار سرمايهگذاري در بخش خصوصي، با توجه به چارچوب نظري بالا، در قالب تابع زير استخراج شده است:
IP_t=_0+ _1 Y_t+_2 CER_t+_3 OR_(t-1)+_4 R_t+_5 K_(t-1)
كه در آن، IP سرمايهگذاري بخش خصوصي،Y توليد ناخالص داخلي،R نرخ سود بانكي، OR درآمد حاصل از صادرات نفت، و K انباشت سرمايه است (ر.ك: نوفرستي و عرب مازار، 1373). با توجه به اينكه دولت بر اساس قانون بودجه و ديگر مجوزها ميتواند از درآمدهاي حاصل از درآمد نفت استفاده كند، از متغير درآمدهاي نفتي دولت OGt بهجاي درآمدهاي نفتي استفاده ميشود. بنابراين، تابعي كه در اين پژوهش موردنظر قرار ميگيرد، عبارت است از:
IP_(t`)=F (Y_(t ),CER_t ,OG_(t-1) ,R_t ,K_(t-1) )
IP = سرمايهگذاري بخش خصوصي؛ Y= توليد ناخالص داخلي؛ OG= درآمدهاي نفتي دولت؛= K انبارة سرمايه؛ R = نرخ سود؛ = CER تسهيلات اعطايي بانكي.
ب) تابع رشد اقتصادي
در مدلهاي رشد درونزا، اگر تابع كابداگلاس زير را در نظر بگيريد:
Y=AK^ L^ k^
كه در اين تابع، Y محصول كل اقتصاد، K سرماية كل اقتصاد، L نهادة نيروي كار، و k سرماية بخش خصوصي باشد (شاكري، 1387، ص616)، با گرفتن لگاريتم و با مشتقگيري از طرفين رابطة رشد بهدست خواهد آمد:
Y ̇= A ̇+K ̇+L ̇+k ̇
با توجه به رابطة (15) ميتوان گفت: رشد اقتصادي(Y ̇) تابعي از رشد سرماية كل اقتصاد (K ̇) و رشد نيروي كار (L ̇) و رشد سرماية بخش خصوصي (k ̇) ميباشد وA ̇ ساير مواردي است كه رشد را توضيح ميدهد. در اقتصاد ايران، طبق پژوهشها و مطالعات انجامشده (ر.ك: درگاهي و قديري، 1382؛ كميجاني، 1374، كشاورزيان و عظيمي، 1384)، A ̇ تبيين شده است كه وجود تسهيلات اعطايي بانكها (CER) و هزينههاي دولت (مصرفي و سرمايهگذاري) G كه صرف آموزش و پيشرفت فناوري و زيرساختها ميشود، بهعنوان ديگر متغيرهاي توضيحي، وارد تابع ميشوند. بنابراين، تابع رشد اقتصادي برآوردي در اين پژوهش، بهصورت زير است:
Y ̇ =f (K ̇ , L ̇, IP , CER, G)
Y ̇ = توليد ناخالص داخلي؛ IP = سرمايهگذاري بخش خصوصي كه همان (k ̇)؛ = CER تسهيلات اعطايي بانكي؛K ̇ رشد سرمايه، L ̇ = رشد كار؛ و G = كل هزينههاي دولت (مصرفي و سرمايهگذاري).
ج) تابع تورم
اقتصاددانان، نظرية مقداري پول بر اساس نظرية معروف اقتصادي خود منشأ ايجاد تورم را مورد تجزيه و تحليل قرار ميدادند .در خصوص اين نظريه، دو تفسير وجود دارد؛ اولي معادلة مبادلة فيشر (Irving Fisher)، و دومي معادلة كمبريج است. ايروينگ فيشر، تجزيه و تحليل خويش را از طريق معادلة مبادلة Mv=Py آغاز ميكند كه در آن، M حجم كل ذخاير پول، و v سرعت گردش پول است.P سطح عمومي قيمتها، وY سطح محصول توليدشده در اقتصاد را نشان ميدهد. اين سطح محصول، از سويي بهمعناي درآمد دريافتي همة عاملان اقتصادي نيز ميباشد(كتابي، 1367، ص20): P_t Y_t=M_t V_t
حال با توجه با نظرية مقداري پول، اگر از طرفين رابطه، لگاريتم گرفته شده، سپس نسبت به زمان مشتقگيري شود، رابطة 17 بر حسب مقادير رشد متغيرها بهصورت زير بهدست ميآيد:
(P_t ) ̇+Y ̇_t=(M_t ) ̇+(V_t ) ̇
فيشر معتقد است كه سرعت گردش پول، توسط نهادهايي كه بر انجام مبادلات مؤثرند تعيين ميشود. طبق نظرية رجحان نقدينگي، با افزايش نرخ بهره، تقاضاي پول كاهش، و در نتيجه سرعت گردش پول افزايش مييابد (داودي و صمصامي، 1388، ص189(. با توجه به پژوهشهاي انجامشده، در اقتصاد ايران، از عوامل مؤثر بر گردش پول، نرخ بهره است. همچنين نرخ ارز نيز با توجه به ساختار اقتصاد ايران، بهواسطة اثرگذاري آن بر هزينههاي توليد، بر تورم مؤثر است. افزايش نرخ ارز موجب افزايش هزينة مواد اوليه و واسطهاي وارداتي ميشود و در نتيجه، قيمتها افزايش مييابند (ر.ك: داودي، 1376(. با توجه به اينكه متغير M، در واقع بهنحوي متغيرCER_(t ) محسوب ميشود، بنابراين تابع تورم بهصورت معادلة زير بهدست خواهد آمد:
P ̇_t=F(Y ̇_t,(CER) ̇_t ,R_t,( ex ) ̇)
Y ̇ = رشد توليد ناخالص داخلي؛ ( ex) ̇= رشدنرخ ارز؛= (CER) ̇_t رشدتسهيلات اعطايي بانكي؛ R = نرخ سود.
LnIp_t = α_0 +α_1 D63+α_2 D63×LnCER_t +α_3 LnCER_t+α_4 K_(t-1)+α_5 R_t+α_6 LnGDP_t +α_7 LnOG_(t-1)+α_8 D59
فرم توابع (13)، (16) و (19) بهصورت ذيل و با روش حداقل مربعات سهمرحلهاي برآورد شده است:
+ѵ_t
LnGDP_t= β_0 + β_1 D63 +〖 β〗_2 D63×LnCER_t + β_3 LnCER_t+β_4 LnIp_t + β_5 LnK_t +β_6 LnL_t+_7 LnG_t+β_8 D57+ E_t
LnCPi_t = δ_0 +〖δ_1 D63 + δ_2 D63×LnCER_t +〖 δ〗_3 LnCER_t + δ〗_4 LnGDP_t 〖 + δ〗_5 R_t+ δ_6 ex〖+ δ〗_7 D59 + l_t
كه در آن، متغيرهاي دستگاه معادلات، همزمان به دو دستة درونزا و برونزا به شرح ذيل تعريف شدهاند:
الف) متغيرهاي درونزاي الگو: لگاريتم سرمايهگذاري بخش خصوصي = LnIP_t؛ لگاريتم توليد ناخالص داخلي واقعي = LnGDP_t؛ لگاريتم سطح عمومي قيمتها LnCPi_t=
ب) متغيرهاي برونزاي الگو: لگاريتم تسهيلات اعطايي به بخش خصوصي = LnCER_t؛ لگاريتم درآمدهاي نفتي دولت = 〖LnOG〗_t؛ لگاريتم كل مخارج دولت = LnG_t؛ انبارة سرمايه = K_t؛ لگاريتم سرمايه = LnK_t؛ لگاريتم اشتغال = LnL_t؛ نرخ سود سپردهگذاري بلندمدت پنج ساله = R_t؛ نرخ ارز بازار موازي = Ex_t؛ متغيرهاي مجازي شوك نفتي بزرگ 1353 = D53؛ متغيرهاي مجازي وقوع انقلاب اسلامي 1357 = D57، متغيرهاي مجازي وقوع جنگ تحميلي 1359 = D59؛ متغيرهاي مجازي اجراي قانون بانكداري بدون ربا 1363= D63.
اطلاعات و ارقام استفادهشده در اين مطالعه، از دادههاي سري زماني 88-1338، منتشرشده توسط بانك مركزي ج.ا.ا بهدست آمده است. روش برآورد حداقل مربعات سهمرحلهاي (3SLS)، با استفاده از نرمافزار Eviews6 ميباشد. پس از انجام آزمون پايايي متغيرهاي تحقيق، نتايج بهدست آمده، در جدول (1) نشان داده شده است.
جدول 1. نتايج حاصل از آزمون پايايي متغيرها
نام متغير آمارة آزمون آمارة آزمون ديكيفولر تعميميافته
در سطح يك درصد در سطح پنج درصد
DLNCER 54/3- 57/3- 92/2-
DLNCPI 99/2- 57/3- 92/2-
DLNGDP 79/3- 57/3- 92/2-
DLNG 03/3- 6/3- 93/2-
DLNIP 20/5- 61/2- 94/1-
DLNK 2- 61/2- 94/1-
DLNL 3/4- 57/3- 92/2-
DR 24/6- 61/2- 95/1-
DEX 41/4- 57/3- 92/2-
DLNOG 88/5- 6/3- 93/2-
منبع يافتههاي پژوهش
با توجه به اينكه تمام متغيرهاي الگو، پايا يا تفاضل پايا هستند، پس از برآورد الگو، آزمون پايايي جملات پسماند انجام شد، كه پايايي جملات پسماند به تأييد رسيد.
نتايج برآورد الگو و تفسير نتايج
پس از برآورد الگو با استفاده از روش حداقل مربعات سهمرحلهاي، نتايج حاصل به شرح جدول (2) بهدست آمد.
جدول 2: نتايج برآورد الگو
معادلات متغير وابسته متغير مستقل ضريب آمارة t ناحية رد ضريب (درصد)
معادلة
اول
سرمايهگذاري بخش خصوصي
عرض از مبدأ 29/12 3/4 نزديك صفر
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر عرض از مبدأ 75/0- 41/1- 17
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر شيب 09/0 35/1 19
توليد ناخالص داخلي 82/1 8/6 نزديك صفر
تسهيلات اعطايي بانكها 35/0 97/1 2/4
درآمد نفتي دولت 18/0 2/2 9/2
نرخ سود بانكي 13/0- 2/5- نزديك صفر
انبارة سرمايه 6-105/3- 5/4- نزديك صفر
متغير مجازي سال 1359 07/0- 9/1- 8/6
معادلة دوم رشد توليد ناخالص داخلي عرض از مبدأ 2/13 5/3 نزديك صفر
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر عرض از مبدأ 84/0 17/1 24
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر شيب 10/0- 08/1- 28
سرمايهگذاري بخش خصوصي 09/0 02/2 4
سرمايه 49/0 71/2 نزديك صفر
اشتغال 23/0 8/2 نزديك صفر
تسهيلات اعطايي بانكها 03/0 97/1 3
مخارج دولت 08/0 3/2 2
متغير مجازي براي سال 1357 3/0- 31/4- نزديك صفر
معادلة سوم تورم عرض از مبدأ 3/7 4/5 نزديك صفر
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر عرض از مبدأ 52/0 4/1 5/16
اثر اجراي بانكداري غيرربوي بر شيب 03/0- 67/0- 50
توليد ناخالص داخلي 9/0- 7- نزديك صفر
تسهيلات اعطايي بانكها 61/0 12 نزديك صفر
نرخ ارز 0001/0 8/5 نزديك صفر
نرخ سود بانكي 067/0 9 نزديك صفر
متغير مجازي سال 1359 31/0 7/3 نزديك صفر
منبع: يافتههاي پژوهش
پس از آزمون جملات خطا و اينكه تمام متغيرها با تفاضلگيري پايا هستند (جدول مربوط به پاياي جملات پسماند و تفاضل پايا بودن، همچنين نرمال بودن جملات پسماند و پايا بودن كه با استفاده از آزمون پرون انجام شد.) نتايج حاصل نشان ميدهد با احتمال پنج درصد در هر سه معادله اثر اجراي قانون بانكداري بدون ربا بر شيب و عرض از مبدأ توابع معنادار نشده است. بدين معناست كه اجراي قانون بانكداري بدون ربا (از سال 1363 تاكنون) تأثيري بر متغيرهاي اصلي اقتصادي (سرمايهگذاري، رشد اقتصادي و تورم) نداشته است. در معادلة اول، كشش توليد ناخالص نسبتبه سرمايهگذاري، 82/1 و مثبت بهدست آمده است. وجود اثر منفي جنگ بر سرمايهگذاري بخش خصوصي با معناداري ضريب متغير مجازي سال 1359به تأييد رسيده است. اثر شوك 1357 بر رشد نيز معنادار شده است.
با توجه به مباني نظري گفتهشده از منظر پژوهشگران اقتصاد اسلامي، انتظار ميرود كه پس از اجراي بانكداري بدون ربا، سرمايهگذاري و توليد افزايش يابد و از رشد قيمتها جلوگيري شود؛ ليكن اين اهداف اصلي قانونگذار و متوليان مربوطه تأمين نشده است و با نتايج مطرحشده در مباني نظري اثر حذف ربا بر متغيرهاي كلان اقتصادي، انطباق ندارد. اكنون اين پرسش اساسي مطرح ميشود كه چرا اجراي قانون بانكداري بدون ربا در ايران، بر متغيرهاي كلان اقتصادي مورد اشاره تأثيري نداشته است؟ براي پاسخ به اين پرسش مهم لازم است تا شيوة اجراي قانون در عمل بررسي شود. پرسش اين است كه آيا در نظام بانكي كشور، مطابق آنچه در قانون عمليات بانكي بدون ربا مقرر گرديده، عمل شده است؟
در نظام بانكداري ربوي، متقاضيان وام، وجوه مورد نياز خود را با نرخ ثابتي(بهره) كه از طرف بانك تعيين ميشود، دريافت ميكنند. اين متقاضيان موظفاند اصل وام دريافتي را بهاضافة بهرة آن، با توجه به مدت زمان بازپرداخت، در زمان مقرر بازپرداخت نمايند. بنابراين، آنها وام دريافت و اصل بهاضافة بهرة آن را بازپرداخت ميكنند.
قانونگذار در قانون عمليات بانكي بدون ربا، براي پرهيز از اينرويه، پرداخت وجوه و دريافت اصل بهاضافة مبالغ اضافي را ممنوع كرده و در مواد 7 تا 17 قانون، نحوة تخصيص منابع توسط نظام بانكي را تعيين نموده است. اين نحوة تخصيص منابع مصرّح در قانون موجب شده است تا از منظر قانوني، بانكها هنگام استفاده از عقودي مانند فروش اقساطي و اجاره بهشرط تمليك، مجاز به اعطاي وجوه بهطور مستقيم به مشتريان نباشند؛ بلكه موظفاند داراييهاي منقول و غيرمنقول و ديگر كالاهاي مورد نياز متقاضي را خريداري، و بهصورت اقساطي و اجاره بهشرط تمليك به مشتري واگذار نمايد. در عقودي همانند سلف و جعاله نيز بانك بايد در مقابل پيشخريد محصول يا ارائة خدماتي، وجوه را به مشتري منتقل كند. همچنين در ارائة تسهيلات در قالب عقود مشاركتي همانند مشاركت مدني و مضاربه، حق ندارند در ازاي سود معين ازپيشتعيينشده به متقاضيان تسهيلات، وجوهي را عرضه دارند.
در نظام بانكي ايران، در عمل از سال 1363 تسهيلات در قالب عقود مصرّح در قانون، فروش اقساطي، اجاره بهشرط تمليك، سلف، مشاركت مدني و مضاربه پرداخته شده است و شكل ظاهري قانون، كمابيش رعايت ميشود. اما نكتة بسيار مهم، اجراي دقيق قراردادها بر اساس مفاد آن است كه در عمل، بهگونهاي ديگر رفتار شده است. بانكها در ارائة تسهيلات در قالب عقود مبادلهاي (فروش اقساطي، اجاره بهشرط تمليك) بسيار بهندرت داراييهاي منقول و غير منقول و ساير كالاهاي مورد نياز متقاضي را خريداري، و بهصورت اقساطي يا اجاره بهشرط تمليك به مشتري واگذار كنند؛ و يا در ديگر عقود مبادلهاي همانند سلف و جعاله، در اكثر قريب به اتفاق موارد، وجه پرداختي، در مقابل پيشخريد محصول و يا ارائة خدماتي نيست.
در قراردادهاي فروش اقساطي، مشتري با ارائة فاكتورهايي مبني بر خريد كالا، تسهيلات را بهصورت وجوه نقدي از بانك دريافت ميكند. در برخي موارد، بانك متقاضي را وكيل خريد ميكند و تسهيلات را مستقيماً به مشتري اعطا مينمايد. البته در مقابل اين فاكتورها، ممكن است كالا يا اموالي باشد يا نباشد. مواردي نيز ديده ميشود كه متقاضيان با ارائة فاكتورهاي صوري، وجوه نقدي را از بانكها دريافت ميكنند. بنابراين، در ارائة تسهيلات در قالب اين عقود، هيچ تضميني وجود ندارد كه كالا يا اموالي مبادله شود. نمونههاي فراواني را ميتوان ديد كه متقاضيان، وجوه نقدي را از بانك دريافت نموده و در مدت مقرر، اصل آن را بهاضافة نرخ ازپيشتعيينشده به بانك بازپرداخت كردهاند. علت اصلي وقوع اين نوع معاملات ربوي آن است كه بانكها خود را بهطور مستقيم ـ آنگونهكه در قانون بانكداري بدون ربا تصريح شده است ـ درگير خريد و تهية اموال و كالاهاي مورد نياز مشتريان نميكنند.
در برخي از قراردادهاي اجاره بهشرطتمليك، ملكي در اختيار بانك نيست تا اجاره بدهد؛ بدينترتيب، قرارداد صوري منعقد ميشود و وجه نقد (وام) در ازاي بازپرداخت اصل بهاضافة درصدي مشخص، به متقاضي پرداخت ميشود.
گرچه در عقد سلف، شكل ظاهري قانون در قرارداد منعقدة بانك و مشتري رعايت ميشود، اما در عمل، وجوه نقد مورد نياز در چارچوب اين قرارداد به متقاضي پرداخت ميشود و وي بايد در زمان مقرر اصل آن را بهاضافة نرخ ازپيشتعيينشده به بانك مسترد كند. در اين قرارداد، در واقعيت محصولي پيشخريد نميشود تا بانك در زمان مقرر محصول را دريافت كند و آن را به فروش برساند.
در خصوص قرارداد خريد دين، موارد زيادي ديده ميشود كه سفتة صوري به بانك ارائه ميشود؛ درحاليكه خريد دَين محقق نشده است و مشروعيت ندارد. بانكها نيز بدون بررسي و اطمينان كامل از واقعي بودن اسناد ارائهشده و دَين مندرج در آنها، به انجام عقد خريد دَين اقدام ميكنند (ر.ك: هدايتي، 1372). بديهي است كه در اين شرايط، تسهيلات ارائهشده در اين قالب، شكل ربوي به خود ميگيرد.
بانكها در ارائة تسهيلات در قالب عقود مشاركتي، همانند مشاركت مدني و مضاربه، بسيار بهندرت با متقاضي تسهيلات، طبق قراداد منعقده با آنها و مشاركت واقعي مصرّح در قانون عمليات بانكي بدون ربا رفتار ميكنند.
عقود مشاركتي (مشاركت مدني، حقوقي و مضاربه)، در نظام بانكداري بدون ربا بهگونهاي استفاده ميشوند كه همان كاركرد عقود مبادلهاي را دارند. بانك مدعي است كه نظارت بر نتيجة عمليات هر گيرندة تسهيلات، و احراز ميزان سود يا زيان وي، در وسعت موجود نظام بانكي كاري مشكل است. به همين دليل، با افزودن عقود ضمان و هبه و شروطي ديگر به عقود مشاركتي، بهنوعي همان ساختار بهره را پياده ميكند. بانك براي اطمينان از كسب سود، با تلفيق و تركيبي از «هبة سود مازاد» و «تضمين زيان توسط مشتري» و «تضمين حداقل سود توسط مشتري»، نرخ قابل دريافت از مشتري را در عقود مشاركتي و مبادلهاي (هر دو) به رقم ثابت رسانده است؛ گرچه اين نرخ سود در عقود مشاركتي بسيار بالاتر است. بدينترتيب، كسي كه متقاضي دريافت تسهيلات به روش مشاركت از يك بانك است، علاوه بر زيان، درصد معيني سود را نيز بهنفع بانك تضمين ميكند. در واقع، چنين فردي هيچگاه با بانك مشاركت نميكند.
اين نحوة عمل بانكها موجب شده است تا در ارائة تسهيلات، نرخ سود مورد انتظار، به حداقل سود مورد انتظار تبديل شود. با توجه به اينكه اين نرخ بهندرت در انتهاي دورة مالي تغيير ميكند، نرخ بهصورت نرخ ثابت ازپيشتعيينشده براي مشتريان تبديل ميشود و در واقع، همان نرخ بهره در بانكداري ربوي را تداعي ميكند.
يك شاهد بر اين ادعا كه قانون در عمل بهدرستي اجرا نشده است، تصويب «قانون منطقي كردن نرخ سود تسهيلات بانكي متناسب با نرخ بازدهي در بخشهاي مختلف اقتصادي (با تأكيد بر قانون عمليات بانكي بدون ربا)» در سال 1385 است. اين قانون، دولت و بانك مركزي ج.ا.ا را مكلف كرده است تا سازوكار تجهيز و تخصيص منابع بانكي را چنان سامان دهند كه سود مورد انتظار تسهيلات بانكي در عقود با بازدهي ثابت طي برنامة چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، بهگونهاي كاهش يابد كه پيش از پايان برنامه، نرخ سود اينگونه تسهيلات در همة بخشهاي اقتصادي، يك رقمي گردد. همچنين در تبصرة 1 ذيل اين ماده واحده آمده است: «دربارة عقود با بازدهي متغير، بانكها مكلفاند بدون تعيين نرخ سود مورد انتظار، بر اساس مفاد قانون عمليات بانكي بدون ربا، در حاصل فعاليت اقتصادي مورد قرارداد شريك شوند.»
وجود نرخهاي تكليفي سودهاي بانكي نيز يكي ديگر از عواملي است كه ميتواند در عدم اجراي قانون مؤثر باشد.
نتيجهگيري
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بانكها ادغام و سپس ملي شدند. همچنين با تصويب قانون عمليات بانكي بدون ربا، قانون مصوب، جهت اجرا به بانكها ابلاغ شد. صاحبنظران اقتصاد اسلامي معتقدند كه حذف ربا از نظام اقتصادي كشور، موجب افزايش سرمايهگذاري، رشد اقتصادي و كاهش تورم ميشود. مباني نظري نيز مؤيد اين موضوع است. بهمنظور ارائة تصويري واقعي از اثر اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا بر سرمايهگذاري، رشد و تورم، از يك مدل كلان كوچك مقياس استفاده شد. نخست، توابع سرمايهگذاري، رشد توليد و تورم مشخص گرديد؛ سپس اثر اجراي قانون بر متغييرهاي مورد اشاره آزمون شد. نتايج حاصل، تأثير معنادار اجراي بانكداري بدون ربا بر سه متغير مورد بررسي را تأييد نكرد. بررسي شيوة اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا در عمل نشان ميدهد كه قانوني در چارچوب قراردادهاي بانكي پياده شده، در بيشتر موارد بهصورت صوري اجرا گرديده است و نتايج حاصل از مدل نيز اين مهم را تأييد ميكند.
- توتونچيان، ايرج (1379)، پول و بانكداري اسلامي و مقايسه آن با نظام سرمايه داري، تهران، توانگران.
- خان، محسن و عباس ميرآخور (1370)، مطالعات نظري در بانكداري و ماليه اسلامي، ترجمة محمد ضيائي بيگدلي، تهران، مؤسسه بانكداري ايران.
- داودي، پرويز، «سياستهاي تثبيت اقتصادي و برآورد مدل پوياي تورم در ايران» (1376)، بررسيها و سياستهاي اقتصادي، ش6، ص55- 78.
- داودي، پرويز و حسين صمصامي (1388)، اقتصاد پول و بانكداري، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
- درگاهي، حسن و امرالله قديري، «تجزيه و تحليل عوامل تعيين كننده رشد اقتصادي ايران با مروري بر الگوهاي رشد درونزا» (1382)، پژوهشنامه بازرگاني، ش26، ص20-45.
- زامل، يوسفبن عبداله و بوعلامبن جيلاني (1378)، اقتصاد كلان با نگرشي اسلامي، ترجمة نصرالله خليلي تيرتاشي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- شاكري، عباس (1387)، اقتصاد كلان، نظريهها و سياستها، تهران، پارس نويسا.
- صدر، سيدكاظم (1375)، اقتصاد صدر اسلام، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
- صمصامي، حسين و پرويز داودي (1389)، به سوي حذف ربا از نظام بانكي، تهران، دانايي توانايي.
- صمصامي، حسين، «ربا و مشكلات اقتصاد ايران»، (1389)، معرفت اقتصادي، ش1، ص113-140.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين (1388)، تفسير الميزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، چ بيست هشتم، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
- فراهانيفرد، سعيد «نقش بانكداري بدون ربا در رفع فقر» (1378)، مفيد، ش17، ص64-82.
- كتابي، احمد(1367)، تورم :ماهيت، علل، آثار و راههاي مقابله با آن، تهران، اقبال.
- كشاورزيان پيوستي، علي و اكبرعظيمي چنزق، «آزادسازي نرخ سود و تأثير آن بر متغيرهاي اقتصاد ايران» (1384)، پژوهشها و سياستهاي اقتصادي، ش35، ص65-85.
- كميجاني، اكبر، «مكانيزم اثرگذاري سياست پولي در قالب الگوي اقتصاد باز مورد ايران» (1374)، پژوهشها و سياستهاي اقتصادي، ش1و2، ص85-111.
- كهف، منذر (1376)، مقدمهاي براقتصاد اسلامي، ترجمة عباسعربمازار، تهران، سازمان برنامه و بودجه.
- نوفرستي، محمد و عباس عرب مازار، «يك الگوي اقتصادسنجي كلان براي اقتصاد ايران» (1373)، پژوهشها و سياستهاي بازرگاني، ش4، ص105-130.
- هدايتي، سيدعلي اصغر، «نگرشي بر مسائل اساسي نظام بانكداري بدون ربا در تجربه جمهوري اسلامي ايران» (1372)، روند، ش14و15، ص35-56.
- Mirakhor, Abbas, Noureddine Krichenem (2009), "Recent Crisis: Lessons for Islamic Finance", Preliminary Drft.
- Khan. Mohsin S (1986), "Islamic Interest-Free Banking", Staff Papers - International Monetary Fund, vol. 33 , No.1, p.1-27.