معرفت اقتصاداسلامی، سال یازدهم، شماره اول، پیاپی 21، پاییز و زمستان 1398، صفحات 151-164

    مفهوم کمیابی در اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدحسین میرمعزی / دانشيار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي / h.mirmoezi@gmail.com
    ✍️ مجتبی غفاری / دکتري اقتصاد اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي / ghafari.mojtaba@cmail.ir
    حامد عباسی / دانشجوي دکتري اقتصاد اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی / hmd.abbasi@gmail.com
    چکیده: 
    کمیابی یکی از مهم ترین مفاهیم در علم اقتصاد متعارف است. اهمیت این موضوع به گونه ای است که علم اقتصاد، بر محور آن تعریف می شود. در اقتصاد متعارف، دو نوع کمیابی مطلق و نسبی مطرح شده است. در اقتصاد اسلامی، اجماع مشترکی نسبت به این مفهوم وجود ندارد. این اختلاف نظر تا حدی است که برخی اقتصاددانان مسلمان، اقتصاد اسلامی را مبتنی بر کمیابی تعریف کرده و برخی، به طورکلی آن را رد کرده اند. هدف این مقاله، ارائه‌ی ایده روشنی در مورد «کمیابی» در اقتصاد اسلامی است. بدین منظور، مقاله با رویکرد تحلیلی و با استفاده از روش اسنادی، کمیابی در علم اقتصاد متعارف را به تفصیل بررسی و سپس، بر پایه برخی مشاهدات تجربی و آموزه های دینی، آن را نقد می کند. یافته های پژوهش حاکی از این است که کمیابی مطلق، مطابق آیات قرآن کریم مورد پذیرش اسلام نیست. اما در مورد کمیابی نسبی می توان گفت: کمیابی ای که منجر به تخصیص بهینه منابع می شود، با در نظر گرفتن برخی نکات، مورد تأیید اسلام است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Concept of Scarcity in Capitalist and Islamic Economics
    Abstract: 
    Scarcity is one of the most important concepts in conventional economic. In conventional economics, two types of absolute and relative scarcity have been proposed. In Islamic economics, there is no common consensus on this concept. This disagreement is to the extent that some Muslim economists have defined Islamic economics on the basis of scarcity and some have generally rejected it. The purpose of this article is to present a clear idea of "scarcity" in Islamic economics. To this end, the paper, in an analytical approach, using a documentary approach, examines scarcity in conventional economics and then criticizes it, based on some empirical observations and religious teachings. The findings indicate that absolute scarcity is not accepted by Islam according to the Holy Quran. But in the case of relative scarcity it can be said that scarcity that leads to the optimal allocation of resources, with some points in mind, is endorsed by Islam.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    «کميابي» معادل واژة انگليسي (Scarcity) و از مفاهيم مهم در علم اقتصاد به‌شمار مي‌رود. اهميت اين مفهوم به‌گونه‌اي است که بسياري از اقتصاددانان، علم اقتصاد را به کمک اين مفهوم تعريف کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، از نظر پول ساموئلسون علم اقتصاد عبارت است از: «بررسي روش‌هايي که بشر به کمک پول يا بدون آن، براي بهره‌برداري از منابع کمياب به‌منظور توليد کالاها و خدمات، طي زمان و توزيع کالاها و خدمات ميان افراد و گروه‌هاي جامعه به دليل مصرف حال و آينده برمي‌گزيند» (ساموئلسون، 1973، ص 3). ولدمن در مورد علم اقتصاد مي‌نويسد: «مطالعه تخصيص منابع، تحت شرايط کميابي است» (ولدمن، 2004، ص 2). کارل (1993)، اقتصاد را علمي مي‌داند که به مطالعة چگونگي واکنش افراد و گروه‌ها، به کمبودها و کميابي‌ها مي‌پردازد. فيشر و همکاران (1988)، اقتصاد را علمي مي‌دانند که به اين سؤال پاسخ مي‌دهد که چگونه جامعه، با وجود منابع محدود، تصميم مي‌گيرد چه چيزي و چگونه براي چه کسي توليد شود. اکلوند و توليسن (2000)، اقتصاد را مطالعه چگونگي انتخاب افرادي مي‌دانند که با کمبود منابع مواجه هستند و مي‌خواهند منابع خود را به گونه‌اي تخصيص دهند تا حداکثر رضايتمندي براي آنها محقق شود. همچنين، هر سه پيشگام نظريه مطلوبيت نهايي، منگر، جونز و والراس، کميابي را نقطه شروعي براي تحليل اقتصادي مي‌دانستند (منگر، 2004، ص 94؛ جونز، 1888، ص 37؛ والراس، 1954، ص 65).
    بنابراين، کميابي از جمله مهم‌ترين مفاهيم در علم اقتصاد به‌شمار مي‌رود. با وجود اين، توافق يکساني بين انديشمندان اقتصاد اسلامي، در مورد اين مفهوم وجود ندارد. فرضيه پژوهش عبارت است از: بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، مي‌توان نگاه ديگري به مسئله کميابي داشت. براي ارائه تحليل درست از کميابي در اقتصاد اسلامي، لازم است اين مفهوم در اقتصاد متعارف به دقت بررسي شود. بنابراين، در ادامه مفهوم «کميابي مطلق» و «نسبي» به‌طور دقيق در ادبيات اقتصاد متعارف بررسي مي‌شود. سپس، نظر برخي اقتصاددانان مسلمان در مورد کميابي بررسي مي‌شود. در پايان، مفهوم کميابي از ديدگاه اسلام بررسي مي‌شود.
    انواع کميابي در اقتصاد متعارف
    تقريباً مفهوم کميابي با مالتوس و رابينز که دو نوع کميابي را مطرح کردند، شناخته مي‌شود. در اينجا اين دو نوع کميابي بررسي مي‌شود.
    کميابي مطلق
    توماس رابرت مالتوس، با مقاله‌اي در مورد اصول جمعيت (1798)، اساس نظري بينشي را بنيان نهاد که در مورد گرسنگي و قحطي جهاني، براي تقريباً دو قرن بحث غالب بود (کتزنر، 1991)؛ هم از نظر علمي و هم از نظر ايدئولوژيکي (هاروي، 1974). او چنين استدلال مي‌کند:
    «جمعيت جهان را هر اندازه‌اي که فرض کنيد، براي مثال هزار ميليون نفر، جمعيت بشر با نسبت 1، 2، 4، 8، 16، 32، 64، 128، 256، 512 و ... افزايش مي‌يابد و وسايل معيشت با نسبت 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10 و ... افزايش مي‌يابد» (مالتوس، 1798، ص 8).
    بنابراين، اگر جمعيت کنترل نشود، پس از مدتي با کمبود مواد غذايي و قحطي مواجه خواهيم شد. مالتوس، به صراحت اين نکته را مطرح مي‌کند. «دليل حقيقي بحران اقتصادي ادامه‌دار و فقر طبقه پايين جامعه، رشد جمعيت است» (همان، ص 25).
    با کمک دو مجموعه، مي‌توان کميابي مطلق مالتوس را نشان داد: يکي مجموعه نيازهاي غذايي يا به صورت کلي‌تر احتياجات (R) و ديگري منابع در دسترس (A) است. هنگامي که احتياجات، بزرگتر از منابع در دسترس است (R>A)، در وضعيت «کميابي مطلق» قرار داريم. در واقع، از منظر مالتوس رابطة يک به يک بين منابع و احتياجات وجود دارد. به عبارت ديگر، مالتوس استفاده واقعي (و نه استفاده‌هاي جايگزين از منابع) را در نظر مي‌گيرد (اين موضوع در کميابي نسبي بيشتر توضيح داده مي‌شود). رابطة بين احتياجات و منابع را از منظر مالتوس، مي‌توان در شکل زير نمايش داد.
    شکل 1 رابطة يک به يک؛ مشکل استفاده واقعي (آستانه مصرف)

    منبع: داود، 2011، ص 1213
    شکل 1، بيانگر رابطه يک به يک بين منابع و احتياجات است. اگر R>A باشد، کميابي مطلق وجود دارد. در غير اين صورت، کميابي وجود ندارد. همچنين، مالتوس کميابي را يک پديدة طبيعي و اجتناب‌ناپذير مي‌داند؛ وي نتيجه مي‌گيرد که فقر نيز اجتناب‌ناپذير است.
    فرض کنيد با يک تعهد پرداخت از ثروتمندان، درآمد يک مرد در يک روز، از 18 پني به 5 شيلينگ افزايش يابد، شايد قابل تصور باشد. پس آنها مي‌توانند راحت‌تر زندگي کنند و يک تکه گوشت هر روز براي ناهار خود داشته باشند. اما اين نتيجه‌گيري بسيار غلطي است ... . در صورت دريافت 5 شيلينگ در روز، به جاي 18 پني، آن مرد با خيالبافي خودش را با ثروتمندان مقايسه مي‌کند و زمان بسياري را به تن آسايي اختصاص مي‌دهد. اين امر، يک ضربه قوي و فوري به صنايع توليدي وارد مي‌کند، نه‌تنها ملت فقيرتر مي‌شود، بلکه طبقات پايين نيز مضطرب‌تر مي‌شوند (مالتوس، 1826، ص 61).
    با اين بيان، طبقه حاکم را از مسئوليت در قبال فقرا و طبقه ضعيف در جامعه مبرا مي‌کند. نکتة حائز اهميت در ديدگاه مالتوس، نگاه مادي او به عالم است. در واقع از نظر زماني، مطالعات مالتوس با دورة‌ گسترش سکولاريزم همراه بوده و چارچوب ايدئولوژيکي وي، تمايل به همراهي با جنبش سکولار دارد. در توضيح اين نکته واترمن مي‌نويسد:
    سلطه کميابي در امور بشر و مطلوبيت اجتماعي فرض شده از طمع ورزيدن، خودپسندي و رقابت، مسئله شر ابدي را در يک شکل جديد و تهديدآميزي فراهم کرده است. «چگونه خدايي که مهربان، قادر و حکيم است، کميابي را براي مخلوقاتش مي‌خواهد؟» (مالتوس، 1798، ص 110-111). به‌عنوان يک نتيجه از اين چنين تفسير و ادراکي، مالتوس به‌شدت مي‌خواست امکان دانش وحياني (وحي) را انکار کند. بنابراين، مطابق نظر مالتوس، «ما بايد به خواست طبيعت توجه کنيم و خواست خدا در مورد طبيعت را در نظر نگيريم» (همان، ص 350). يا به عبارت ديگر، ما بايد «چشمانمان را به کتاب طبيعت بچرخانيم» (واترمن، 1986، ص 107).
    کميابي نسبي
    تعريف معروف رابينز از علم اقتصاد، بيانگر مفهوم «کميابي نسبي» است: «علمي که رفتار بشر را به‌عنوان يک رابطه بين اهداف و منابع کمياب که استفاده‌هاي جايگزين دارند، مطالعه مي‌کند» (رابينز، 1945، ص 16).
    رابينز رابطة بين اهداف و منابع را اين‌گونه برقرار مي‌کند: 1. اهداف گوناگون است. 2. ما خواستار برآوردن اين اهداف گوناگون هستيم. 3. زمان و منابع براي رسيدن به اين اهداف، محدود است و توانايي کاربردهاي جايگزين وجود دارد. 4. اهميت اهداف متفاوتند و مي‌توانند سازماندهي شوند (همان، ص 12). بنابراين، بشر مجبور به انتخاب است. رابينز مي‌نويسد:
    هنگامي‌که زمان و منابع براي دستيابي به اهداف، محدود هستند و توانايي کاربردهاي جايگزين وجود دارد و توانايي تشخيص اهميت وجود دارد، رفتار ضرورتاً شکل انتخاب به خود مي‌گيرد. هر عملي که در ارتباط با زمان و منابع محدود براي دستيابي به يک هدف است، انصراف از کاربردهايشان براي رسيدن به اهداف ديگر را درپي دارد. اين، يک جنبه اقتصادي دارد (همان، ص 14).
    از ديگر ويژگي‌هاي کميابي نسبي رابينز، فراگيري آن است. از نظر وي: «ما از بهشت بيرون شده‌ايم، ما نه زندگي ابدي داريم و نه منابع نامحدود لذت. هميشه اگر يک چيز را انتخاب کنيم، بايد از ديگر چيزها چشم بپوشيم، اين در حالي است که ميلي به چشم‌پوشي نداريم. کميابي منابع، براي برآوردن اهداف مهم گوناگون، تقريباً وضعيت همه‌گير رفتار بشر است» (همان، ص 15).
    در واقع رابينز، با طبيعي کردن کميابي، آن را فراگير مي‌کند. همچنين، وي کميابي نسبي را نقطة شروعي براي علم اقتصاد مي‌داند (ر.ك: ساموئلسون و نوردهاوس، 2001؛ بکر، 1971؛ زنوز، 1989).
    بنابراين، همه فعاليت‌هاي بشر جنبة اقتصادي مي‌يابد؛ زيرا با استفاده‌هاي جايگزين و رفتار جايگزين مشروط شده‌اند (رابينز، 1975، ص 28). استفاده جايگزين و قابليت جانشيني، براي فهم کميابي نسبي، کليدي هستند. مي‌توان گفت: مفاهيم هزينه فرصت و رقابت نيز نشئت گرفته از کميابي نسبي هستند. شکل زير مفهوم کميابي نسبي را به صورت گرافيکي نمايش مي‌دهد.
    شکل 2. رابطة یک به چند؛ مسئله استفاده جایگزین (تخصیص)
       (منبع: داود، 2011، ص 1214)
    شکل 2، يک نوع منبع (A) با استفاده‌هاي جايگزين، نسبت به n احتياج مختلف (Rn) را نشان مي‌دهد. شايد منبع A، براي برطرف کردن هر يک از احتياجات، به‌تنهايي کافي باشد. مثلاً، منبع A براي رفع احتياج R1 کافي است، ولي براي برطرف كردن همة احتياجات کافي نيست. بنابراين، بايد بين احتياجات مختلف، احتياجي را که اهميت و اولويت بيشتري دارد، انتخاب نمود. وجود اهداف مختلف، با منابع محدود در زمان، بيان‌کنندة کميابي نسبي است. براي مثال، يک شخص همزمان نمي‌تواند به شنا بپردازد و در کلاس درس حاضر باشد. در اين مثال، منبع زمان است و احتياجات شنا و حضور در کلاس درس است. بنابراين، شخص بايد با توجه به اهميت و اولويت، يکي از اهداف را انتخاب کند. با وجود اين، رابينز همه منابع را کمياب نمي‌داند. او اضافه مي‌کند: چيزهايي مانند هوا در اين دنيا هست که فراوانند. شخص مي‌تواند يک واحد هوا داشته باشد، بدون از دست دادن يک واحد کالاي ديگر. فراواني هوا، آن را کالاي رايگان کرده است. ما مجبور به قرباني کردن زمان، يا ديگر منابع براي به دست آوردن يک واحد هوا نيستيم (رابينز، 1945، ص 14-15 و 35).
    رابطة بين کميابي نسبي و مطلق
    گرچه کميابي مطلق و نسبي، رويکردهاي متفاوتي دارند، اما ارتباط بين آنها مستحکم است. ممکن است يک منبع به صورت مطلق، فراوان باشد، ولي به‌صورت نسبي کمياب باشد و يا به‌عکس. براي مثال، ممکن است زمين به اندازة کافي براي نيازهاي غذايي، همه جمعيت موجود باشد (زمين به‌صورت مطلق براي نيازهاي غذايي فراوان است). اما ممکن است زمين، براي ساخت مسکن و توليدات صنعتي هم نياز باشد (زمين به‌صورت نسبي براي استفاده‌هاي جايگزين کمياب است). به‌عکس، ممکن است زمين براي کشاورزي، مسکن و صنعت کافي باشد (زمين به‌صورت نسبي فراوان است)، ولي چون بد تخصيص داده شده باشد؛ بدين‌صورت که زمين براي مسکن و صنعت فراوان باشد، ولي براي کشاورزي کمياب باشد (داود، 2011، ص 1216).
    از تعريف هر دو کميابي نسبي و مطلق، روشن است که وجود يک منبع، به‌تنهايي کافي نيست تا به‌عنوان کمياب تعريف شود، بلکه بايد يک خواسته، نياز و يا احتياجي نسبت به آن منبع مطرح باشد. به‌عنوان يک نتيجه، به مقدار محدودي از يک کالا، مفهوم کمياب اطلاق نمي‌شود، بلکه صرفاً مقدار در اختيار از آن کالا را مشخص مي‌کند. رابينز در اين مورد مي‌گويد:
    محدوديت منابع به‌تنهايي کافي نيست تا آن را تبديل به يک پديدة اقتصادي نمايد. اگر منابع، استفاده جايگزين نداشته باشند، مي‌توانند کمياب باشند، ولي نمي‌توانند اقتصادي باشند. مائده آسماني که از آسمان مي‌آيد، ممکن است کمياب باشد، اما اگر امکان مبادله آن با چيز ديگر نباشد و يا امکان به تعويق انداختن استفاده از آن نباشد، هدف هيچ فعاليت با جنبه اقتصادي نيست (رابينز، 1945، ص 13).
    بنابراين، اگر استفاده جايگزين وجود نداشته باشد (بدون هزينه فرصت) کميابي نسبي وجود ندارد. بنابراين، اهداف در شرايط رابينز نمي‌توانند اقتصادي شوند. اما از نظر مالتوس نيازي به استفاده جايگزين وجود ندارد، کافي است تا رابطة کمي R>A برقرار باشد (داود، 2011، ص 1217).
    در جدول زير مقايسه بين کميابي نسبي و مطلق ارائه شده است.
    جدول 1. مقایسه کمیابی نسبی و مطلق
        کميابي مطلق    کميابي نسبي
    واحد تحليل    جامعه    شخص
    هستي‌شناسي    مادي‌گرايي    ايدئاليستي
    کميابي هست    رابطة بين يک نوع منبع (A) و يک نوع احتياج (R)
    A-R (يک به يک)    رابطة بين يک نوع منبع و چندين احتياج در حال رقابت
    A-(R1,...,Rn) (يک به چند)
    ويژگي A-R    A و R در طول زمان و مکان متغيرند    A و R داده شده‌اند
    مسئله پژوهشي اصلي    تعيين آستانه‌ها و محدوديت‌هاي نهايي    يافتن تخصيص بهينه
    نوع تحليل (نتايج)    اثرات علّي    انتخاب عقلايي (بهينه)
    تمرکز    استفاده واقعي (عدم امکان جانشيني)    استفاده جايگزين (امکان جانشيني)
    مورد نمونه    ظرفيت برد سيستم نسبت به مصرف انسان    موارد شبيه رابينسون کروزو، يک شخص ابزار را به يک مجموعه احتياجات در حال رقابت تخصيص مي‌دهد
    وابستگي علمي    زيست‌شناسي، بوم‌شناسي    علم اقتصاد (نئوکلاسيک)
    نگاه به کميابي    کميابي پذيرفته شده است (اجتناب‌ناپذير)    کميابي پذيرفته شده است (اجتناب‌ناپذير)
    (منبع: داود، 2011، ص 1219)
    سطر اول: اشاره به مقياس دو نوع کميابي دارد. کميابي مطلق در يک جامعه، اقتصاد، ناحيه و يا به‌صورت جهاني بروز مي‌کند؛ اما کميابي نسبي، مربوط به بهينه‌سازي شخصي است.
    سطر دوم: کميابي مطلق بيشتر هستي‌شناسي مادي‌گرايانه دارد؛ اما کميابي نسبي بيشتر ايدئاليستي است؛ زيرا کميابي نسبي به بررسي رابطة بين منابع و استفاده‌هاي جايگزين (نه ضرورتاً چيزهايي که باز نمود تجربي يا مادي دارند) مي‌پردازد.
    سطر سوم: کميابي مطلق رابطة بين يک احتياج با يک نياز است. کميابي نسبي، به رابطة بين يک منبع و چندين احتياج در حال رقابت اشاره مي‌کند.
    سطر چهارم: دو تعريف از کميابي، مستلزم دو ديدگاه متفاوت در مورد چگونگي احتياج و منبع است. کميابي مطلق، جايي مطرح است که احتياجات و منابع متغير در نظر گرفته شوند. درحالي‌که در کميابي نسبي، احتياجات و منابع داده شده تلقي مي‌شوند.
    سطر پنجم: مسئلة اصلي کميابي نسبي، يافتن تخصيص بهينه منابع است. اما مسئله مالتوسين‌ها بيشتر تعريف آستانه در يک سيستم مشخص (محلي، منطقه‌اي يا جهاني) است.
    سطر ششم: نوع تحليل يا نتيجه‌گيري مالتوسين‌ها، بيشتر در مورد علت‌هاي مربوط به طبيعت است. تحليل‌هاي رابينزي، بر تعيين انتخاب عقلايي در يک موقعيت داده‌ شده متمرکز است. اين در واقع، بهينه‌سازي يک منبع داده‌ شده است.
    سطر هفتم: کميابي مطلق، استفاده واقعي از يک منبع را بررسي مي‌کند. درحالي‌که کميابي نسبي، استفاده‌هاي جايگزين را بررسي مي‌کند.
    سطر هشتم: يک مورد متداول کميابي مطلق، مي‌تواند به ظرفيت حمل يک سيستم (طبيعت، جامعه و اقتصاد) اشاره کند. وضعيت رابينسون کروزو، مي‌تواند به يک مورد متداول کميابي نسبي اشاره کند.
    سطر نهم: مسئلة کميابي مطلق، بيشتر مربوط به زيست‌شناسي و اکولوژي است؛ اما مسئلة کميابي نسبي، تمرکز اصلي اقتصاد نئوکلاسيک است.
    سطر دهم: هر دو رويکرد، فرض مي‌کنند که کميابي به‌طور طبيعي وجود دارد.
    برخي اقتصاددانان مسلمان و مسئلة کميابي
    اگر به تعاريف ارائه شده دربارة اقتصاد اسلامي، توجه کنيم، به اين نتيجه رهنمون مي‌شويم که نظر واحدي در مورد مفهوم کميابي، بين اقتصاددانان مسلمان وجود ندارد. عمدة اين امر، به دليل کم توجهي اقتصاددانان مسلمان به اين مفهوم مي‌باشد. برخي اقصاددانان مسلمان، از کميابي در تعريف اقتصاد اسلامي استفاده کرده‌اند. در مقابل، برخي اقتصاددانان مسلمان، به‌صورت صريح کميابي را در نوشته‌هاي خود رد و انکار کرده‌اند. بسياري از اقتصاددانان مسلمان هم اظهارنظر خاصي در مورد اين مفهوم نداشته‌اند و نسبت به اين مفهوم خنثي هستند. در اينجا نمونه‌هايي از دو مورد اول بيان مي‌شود.
    برخي اقتصاددانان مسلمان، تلاش نموده‌اند تا با توسل به مفهوم «کميابي»، اقتصاد اسلامي را تعريف نمايند. براي مثال، يسري احمد، علم اقتصاد اسلامي را چنين تعريف مي‌كنند: «علمي دانسته است که دربارة بهترين راه بهره‌برداري از منابع اقتصادي در دسترس، براي توليد بيشترين مقدار ممکن از کالاها و خدماتي که جامعه به آن نياز دارد و همچنين، توزيع و رشد آن در چارچوب شريعت اسلام و مقاصد آن بحث مي‌کند» (يسري احمد، 2003، ص 14-19).
    چپرا نيز اقتصاد اسلامي را اين‌گونه تعريف مي‌کند: «شاخه‌اي از دانش است که به تحقق رفاه بشر از طريق تخصيص و توزيع منابع کمياب، منطبق با آموزه‌هاي اسلام و بدون محدوديت بي‌جهت آزادي فردي يا ايجاد عدم تعادل‌هاي اقتصاد کلان و زيست‌محيطي کمک مي‌کند» (چپرا، 1996، ص 33).
    رزلي (2005)، بيان مي‌كند که کميابي يکي از راه‌هايي است که موجب مي‌شود شناخت بيشتري نسبت به اقتصاد اسلامي حاصل شود؛ زيرا هيچ مخالفتي از نظر اقتصاد اسلامي، دربارة کميابي وجود ندارد. همچنين، او بيان مي‌کند که کميابي يکي از واقعيت‌هاي زندگي است و مانند نيروي جاذبه در فيزيک، يکي از اصول اقتصاد اسلامي مي‌باشد. او براي اثبات ادعاي خود در رابطه با کميابي، به آيات مختلف قرآن و به برخي از تفاسير اهل‌سنت استناد مي‌كند (آل‌عمران: 13؛ معارج: 19-31).
    در مقابل، انس زرقاء (2003)، به استناد آياتي از قرآن (قمر: 49؛ اسراء: 70؛ اعراف: 10؛ حجر: 21؛ بقره: 29) به اين نتيجه مي‌رسد که آنچه در زمين از طرف خدا خلق شده است، قابليت ارائه خدمت به انسان‌ها را دارند و همه آنچه در زمين وجود دارد، حساب شده است و اتفاقي نيست. مطابق نظر او خداوند در حقيقت نياز زندگي محترمانه را مي‌پذيرد و براي انسان اين موارد را تأمين مي‌كند (زرقا، 2003، ص 18-19).
    خان نيز با استناد به آية 10 سورة فصلت، به کلي کميابي را رد مي‌کند (خان، 1984، ص 51). همچنين، وهبالبر و همکاران بيان مي‌کنند چگونه خداوندِ قادر مطلق، براي بندگان خود کميابي مي‌خواهد؟ وقتي خداوند نعمتي را در مکان يا زماني محدود مي‌کند، او در حقيقت محدوديت نمي‌خواهد. در مقابل، خداوند نعمت‌هاي خود را به نسبت و به مقدار براي بندگان مي‌فرستد تا آنها بتوانند بهتر کار کنند و دنيا را با توجه به محدوديت‌ها آباد کنند (وهبالبر و همکاران، 2015).
    در کتاب مباني اقتصاد اسلامي نيز دو معنا براي کميابي مطرح شده است: معناي اول، عبارت است از اينکه منابع شناخته شده و آماده بهره‌برداري، در هر زمان محدود است و براي رفع نيازهاي بشر کافي نيست. معناي دوم عبارت است از اينکه امکانات طبيعت نسبت به نيازهاي رو به رشد بشر کافي نخواهد بود. اين کتاب، از نظر علمي، معناي اول را تأييد و معناي دوم را رد کرده است. وي بعد از ديدگاه اسلامي، معناي کميابي را رد کرده است. در واقع، در ديدگاه اسلامي، مشکلي به نام کمبود منابع طبيعي، نسبت به نيازهاي بشر وجود ندارد. نقص مطالب ذکر شده در اين کتاب، اين است که توجهي به معناي کميابي نسبي نداشته است (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392، ص 156).
    با توجه به بررسي اجمالي صورت گرفته در نظرات اقتصاددانان مسلمان، دربارة کميابي به اين نتيجه مي‌رسيم که برخي متفکران اقتصاد اسلامي، اين مفهوم را پذيرفته و برخي نيز اين مفهوم را کاملاً رد کرده‌اند و بيان مي‌كند که در اقتصاد اسلامي، هيچ جايگاهي براي بحث کميابي وجود ندارد.
    بنابراين، مطابق آنچه بيان شد، عقيده يکساني در مورد کميابي در بين اقتصاددانان مسلمان وجود ندارد.
    لازم به يادآوري است كه کميابي از جمله مفاهيم ارزش‌محور است؛ يعني بر مباني هستي‌شناختي نظام اقتصاي سرمايه‌داري شکل‌ گرفته‌ است و جهت‌گيري خاصي را در عرصة اقتصادي القا مي‌کند. اگر در کشف و طراحي نظام اقتصادي اسلام، به اين امر توجه نشود، ممکن است اين مفاهيم انسان را به مسيري غيرمتناسب با جهت‌گيري‌هاي اسلامي هدايت کنند (يوسفي و غفاري، 1396).
    کميابي از منظر دين مبين اسلام
    کميابي مطلق
    بر اساس جهان‌بيني اسلامي، نه‌تنها منابع جهان طبيعت براي تأمين نيازهاي انسان کافي است، بلکه بسيار بيش از آن است. اين بدان دليل است که خداوندي که خالق اين جهان و انسان است، عالم مطلق و قادر مطلق و حکيم مطلق است. فضل و رحمت بي‌نهايت او، چنين اقتضايي را دارد. خلقت منابع، به مقدار کمتر از نيازهاي انسان‌‌ها، يا ناشي از جهل به مقدار منابع و نيازها است و يا ناشي از عدم قدرت در آفرينش منابع به اندازه نيازها و يا به دليل نقص در حکمت، يا به دليل بخل است. خداوند متعال از هر گونه نقصي مبرا است.
    خداوند متعال (ابراهيم: 32-34) بر کفايت منابع براي نيازها تصريح کرده، مي‌فرمايد:
    اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛ خداوند همان کسي است که آسمان‌ها و زمين را آفريد؛ و از آسمان، آبي نازل کرد؛ و با آن ميوه‌ها (ي مختلف) را براي روزي شما (از زمين) بيرون آورد؛ و کشتي‌ها را مسخّر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حرکت کنند؛ و نهرها را (نيز) مسخّر شما نمود و خورشيد و ماه را -که با برنامة منظّمي درکارند- به تسخير شما درآورد؛ و شب و روز را (نيز) مسخّر شما ساخت و از هر چيزي که از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت‌هاي خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است.
    همچنين مطابق آية زير، خداوند روزي تمام بندگان را تضمين کرده است: «وَ مَا مِن دَابَّةٍ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كلٌّ فىِ كِتَابٍ مُّبِين» (هود: 6)؛ هيچ جنبنده‌اي در زمين نيست مگر اينکه روزي او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مي‌داند؛ همه اينها در کتاب آشکاري ثبت است.
    افزون‌براين، منابع مادي اين جهان قابل افزايش است؛ زيرا خزائني مجرد، نامحدود و پايدار در نزد خداوند دارد و خداوند متعال به اسبابي که بيان کرده است، بر اين منابع مي‌افزايد.
    مطابق آية 21 سورة حجر، خزائن همه چيز در نزد خداوند است. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر: 21)؛ و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست؛ ولي ما جز به اندازة معين آن را نازل نمي‌کنيم.
    از نظر علامه طباطبائي، «إِنْ مِنْ شَيْءٍ»؛ يعني همه اشيا (طباطبائي، 1417ق، ج12، ص 141-144). از عبارت «عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ» متوجه مي‌شويم تمام اشياء نزد خداوند متعال خزائني دارند. همچنين، از عبارت «مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» متوجه مي‌شويم، اين خزائن پيش از آنکه به صورت محدود به جهان مادي نازل شوند، وجودي نامحدود دارند.
    مطابق آية 96 سورة نحل: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» (نحل: 96)؛ آنچه نزد شماست فاني مي‌شود؛ اما آنچه نزد خداست باقي است. آنچه نزد خداوند متعال است، ثابت و پايدار است. بنابراين، همه چيز نزد خداوند خزائني دارد که اين خزائن، نامحدود، ثابت و پايدار هستند و خداوند هر مقدار از آن را که بخواهد، به اين دنياي مادي نازل مي‌کند. علامه طباطبائي نيز علت اينکه در قرآن خلقت مواردي مانند چهارپايان (زمر: 6) و آهن (حديد: 25) را انزال خوانده، همين موضوع مي‌داند. در واقع، اين خزائن به سبب وجود مجرد و نامحدودشان نزد خداوند متعال علوّ دارند و وقتي لباس ماديت مي‌پوشند، مرتبه وجودي شان تنزل مي‌کند (ميرمعزي، 1391، ص 102).
    همچنين، در آيات و روايات متعددي به راه‌ها و عوامل افزايش منابع در دنيا اشاره شده است. از جمله، مي‌توان به تقوا (اعراف: 96)، شکر (ابراهيم: 7) و ياري کردن خداوند (محمد: 7) و استغفار (هود: 52) اشاره کرد.
    مطابق آنچه گذشت، کميابي مطلق در پاسخگويي به نيازهاي بشر وجود ندارد. اين ديدگاه، کاملاً در مقابل ديدگاه مالتوس و طرفداران او قرار مي‌ِگيرد. با وجود اين، اين سؤال مطرح مي‌شود که چرا در دنيا فقر، قحطي و کمبود مشاهده مي‌شود. در آيات 32 تا 34 سورة ابراهيم که پيش از اين ذکر شد، پاسخ اين سؤال داده ‌شده است.
    در اين آيات، پس از بيان برخي نعمت‌هايي که خداوند در اختيار انسان‌ها قرار داده، به صراحت مي‌فرمايد: هر آنچه انسان مي‌خواسته و به آن نياز داشته براي او فراهم کرده است. اما در انتهاي آيه به دو مشکل اصلي اشاره شده است.
    1. با وجود نعمت‌هاي بي‌شمار، انسان ظلوم (بسيار ظلم‌کننده) است. در واقع، ظلم برخي انسان‌ها به برخي ديگر، موجب مي‌شود عده‌اي بيش از اندازه از نعمت‌هاي خداوند متعال متنعم شوند. ازاين‌رو، عده‌اي از بسياري نعمت‌ها محروم شوند.
    2. با وجود نعمت‌هاي بي‌شمار، انسان کفار (بسيار کفران‌کننده) است. منظور از «کفران نعمت»، عدم استفاده صحيح از نعمت‌هاست. رفتارهايي مثل اتلاف، اسراف، تبذير و عدم استفاده بهينه از نعمت‌ها موجب مي‌شودعده‌اي از نعمت‌هاي الهي محروم بمانند.
    براين‌اساس، اگر ظلم و کفران نعمت نباشد، نعمت‌هاي بي‌شمار خداوند متعال که در اين جهان خلق کرده، براي نيازهاي همة انسان‌ها کافي است (صدر، 1408ق، ص 212-213).
    البته کميابي مطلق، مطابق تجربيات بشر نيز قابل رد است. آمارتيا سن (1983)، برنده جايزه‌ي نوبل، تحليل قابل توجهي از قحطي ارائه داده است. معمولاً اعتقاد بر اين بوده است که کمبود در عرضه‌ مواد غذايي، منجر به قحطي مي‌شود. ولي تحليل‌هاي آمارتيا سن، نکتة ديگري را روشن مي‌کند. از نظر او، آسيب‌پذيرترين طبقه، کارگران بدون زمين بودند که نمي‌توانستند در زماني که شکست محصول رخ مي‌دهد، کار پيدا کنند. پس مسئله‌ آنها، عدم توانايي در کسب دستمزد بوده است که اين عامل، بسيار متفاوت از عامل کمبود مواد غذايي، که منجر به قحطي مي‌شود، بوده است. از نظر سن، جامعه اين طبقه را براي استفاده از غذا ذي‌حق نمي‌دانست؛ زيرا آنها نمي‌توانستند سطح معيشت خود را تأمين کنند. او بيان مي‌دارد درحالي‌که مردم از گرسنگي مي‌مردند، چگونه غذا به خارج از منطقه قحطي منتقل مي‌شد! چرا که در خارج از منطقه‌ قحطي، مردم هزينه‌ پرداخت مواد غذايي را داشتند، درحالي‌که انسان‌هاي گرسنه در آن منطقه اين پول را نداشتند (زمان، 2010، ص 8).
    محققان در زمينة‌ فقر نشان داده‌اند که تنها 7/0 درصد از توليد ناخالص ملي، 22 کشور ثروتمند دنيا، براي حل مشکل همه گرسنگان در دنيا کافي خواهد بود (همان، ص 9). پس مسئله‌ اصلي کميابي در اقتصاد، به خاطر نبود منابع نيست، بلکه همان‌طورکه ذکر شد، به خاطر روحيه‌ ثروتمنداني است که تصور مي‌کنند همة‌ ثروت خود را به خاطر هوشمندي خود به دست آورده‌اند و در مورد همه ثروت خود ذي‌حق هستند و حاضر نيستند، بخش کمي از آن را براي رفع احتياجات نيازمندان صرف کنند.
    کميابي نسبي
    کميابي نسبي، با تفسيري که رابينز ارائه داده است، از ديدگاه اسلام قابل قبول است. کميابي نسبي، به اين مفهوم را مي‌توان از ديدگاه خرد و کلان مورد بررسي قرار داد:
    ديدگاه خُرد: بي‌شک منابع اقتصادي در اختيار هر فرد، در هر لحظه از زمان محدود است. از سوي ديگر، هر فرد داراي نيازهاي متعدد است. اين نيازها، همه در يک حد از اهميت نيستند و قابل درجه‌بندي‌اند. منابع در اختيار او نيز قابليت تخصيص به نيازهاي گوناگون را دارد. در چنين شرايطي، هر فردي بايد انتخاب کند و منابع را به نيازهاي با اهميت بيشتري اختصاص دهد. اين همان تخصيص بهينه منابع است که در قرآن کريم، «قوام» در مقابل اسراف و تقتير ناميده شده است: «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان: 67)؛ و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مى‏نمايند و نه سخت‏گيرى، بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند.
    در اين آيه، منظور از «انفاق» بخشش نيست، بلکه هزينه کردن است. خداوند در اين آيه، يکي از صفات «عباد الرحمن» را قوام و اعتدال در هزينه کردن نام مي‌برد که مفهومي نزديک به تخصيص بهينه منابع است.
    همچنين، در قرآن کريم دو واژة «شکر نعمت» و «کفران نعمت» (ابراهيم: 7)، به همين معنا به کار رفته است. شکر نعمت اين است که انسان از نعمت، در راستاي اهداف اهم خود به نحو درست استفاده كند. کفران نعمت به اين است که نعمت را به اهداف غيرمهم و به‌صورت نادرست اختصاص دهد. در ادبيات روايي ما نيز براي تخصيص بهينه منابع در سطح خرد، از تعبير «حسن تقدير معيشت» و «اصلاح مال» استفاده شده است (كليني، 1413ق، ج5، ص 87).
    يکي از روشن‌ترين منابعي که کمياب نسبي است، عمر انسان است. در روايات بسياري، در ارتباط با استفاده بهينه از عمر تأکيد شده است: رسول خدا فرمودند: «انّ العمر محدودٌ لن يتجاوز احدٌ ما قدر له...» (محمدي ري‌شهري، 1388، ص 371)؛ عمر محدود است. هيچ کس از مقداري که براي او تعيين شده است، رد نمي‌کند. در جاي ديگر فرمودند: «احذروا ضياع الاعمار فيما لايبقي لکم ففائتها لايعود» (همان)؛ از ضايع کردن عمر در چيزي که ماندگار نيست، پرهيز کن؛ چراکه عمرهاي از دست رفته قابل برگشت نيست.
    از ديدگاه کلان و با نظر به منابع در اختيار يک جامعه، در يک مکان و زمان معين نيز همين امر صحيح است؛ يعني منابع در اختيار محدود و اهداف متعدد و داراي درجه اهميت متفاوت هستند. در نتيجه، تخصيص بهينه منابع امري عقلي و عقلايي و مبرهن است. تعابيري همچون شکر و کفران نعمت، که در برخي آيات قرآن کريم و روايت اهل‌بيت آمده و به تخصيص بهينه منابع اشاره دارد، قابل تعميم از سطح فرد به جامعه نيز هست.
    براين‌اساس، کميابي نسبي و لزوم تخصيص بهينه منابع در سطح خرد و کلان، از ديدگاه اسلام مورد تأييد است. با اين وجود، سه تفاوت اساسي بين ديدگاه اسلام و ديدگاه مطرح شده از سوي اين گروه، از اقتصاددانان غرب وجود دارد:
    1. کميابي نسبي از ديدگاه اين گروه، تنها مشکلي است که علم اقتصاد از طريق تخصيص بهينه منابع به دنبال حل آن است. از اين ديدگاه، مسئله عدالت و چگونگي توزيع منابع بين افراد، مسئله علم اقتصاد نيست. ازاين‌رو، علم اقتصاد به علم تخصيص بهينه منابع تعريف مي‌شود. اما از ديدگاه اسلام، همان‌گونه‌که در نقد کميابي مطلق به آن اشاره شد، توزيع عادلانه منابع اهميت بيشتري دارد و علم اقتصاد بايد به‌دنبال راه‌هايي باشد که هر دو هدف را تأمين مي‌کنند.
    2. همان‌طورکه بيان شد، کميابي در کنار نياز شکل مي‌گيرد. نياز در علم اقتصاد، بر اساس مبناي فايده‌گرايانه بنتام تفسير مي‌شود. فايده‌گرايي نيز بر نوعي لذت‌گرايي، يا اصالت لذت مبتني است. بر اساس اين مبنا، لذت با پاسخ دادن به اميال انسان که گريزي از آن نيست، تحقق مي‌يابد. ازآنجا‌که انسان ناچار است به اميال پاسخ دهد، پاسخگويي به آنها ضرورت دارد. ازاين‌رو، نياز با اميال انسان مساوي تلقي مي‌شود و ازآنجاکه اميال انسان حدي ندارد، نيازهاي انسان‌ نيز نامحدود تلقي مي‌شود (ميرمعزي و قائمي‌نيا، 1390). اما اين نوع نگرش به نيازهاي انسان نيز مخالف رويکرد توحيدي است. در نگاه توحيدي، انسان بايد با به‌کارگيري عقل، اميال خود را تعديل و کنترل كند. ازاين‌رو، نيازهاي انسان نامحدود نيست.
    3. تخصيص بهينه يک مفهوم ارزشي و بر اساس نظام ارزش‌هاي يک مکتب، قابل تفسير و تعيين است. با تغيير نظام ارزش‌ها، تفسير اين مفهوم تغيير مي‌کند. اين پرسش که کدام نيازها اهميت بيشتري دارد، بر اساس نظام ارزش‌هاي متفاوت پاسخ متفاوتي مي‌يابد. همچنين، در هر مکتبي براي راه‌هاي تخصيص منابع محدوديت‌هاي ارزشي وجود دارد. اين محدوديت‌‌ها با تغيير مکاتب تغيير مي‌کند.
    نتيجه‌گيري
    اهميت کميابي در علم اقتصاد متعارف، به‌گونه‌اي است که مي‌توان گفت: اگر کميابي نبود، علم اقتصاد نيز وجود نداشت. تقريباً مفهوم کميابي در اقتصاد متعارف با مالتوس و رابينز، با دو نوع کميابي مطلق و نسبي، شناخته مي‌شود. گرچه کميابي مطلق و نسبي، رويکردهاي متفاوتي دارند، اما ارتباط بين آنها محکم است. ممکن است يک منبع به صورت مطلق، فراوان باشد؛ ولي به‌صورت نسبي کمياب باشد و يا به‌عکس. بايد توجه داشت كه اين مفهوم، يک مفهوم ارزش‌محور است. نمي‌توان بدون شناخت مباني و سمت و جهتي که القا مي‌کند، آن را تأييد يا رد نمود. کميابي، مفهومي است که از مباني غيرتوحيدي و مادي شکل گرفته است. بنابراين، لازم است در اقتصاد اسلامي در استفادة از آن تجديدنظر شود.
    در بين اقتصاددانان اسلامي، نظر مشترکي نسبت به اين مفهوم وجود ندارد. برخي، اقتصاد اسلامي را بر اساس کميابي تعريف کرده‌اند، برخي کميابي را رد کرده‌اند و برخي نسبت به آن سکوت کرده‌اند. با توجه به بررسي‌هاي انجام شده در آيات قرآن کريم و روايات معصومين، کميابي مطلق مورد پذيرش اسلام نيست. اما کميابي نسبي که منجر به تخصيص بهينه منابع مي‌شود، با سه ملاحظة پيشين مورد تأييد اسلام است.

    References: 
    • پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392، مباني اقتصاد اسلامي، چ هفتم، تهران، سمت.
    • صدر، سيدمحمدباقر، 1408ق، اقتصادنا، قم، المجمع العلمى للشهيد الصدر.
    • طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسۀ الاعلمى للمطبوعات.
    • کليني، محمدبن‌يعقوب، 1413ق، الاصول من الکافي، چ چهارم، تهران، دارالکتاب الاسلاميه.
    • محمدي ري‌شهري، محمد، 1388، منتخب ميزان الحکمه، تلخيص سيدحميد حسيني، چ دهم، قم، دارالحديث.
    • ميرمعزي، سيدحسين، 1391، نظام اقتصادي اسلام، مباني، اهداف، اصول راهبردي و اخلاق، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
    • میرمعزی، سیدحسین و علیرضا قائمي‌نیا، 1390، «نقدی بر تعریف علم اقتصاد از منظر مبانی اسلامی»، اقتصاد اسلامی، ش43، ص 5-26.
    • يسري‌احمد، عبدالرحمن، 2003، درسات في العلم الاقتصاد الاسلاميه، اسکندريه، الدار الجامعية.
    • يوسفي، احمدعلي و مجتبي غفاري، 1396، «نقش مفاهيم ارزش‌محور در ساماندهي ساختار نظام اقتصادي؛ بررسي تطبيقي نظام سرمايه‌داري و اسلامي»، معرفت اقتصاد اسلامي، ش17، ص 85-102.
    • Becker, Gary S, 1971, Economic Theory, New York, Alfred A. Knopf.
    • Chapra, Mohammad Umar, 1996, WHAT IS ISLAMIC ECONOMICS?, Islamic Development Bank Prize Winners' Lecture Series No. 9.
    • Daoud, Adel, 2011, Scarcity, Abundance, and Sufficiency – Contributions to social and economic theory, Gothenburg: Department of Sociology, University of Gothenburg.
    • Harvey, David, 1974, “Population, Resources, and the Ideology of Science”, Economic Geography, No. 50, P 256–277.
    • Fischer, S., Dornbusch, R. and Schmalense, R, 1988, Economics, New York, McGraw Hill.
    • Jevons, William Stanley, 1888, The Theory of Political Economy, London, Macmillan.
    • Khan, A.M, 1984, “Islamic economics: nature and need”, Journal of Research in Islamic Economics, Vol. 1 No. 2, P 55.
    • Kearl, J.R,1993, Principle of Economics, Health and Company, Lexington, DC.
    • Kutzner, P. L, 1991, World Hunger: A Reference Handbook, Santa Barbara, CA: ABC-Clio.
    • Malthus, Thomas Robert, 1798, An Essay on the Principle of Population, edited by D. Winch. Cambridge, Cambridge University Press.
    • _____ , 1826, An Essay on the Principle of Population, or a View of Its Past and Present Effects on Human Happiness; with an Inquiry into Our Prospects Respecting the Future Removal or Mitigation of the Evils Which It Occasions, London, John Murray.
    • Menger, Carl, 2004, Principles of Economics, Grove City, PA, Ludwig von Mises Institute and Libertarian Press.
    • Robbins, Lionel, 1945, An Essay on the Nature and Significance of Economic Science, London, Macmillan.
    • Rosly, saiful azhar, 2005, “Islamic banking: Doing things right and doing right things”, Economic Studies, No. 42, P 31-40.
    • Samuelson, Paul A, 1973, “Samuelson's "Reply on Marxian Matters”, Journal of Economic Literature, American Economic Association, Vol. 11, No.1, P 64-68.
    • Samuelson, Paul Anthony, and William D. Nordhaus, 2001, Economics, Boston, McGraw-Hill.
    • Sen, Amartya, 1983, Poverty and Famine: An Essay on Entitlement and Deprivation, Oxford, Oxford University Press.
    • Wahbalbari, Amir and Zakaria Bahari Norzarina Mohd-Zaharim, 2015, “The concept of scarcity and its influence on the definitions of Islamic economics”, Humanomics, Vol. 31, P 134–159.
    • Waldman, Don E, 2004, Microeconomics, Boston and London, Pearson Addison Wesley.
    • Walras, Léon, 1954, Elements of Pure Economics or the Theory of Social Wealth, Homewood, Irwin for the American Economic Association and the Royal Economic Society.
    • WATERMAN, D.A, 1986, A Guide to Expert System, Reading, MA, Addison-Wesley Publishing Co.
    • Xenos, Nicholas, 1989, Scarcity and Modernity, London, Routledge.
    • Zaman, Asad, 2010, “Scarcity: East and West”, Journal of Islamic Economics, Banking and Finance, Vol. 6, No. 1, P 87-104.
    • Zarqa, M.A, 2003, “Islamization of economics: the concept and methodology”, Journal of King Abdulaziz University: Islamic Economics, Vol. 16, No. 1, P 3-42.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میرمعزی، سیدحسین، غفاری، مجتبی، عباسی، حامد.(1398) مفهوم کمیابی در اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد اسلامی. دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 11(1)، 151-164

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحسین میرمعزی؛ مجتبی غفاری؛ حامد عباسی."مفهوم کمیابی در اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد اسلامی". دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 11، 1، 1398، 151-164

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میرمعزی، سیدحسین، غفاری، مجتبی، عباسی، حامد.(1398) 'مفهوم کمیابی در اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد اسلامی'، دو فصلنامه معرفت اقتصاداسلامی، 11(1), pp. 151-164

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میرمعزی، سیدحسین، غفاری، مجتبی، عباسی، حامد. مفهوم کمیابی در اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد اسلامی. معرفت اقتصاداسلامی، 11, 1398؛ 11(1): 151-164